منیر شفیق نویسنده و اندیشمند فلسطینی:

آینده منطقه و جهان به نفع مقاومت فلسطین خواهد بود

نشست«تاب آوری غزه، الگوی مقاومت فرهنگی» برگزار شد
آینده منطقه و جهان به نفع مقاومت فلسطین خواهد بود

نشست«تاب آوری غزه، الگوی مقاومت فرهنگی»، 26 اردیبهشت 1403 با حضور حسن رحیم‌ پور ازغدی، نویسنده و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، منیر شفق نویسنده و اندیشمند فلسطینی و همچنین جبار شجاعی عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) به دبیری رقیه سالدات موسوی، پژوهشگر حوزه مقاومت در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.  

منیر شفیق نویسنده و اندیشمند فلسطینی در این نشست به توازن قدرت در منطقه اشاره کرد که در ارتباط با توازن قدرت و طرف‌های نزاع باید بررسی شود. وی گفت: من همه این دوره های تاریخی را با توازن قوا و تسلط اعمال قدرتی که غرب در تسلط قدرت خودش داشت تحلیل می‌کنم. از غیبت فکر اسلامی صحبت می‌کنیم. این مسئله تنها یک مسئله فکری و فرهنگی نیست بلکه به شکست نظامی و با یک هجومی علیه یک دولت اسلامی ربط دارد. پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 باعث تغییراتی در توازن قوای منطقه ای و جهانی شد. چرا انقلاب در 15 خرداد پیروز نشد. با اینکه همان رهبری را داشت که در آن سالها قدرت جوانی هم همراهش بود چرا انقلاب در آن زمان اتفاق نیفتاد. چون در آن سال‌ها توازن قوا شکل دیگری بود.

می توانیم بگوییم که چرا جریان های قوم گرا و سکولار در کشوری مثل فلسطین به مشکل برخوردند و جریان اسلامی قدرت بیشتری کسب کنند. تغییر توازن قوا روی کشورها تاثیر گذار است. اگر بخواهیم درباره فلسطین حرف بزنیم، فلسطین در آینده جهان و منطقه چه مسیری را طی خواهد کرد باید به تاریخ شرق و غرب و تغییر توازن قوا نگاه کنیم. در زمان سقوط شوروی کمونیستی خیلی ازمردم دنیا فکر کردند که دنیا تک قطبی شده است و دیگر نمی توان با آمریکا مقابله کرد. من در همان زمان کتابی با عنوان نظام بین الملل جدید و گزینه مواجهه و مقابله، به این موضوع اشاره کردم که آمریکا بعد از سقوط شوروی حتی ضعیف‌ تر از گذشته شده است، چون این دو اردوگاه شرق و غرب یک سری نقاط هرج و مرج ایجاد می کردند ولی حالا آمریکای تک قطبی قادر به تسلط بر کشورها نخواهد شد.

رژیم صهیونیستی بعد از سقوط شوروی و تک قطبی شدن جهان فکر می کرد که دیگر هیچ قدرتی توان مقابله با این رژیم را ندارد ولی بعد از این ماجرا صهیونیستها به سمت یک رژیم مصرف گرا شدند. آمریکایی ها فکر می کردند که رقیبی در مقابلشان وجود ندارد و می‌توانند یک خاورمیانه جدید بسازند. آنها فکر می کردند اسرائیل به رژیمی تبدیل خواهد شد که تنها قدرت منطقه خواهد بود و رژیم‌های عربی را برای رابطه با اسرائیل آماده کنند. در جنگ 33 روزه حزب الله با اسرائیل نیز آمریکایی ها تلاش بسیاری کردند که دنیا را همسو با سیاست های خودشان علیه حزب الله کنند تا بتوانند زمینه ایجاد یک خاورمیانه جدید را فراهم کنند.

بعد از جنگ 2006 با پیروزی حزب الله معادلات در جبهه غرب به هم می ریزند و حتی این مسئله مطرح می شود که علت اصلی شکست اسرائیل از حزب الله عدم به روز رسانی تانک های مرکاوا بوده است. ولی طبق شواهد و تحقیقات در چند دهه گذشته اسرائیلی ها در مقابله با گروه های مقاومت تضعیف و از یک ارتش مجهز به یک پلیس نظارتی تبدیل شده بودند و حتی یک گردان رزمی نداشتند. آنها در سال های گذشته توان خودشان را در جنگ زمینی از دست داده و در مقابل گروه های مقاومت و حزب الله و حماس خودشان را به موشک‌های نقطه زن تجهیز می شوند و این تغییر موازنه قدرت در منطقه باعث تغییر تاریخ جنگ های مقاومت در برابر اسرائیل شد.

در غزه هم گروه های مقاومت با تغییر موازنه قدرت و تجهیزات توانسته در سال‌های گذشته در مقابل اسرائیل دوام بیاورد و وقتی طوفان الاقصی اتفاق افتاد، خیلی نمی توان معجزه را برای آن استفاده کرد چون آنها از سال های گذشته به قدرت کافی رسیده بودند.

اسرائیلی ها باید به جای تمرکز روی حادثه طوفان الاقصی باید به شکل گیری قدرت در مقاومت فکر کنند. اگر به مرحله کنونی فکر کنیم می بینیم که با طوفان الاقصی همه چیز در جبهه صهیونیستی فروپاشید. ارتش اسرائیل در طوفان الاقصی ضعف خود را بیش از پیش نشان داد و سعی کرد در یک جنگ جنون آمیز با استفاده از بمب‌های ارسال شده از کشورهای غربی برای حفظ حیات خود در منطقه مردم بیگناه فلسطین را به خاک و خون بکشند.

با وجود شرایط فعلی و افکار عمومی در سراسر جهان، می‌شود گفت که آینده منطقه و جهان به نفع مقاومت فلسطین خواهد بود. در هشت ماه گذشته مقاومت فلسطین نشان داد که اسرائیل شکست‌ناپذیر نیست و حتی اگر بتوانند سرزمین‌های بیشتری از فلسطین را بمباران می‌کنند؛ اما باید بگوییم که روز اول بعد از جنگ همان روزی است که مردم فلسطین در آن پیروز خواهند بود و در واقع این محور مقاومت است که شرایط بعد از جنگ را تعیین خواهند کرد. آمریکا و اسرائیل نمی‌توانند بپذیرند که در جنگی شرکت کرده اند که آخر آن شکست خودشان است. کشتار غیرنظامیان و نابود کردن زیرساخت‌های غزه مسئله ای کاملا متفاوت از مقاومت است و این جنایت در آینده متوجه کسانی است که اسرائیل را حمایت می کنند.

در بخش بعدی این نشست حسن رحیم پور ازغدی در ابتدای صحبت‌هایش به این موضوع اشاره کرد که آیا ایدئولوژی موجب قدرت می‌شود یا اینکه قدرت است که ایدئولوژی‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. می‌توان گفت که هر دو اینها درست و نادرست هستند. از این جهت درست است که قدرت در گسترش یک مکتب تاثیر دارد. بسیاری از مکاتب مثل مارکسیسم و فاشیسم با ایده ایدئولوژیکی به میدان آمدند و حتی شعار اشخاصی مثل هیتلر شعار ناسیونالیستی و ملی گرایی بود. ایدئولوژی ها بر اساس ماهیت آنها شعارهایشان تغییر می کند ولی همانها مایه چپاول کشورهای دیگر می شود.

رحیم‌پورازغدی در ادامه گفت: حتی در مورد اسلام هم می توان این قضیه را پذیرفت. اسلام دوران پیامبر اکرم را در کنار اسلام بنی امیه قرار دهید متوجه می‌ شویم که هر دو بعد نظری و قدرت در شکل گیری مکاتب تاثیر گذار است. چرا مکتب امام خمینی توانست شاه را به زیر بکشد. چرا آن همه جنبش های چپ و ملی گرا در ایران نتوانست در مقابل رژیم شاه ایستادگی کند و حتی مذهبیون هم نتوانستند مثل امام خمینی نظام سازی کنند. معلوم است که مکتب و اسلامی که امام خمینی معرفی کرد با ایدئولوژی های جنبش های قبل از آن تفاوت دارد. به عبارتی هر ایدئولوژی نمی تواند ملت ها را به حرکت دربیاورد.

وی افزود: نباید نظر و عمل را از هم تفکیک کرد. چون نظر درست و عمل درست طبق فرموده قرآن کریم ایمان و عمل صالح باید در کنار هم قرار داشته باشند. این دو از هم جدا نمی شوند. اسلام درباری و چپ و لیبرال و غرب گرا نمی تواند مردم را به حرکت دربیاورد و به قول امام خمینی همان اسلام صدر اسلام را قبول داریم که می تواند حرکت ایجاد کند. این همان ایدئولوژی بود که امام خمینی به آن اعتقاد داشت. بین همه رهبران جهان اسلام تنها کسی که به نتیجه رسید آن کسی بود که گفت ما مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه. همه دیگرانی که دنبال نتیجه بودند، مذهبی و غیر مذهبی به نتیجه نرسیدند چون کسی که گفت می جنگیم و مبارزه می کنیم چون باید مبارزه کنیم با استکتبار و صهیونیسم و حتی در این مسیر شکست بخوریم. آن کسی بود که شکست نخورد و پیروز نشد. این ایدئولوژی و تفکر امروز در سطح جهان گسترش پیدا کرده است.

عضو شورای انقلاب فرهنگی از وجود کاپیتولاسیون و سلطه غرب در تمام جهان خبر داد و خاطر نشان کرد که  حاکمیت رسانه ها و قدرت آمریکا در کشورهای مختلف جهان موج می زند، ولی این دیکتاتوری رسانه ای در قضایای اخیر فلسطین شکست و این خیلی مهم است.

وی متذکر شد: از وقتی که حرکت مقاومت مردم فلسطین در غزه اتفاق افتاد و طوفان الاقصی شکست گرفت، قفلهای بزرگی در سطح جهان شکست.

اولین قفلی که شکست قدرت و شکست ناپذیری صهیونیستها بود و اینکه اسرائیل شکست خوردنی نیست. این قضیه را همه پذیرفته بودند. غرب، شرق، عرب و مسلمان و غیرمسلمان همه قبول داشتند که امکان ندارد اسرائیل شکست بخورد ولی دیدیم که این قفل شکست. البته شکست آن از انقلاب اسلامی و حزب الله شروع شد ولی همه آنها دفاعی بود و طوفان الاقصی تبدیل به یک عملیات هجومی شد.

قفل دوم حالت نفاق و دیپلماتیک کشورهای غربی بود که خودشان را بی طرف نشان می دهند و همیشه خودشان را مثبت جلوه می دهند ولی کسانی که تاریخ فلسطین را خوانده اند می دانند که همه کسانی که اسرائیل را شکل دادند همان کشورهای غربی بودند. در همه جنگ های اصلی اسرائیل آمریکا و انگلیس و فرانسه به کمک رژیم صهیونیستی می آیند و حتی در ارتش آمریکا و چند کشور دیگر قوانینی برای خدمت در ارتش اسرائیل وجود دارد که در همین قضیه جنگ غزه هم بسیاری از آنها تلفات داشتند. اسرائیل یک کشور نیست و یک جنگ جهانی اتفاق افتاده است. بعد از انقلاب اسلامی جنگ جهانی سوم شروع شده است و مرحله به مرحله جلو می رود. در همان زمان همه کشورهای جهان پشت صدام ایستادند و مرحله اول با پیروزی انقلاب اسلامی تمام شد. مرحله دوم نبرد 10 ساله منطقه بود که با شکست داعش و نیروهای نیابتی غرب همراه شد. در حال حاضر مرحله سوم وارد اسرائیل شده است و جنگ داخل سرزمین های اشغالی ادامه دارد. این مسئله فقط غزه نیست و جهان از نظر ژئوپلتیکی در حال گذار و تحول است. اسرائیل خط مقدم استکتبار است و من معتقد هستم اگر اسرائیل منهدم شود، بلافاصله رژیم های وابسته به غرب پشت سرهم نابود خواهند شد. بعد از آن معادله قدرت در سراسر جهان تغییر خواهد کرد.

سومین قفلی که شکست، این مفهوم امت عربی و ترک و فارس شکست خورد. امت عربی نتوانست اسرائیل را شکست دهد ولی به جای آن محور مقاومت اسلامی می تواند فلسطین را نجات دهد. وقتی غیراسلام شعار می شود به خیانت یا شکست منجر می شود ولی تنها اسلام است که پیروزی می شود. این قضیه نشان می دهد که اسلام راه حل پیروزی است و مسئله فلسطین مسئله عربی نیست و معلوم می شود که فلسطین مسئله انسانی و اسلامی است.

به گفته رحیم پورازغدی قدرت مردم معلوم شد که از قدرت‌های چریکی و ارتش ها بیشتر است. در غزه مردم می جنگند و معلوم می‌شود که حماس بدون تکیه بر مردم نمی‌توانست جلوی اسرائیل ایستادگی کند. مردم با شعار توحید از زیر خرابه ها بیرون می آیند و شعار لااله الا الله می‌گویند و باید گفت که هیچ وقت در تاریخ فلسطین چنین چیزی را ندیده بودیم. نسل های قبل فلسطین اینطوری نبودند. این نسل از فلسطین نشان دادند که قدرت مردم و قدرت ایمان.

چهارمین قفل شکست امپراطوری رسانه ای غرب بود که یک عامل آن فضای مجازی بود. همین جنایات در سال های گذشته رخ می داد ولی در آن زمان به خاطر عدم فضای مجازی کسی با خبر نمی شد. معادله فرهنگی و سیاسی در جهان تغییر کرد. مهمتر از گنبد آهنین موشکی ، گنبد آهنین رسانه ای بود که سوراخ شد و صهیونیستها و آمریکایی ها افکار عمومی جهان را از دست دادند. برای اولین بار از جنگ جهانی دوم تا کنون این اتفاق بی سابقه بود. الان حتی بچه های مقامات اسرائیلی هم طرفدار فلسطین شده اند. فرزند یکی از بنیانگذاران اسرائیل طرفدار فلسطین شده است. یک زمانی می گفتند پیام همان رسانه است ولی حالا می توان گفت که پیام از رسانه هم رسانه تر است. اگر پیام کافی دارید می توانید بر رسانه های دشمن هم سوار شوید. امام خمینی در زمان مبارزه رسانه نداشت ولی پیام انقلاب آنقدر قوی بود که به مردم رسید.

قفل پنجم تفاوت های مذهبی و اختلاف شیعه و سنی در قضیه طوفان الاقصی شکست و خون حزب الله و حماس با هم مخلوط شد و با هم جنگیدن آنها در مقابل صهونیستها نشان داد که مسلمانان در برابر دشمنان متحد هستند. طوفان الاقصی نشان داد که وحدت شیعه و سنی چگونه می تواند معجزه کند.

جبهه مقاومت را می خواستند به ضد مقاومت تبدیل کنند و کشتار مسلمانان به جای نبرد با اشغالگر شکست خورد. ایدئولوژی وهابیت شکست خورد و فقط خشونت و بدون نظام سازی.

ششم افشای روشنفکران غربی بود که در این قضیه معلوم شد که ادعای همه آنها دروغ است. هزاران نفر از دانشجویان و اساتید در آمریکا بازداشت می‌شوند. هفتم سازمان ملل و نهادهای بین المللی بیش از همیشه افشا شدند. امام خمینی از سال‌های دور می‌گفت که شورای امنیت و سازمان ملل همه دروغ است و همه جنگها را همین کشورهای عضو شورای امنیت راه می اندازند. قفل بعدی افکار عمومی جهان بود که برای اولین بار متوجه انقلاب اسلامی شد و در واقع باید گفت که آتش زدن پرچم آمریکا در کشورهای مختلف مساوی صدور انقلاب است. هیچ کس قبل از این اتفاق شعار مرگ بر اسرائیل را نمی گفت ولی حالا می‌بینید که در تمام کشورهای جهان این شعار سر داده می شود. 

در ابتدای این نشست جبار شجاعی عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) طی سخنانی به علل سقوط امپراتوری عثمانی اشاره کرد و گفت که سقوط این امپراتوری، جهان اسلامی را با یک سوال بنیادین مواجه کرد که همه به دنبال پاسخ این پرسش بودند که چرا ا امپراتوری عثمانی سقوط کرد.

شجاعی علت اصلی این قضیه را نوعی بحران هویت در جهان اسلامی معرفی کرد و گفت: در واقع ظهور یک جریانی از سکولاریسم به دنباله آن جنبش‌های مختلف در جهان اسلام عامل اصلی شد. جریان دوم که از قضا هم عامل نیکویی و عامل شر شد، پاسخ مشکل امپراطوری عثمانی عدم التزام به موازین دین اسلامی بود. راه حل برگشت به اسلامی اصیل بود. ولی خوانش این برگشت روایتی از اسلام بود که تحت عنوان اسلام سلفی از آن یاد شد.

وی گفت: جهان اسلام در قرن گذشته صحنه همین دو جریان بوده است. متاسفانه بخشی از آن زمینه‌ای و بخشی اختلافات عقیدتی بین مسلمانان، بخش دیگر آن جریان استعمار کهن و استعمار فرانو بود. روز به روز شاهد سیطره جریان سکولار بر جهان اسلام هستیم و شاهد این هستیم که در مواقع و مواضعی تحت سیطره لیبرال‌ها یا ملی‌گراهاست و اساسا جریان گفتمان اسلامی در حاشیه قرار گرفته است. اواخر 2005 تا 2010 اتفاقاتی در جهان اسلام می‌افتد که ریشه در جریان‌های اسلامی اصیل و غیر اصیل دارند، جریان اسلام با یک پرسش جدید روبرو می‌شود که خودش را در 2011 نشان داد. با انقلاب‌های مردمی.

وی خاطر نشان کرد: سوال این است که حالا چگونه حکومت کنیم. یک پاسخ این است که راه حکومت کردن از لوله تفنگ می‌گذرد. دو خرده گفتمان در جهان اسلام شکل گرفت. خرده گفتمان اسلام‌گرای اقتدارگرا و خرده گفتمان سکولار اقتدارگرا. در کنار این پاسخ راه بازگشت به مردم است. بعد از مطرح شدن مردم دو خرده‌گفتمان دیگر شکل گرفت که چهار خرده گفتمان ایجاد شد. امروز جهان اسلام صحنه همین چهار خرده گفتمان شامل اسلام‌گرای اقتدارگرا، اسلام‌گرای دموکرات، سکولار اقتدارگرا و سکولار دموکرات. یک طرف لیبرال‌ها و ملی‌گراها هستند. یک طرف سرویس های نظامی امنیتی قرار دارند و یک طرف اسلام گرایان سلفی هستند و طرف دیگر بخشی از اسلامی گرایانی هستند که جریان‌های اصلاح طلب هستند. جهان اسلام در این صحنه منازعه گفتمانی عرصه ای شد برای سبک زندگی در مقابل جهانی شدن شکست بخورد و اینهایی که به دنبال سطح جدیدی از استعمار بودند، دنبال این بودند که باید پل های جدید را فتح کنیم. به این جمع بندی رسیده بودند که اگر بتوانیم سبک زندگی را در جوامع شیعی تغییر دهیم، قطعا استعمار مطلوب محقق خواهد شد. لذا همانطور که در کتاب 500 صفحه‌ ای پل برمر می بینیم  در کشور عراق کاملا سنتی سبک زندگی به خاطر گسترش فعالیت های فرهنگی آمریکا طلاق مشاهده می شود. یا در جامعه سوریه مقاومت ملی معنایی نداشته باشد. یا در لبنان مقاومت دچار مشکلاتی باشد که نتواند کنشگری کند. در چنین فضایی طوفان الاقصی شکل می گیرد که همانطور که مقام معظم رهبری می فرمایند چاره ای بر این وجود نداشت.

عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه قضیه طوفان الاقصی را یک فرصت طلایی برای مسلمانان دانست که می‌توان از آن به عنوان انقلاب غزه یاد کرد. در واقع سبک زندگی دین مدارانه به حاشیه می رفت ولی الان سلطه ستیزی و مبارزه با امپریالیسم در خیابان‌های لندن وجود دارد. فقدان یک اجماع نخبگانی. نظم جدید جهانی بر اساس انقلاب غزه اتفاق افتاده است. وظیفه نخبگان جهان اسلام وظیفه خطیری است که ربطی به دین نیست بلکه یک وظیفه انسانی دارند که اندیشه ورزی در این افق و ساحت دارند.

در انتهای این نشست تمثال شهید سردار سلیمانی به همراه چفیه به منیر شفیق نماینده تفکر مقاومت فلسطین اهداء  شد.

 


برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید