دستمزد حداقلی
دستمزد حداقلی[1] دستمزدی است که کارگران تماموقت با آن بتوانند برای خود و خانوادهشان زندگیای شرافتمندانه فراهم کنند. پیشینۀ احساس نیاز به تعیین دستمزد حداقلی، دستکم، به کتاب تثنیه[2] (24: 14) تورات برمیگردد. در ایالات متحده، نزدیک یکپنجم کارگران تماموقت در فقر بهسر میبرند. به دیگر سخن، بازار آزاد دستمزدهای آنان را به سطحی رسانده است که از دستمزد حداقلی کمتر است. بنابراین، تنها قانونگذاری و از طریق ملزمکردن کارفرمایان به پرداخت دستمزدی بیش از ارزشی که بازار برای کار کارگران قائل است میتواند دستمزد حداقلی را تأمین کند؛ برای نمونه، قانونگذاری میتواند دستمزد ساعتی حداقلیای که با آن کارگری تماموقت بتواند خانوادهای سه (یا چهار) نفره را تا حدی که زیر خط فقر ملی نباشد حمایت مالی کند، بهاضافۀ مزایای غیرمالی و تعطیلی با دستمزد را تعیین کند.
منتقدان دستمزد حداقلی پیشبینی میکنند الزام کارفرمایان به پرداخت دستمزدی مازاد بر آنچه بازار مناسب ارزیابی میکند، سه سناریو پدید میآورد. در اولی، شرکتها تجهیزات فنی را جایگزین کارگران «زیادهگران» میکنند و بدینوسیله ناخواسته موجب بیکاری دقیقاً همان کسانی میشوند که قانونگذاری در زمینۀ دستمزد حداقلی قصد کمک به آنان را داشت. سناریوی دوم حاکی از آن است که هزینههای بالابردن دستمزد سبب کاهش سود در شرکتها و ورشکستگی برخی از آنها و در نتیجه بیکاری میشود. در آخرین سناریو، هزینههای بالارفتن دستمزدها افزایش قیمتها و در نتیجه تورم را در پی دارد.
خوشبختانه، برخی از آزمایشهایی که در خصوص قانونگذاری در زمینۀ حداقل دستمزد بهسال 1995 در دو شهر بالتیمور و میلواکی و بهسال 1997 در شهر لسآنجلس صورت گرفت، بهجای سناریوهای فرضی نتایجی ملموس داشت. عالمان علوم اجتماعی با استفاده از دادههای گردآمده از این آزمایشها تأثیرات دستمزد حداقلی را ارزیابی کردند و به نتیجهای خلاف پیشبینیهای منتقدان رسیدند. در این موارد، تحمیل دستمزد حداقلی بر شرکتها موجی از بهرهوری کاری افزوده (یعنی مقدار برونداد هر واحد درونداد در قالب کار) را بهسوی شرکتهای اثرپذیرفته روانه کرد و به آنها امکان داد نهتنها دستمزد حداقلی را بپردازند، بلکه با هزینههای کمتر سودشان را بیفزایند. علل این فوران بهرهوری کاری عبارت است از غیبتگری[3] کمتر و کاهش گردش کارگران[4] (میزان رفتن کارگران از شرکت و آمدن کارگران جدید به شرکت بهجای آنها) کار باکیفیتتر، همکاری بهتر میان کارگران و مدیران، و در نتیجه انعطافپذیری بیشتر مدیریت در ادارۀ کسبوکار و بهطورکلی روحیۀ بهتر. افزونبراین، افزایش هزینههای ناشی از دادن دستمزد حداقلی به کارگران نهتنها موجب بیکاری نشد، بلکه تقاضای کارگران برای کالاها و خدمات را افزایش داد که اثر مثبتش افزایش فرصتهای سرمایهگذاری و اشتغال برای دیگران بود.
و نیز ببینید: رضایت شغلی؛ فرصتهای زندگی؛ فقر؛ شکاف دستمزدها.
بیشتر بخوانید
Glickman, Lawrence (1997). A Living Wage: American Workers and the Making of Consumer Society, Ithaca, NY: Cornell University Press
Pollin, Robert and Stephanie Luce (1998). The Living Wage: Building a Fair Economy, New York: New Press
Ryan, John R. (1906). A Living Wage: Its Ethical and Economic Aspects, New York: Macmillan
[1] living wage
[2] Deuteronomy
[3] absenteeism
[4] turnover