فاطمه جواهری در سومین دوره معرفی برترین‌های پژوهش فرهنگی:

پیمایش‌های ملی در لایه‌های عمیق تصمیم‌سازی نفوذ نمی‌کنند

پیمایش‌های ملی در لایه‌های عمیق تصمیم‌سازی نفوذ نمی‌کنند

«تحلیلی نقادانه از پیمایش‌های ملی در ایران» اثر فاطمه جواهری، اثر برگزیده پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در حوزه فرهنگ، در سومین دوره معرفی برترین‌های پژوهش فرهنگی شد.

در ادامه توضیحات جواهری را درباره این اثر می‌خوانیم:

پیمایش، یکی از شایع‌ترین شیوه‌های پژوهش در جامعه‌شناسی ایران و بلکه جهان است. این نوع پژوهش، ارزش‌ها، نگرش‌ها و خواسته‌های مردم را برای اهل علم و برای مدیران اجرایی به روشنی توصیه و مشخص می‌کند و به شناخت و سازماندهی امر اجتماعی کمک می‌کند. به این دلیل، این نوع تحقیق، حلقه واسط بین نظام دانش و نظام سیاستگذاری‌ست. طی سال‌های گذشته به واسطه روند سریع تغییرات اجتماعی و فرهنگی، جامعه ایران در کلیت خود به یک سوژه‌ای برای تحلیل تبدیل شده است و ذیل این امر نهادهای دولتی اشتیاق زیادی به سفارش پیمایش‌های ملی نشان می‌دهند و از این رهگذر منابع مادی، انسانی و سازمانی زیادی صرف شده است. پیش از این اگر نقشه‌برداری از سرزمین، آمارگیری یا سرشماری نفوس، ابزارهای رویت‌پذیری شهروندان بودند، اینک با مهم شدن افکار عمومی مردم، پیمایش‌های ملی، ابزاری نهادی برای حکمرانی محسوب می‌شوند.

اما پیمایش که تحقیقی درباره جامعه است، تاکنون خود در قالب یک پژوهش مستقل، مورد بررسی و نقد قرار نگرفته است. اثری که به تازگی تولید شده، تأملی انتقادی در باب پیمایش‌های ملی‌ست و مبتنی بر دو نوع نقد درون‌گرایانه و برون‌گرایانه، انجام شده است. در نقد درون‌گرایانه این پرسش مدنظر بوده که پیمایش‌های ملی در چه بافت و در چه زمینه‌ای، تولید شده‌اند و در محتوا و اجرا تا چه اندازه از کفایت علمی برخوردار هستند؟ باید گفت این نوع پژوهش، به‌شدت از زمینه و زمانه خود و گفتمان‌های حاکم بر دولت‌های وقت، متأثر بوده است. دیگر آنکه، هرچند که این تحقیق در سال‌های اخیر، به دفعات اجرا شده اما از حیث معیارهای روش‌شناختی و ضوابط علمی، نقصان‌ها و ایرادهای قابل ملاحظه‌ای دارد. به این دلیل، صحت و دقت یافته‌های آن‌ها در یک سطح نمی‌باشد. از این‌رو باید پرسید در وضعیتی که ابهاماتی جدی درخصص اعتبار برخی پیمایش‌های ملی وجود دارد، این پیمایش‌ها ذیل چه منطقی به شیوه‌ای مکانیکی، مکرراً تولید می‌شوند.

سپس این پرسش بررسی شد که چه نسبتی میان پیمایش‌های علمی و نهاد علم وجود دارد؟ باید گفت به رغم اطلاعات مهمی که این قبیل پژوهش‌ها درمورد رجحان‌ها و نگرش‌های مردم فراهم می‌آورند، اما به دلیل مولد نبودن نهاد علم، فقدان سنت‌های علمی پایدار، ضعف برنامه‌های پژوهشی نظام‌یافته و استقبال کم انجمن‌های علمی به‌ویژه انجمن جامعه‌شناسی ایران، پیمایش‌های ملی در نظام دانش به مثابه یک عامل جریان‌ساز فکری عمل نکرده‌اند و به بخشی از گفتار عمومی تبدیل نشده‌اند. آن‌ها دستمایه اندیشه‌ورزی و تحلیلی عمیق درباره یکی از وجوه جامعه ایران نشده‌اند. حتی توسط کسانی که این پیمایش‌ها را تولید کرده‌اند.


در اینجا نیز این مسأله بنیادین برجسته می‌شود که پیمایش‌هایی که از طرف جامعه علمی خوانده نمی‌شود، اساساً چرا تولید می‌شود؟ در نهایت این پرسش مورد کنکاش قرار گرفت که پیمایش‌های ملی چه نوع دلالت‌هایی برای حوزه سیاست و سیاستگذاری دارند؟ با وجودی که امروز گفتمان نظرسنجی به رویکرد غالب دستگاه‌ها و نهادهای دولتی تبدیل شده، اما گویی برای بهره‌گیری از دانش جدیدی که تولید می‌شود، ظرفیت کافی وجود ندارد.

یافته‌های پژوهشی بیشتر برای شناسایی نظرات مردم مورد توجه مسئولین قرار می‌گیرد و در لایه‌های عمیق‌تر تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی نفوذ پیدا نمی‌کند. در فقدان رویه‌های نهادمند برای ترجمه دانش به سیاست، پیمایش‌ها سیاست‌گذاران را دچار توهم شناخت و کنترل وضع موجود می‌کند. علاوه‌بر این، امنیتی تلقی کردن اطلاعات، بهره‌گیری روشنفکران و تحلیل‌گران اجتماعی از آن‌ها را محدود می‌کند. به این ترتیب باید پرسید اصرار نظام سیاستگذاری به انجام پژوهش، در شرایطی که قابلیت ساختاری کاربرد آن‌ها وجود ندارد، آیا به معنای یک نوع مناسک‌گرایی علمی نیست؟

در مجموع به نظر می‌رسد پیمایش‌های علمی برای آنکه به نقطه برازش خود نزدیک شوند، راه درازی در پیش دارند. شاید کوتاه‌ترین اقدام برای اصلاح آن‌ها، دسترس‌پذیرکردن و نقدپذیر کردنشان باشد. اگر یافته‌های پژوهشی در عرصه‌های عمومی مورد گفتگو و وارسی قرار گیرند، نقصان‌های علمی‌شان آشکارتر می‌شود، اصحاب دانش به شیوه جدی‌تر به آن‌ها عنایت می‌کنند و تقاضا از مدیران کشور برای اتخاذ سیاست‌های پژوهش‌محور بیشتر می‌شود.




برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید