نشست تخصصی چالش‌ها و آسیب‌های سینمای کودک برگزار شد

نشست تخصصی چالش‌ها و آسیب‌های سینمای کودک برگزار شد

به نقل از خبرگزاری شبستان، دکتر عبدالله بیچرانلو، عضو هیئت علمی گروه علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران عصر دیروز در نشست تخصصی چالش های سینمای کودک و نوجوان در ایران؛ ساختار فیلم و مخاطب شناسی که در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد، گفت: ظرفیت بالقوه مخاطب سینمای کودک در ایران شامل پیش دبستانی و دانش آموزان حدود 14 میلیون نفر است. این جمعیت در سال های آینده رو به افزایش است علیرغم این ظرفیت سینمای کودک در کشور ما متناسب با مخاطب بالقوه خود فربه نیست.

دکتر بیچرانلو اظهار داشت: فیلم کودک فیلمی است که موضوع، تم، ساختار و طراحی آن ویژه کودک باشد و با مجموعه ویژگی های تحول و رشد کودکان تناسب داشته باشد. گروه سنی فیلم کودک 6 تا 12 سال است. سینمای کودک سینمایی فراژانری است. در این ژانر مخاطب تعیین کننده ژانر است. ژانر فیلم کودک ژانری مخاطب محور است که رضایتمندی و خوشنودی مخاطب در آن موضوعیت دارد. فیلم کودک، درباره کودک، با حضور کودک تقسیم بندی هایی است که وجود دارد. فیلم پدر آن دیگری، فیلم درباره کودک است که مخاطب آن کودک نیست. فیلم هایی با حضور کودکان زیاد ساخته شده مانند فیلم دهلیز که باز هم مخاطب این گروه کودکان نیستند. رده بندی فیلم ها در جهان خیلی مورد توجه قرار می گیرد.


 وی با اشاره به اینکه کودک امروز با کودک دیروز تفاوت های زیادی دارد، بیان کرد: با توجه به تحولات فرهنگی و اجتماعی و توسعه فناوری و ارتباطات مفهوم مخاطب کودک روز به روز و با شتاب در حال تغییر است، امروز مصرف رسانه ای کودکان افزایش یافته است و انواع رسانه ها و تولیدات رسانه ای در اختیار آنها هستند در صورتی که کودکان دیروز تلویزیونی داشتند که دو شبکه بیشتر نداشت و کیهان بچه ها داشتند. زمانی تیراژ کیهان بچه ها معادل خود روزنامه کیهان بود. مخاطب امروز به نوعی هم تولیدکننده است و هم مصرف کننده. در این شاخه سواد رسانه ای کودکان بالاست چون دسترسی آنها افزایش یافته است.

 این استاد دانشگاه با بیان اینکه پژوهش در زمینه فیلم و سینمای کودک اندک است، عنوان کرد: بر اساس مطالعات علایق کودکان به یک سری مضامین خاص است. کمدی و طنز، حادثه ای و اکشن، ترسناک، انیمیشن، علمی تخیلی و فانتزی به ترتیب مورد علاقه کودکان هستند. با افزایش سن کودکان علاقه به انیمیشن کمتر و علاقه مندی به ژانر حادثه ای بیشتر می شود. والدین و خویشان، همسالان، مهد و مدرسه و رسانه ها به ویژه تلویزیون عوامل موثر بر علایق کودکان هستند. در سوئد طوری برنامه ریزی شده که بچه ها همراه همکلاسی و معلم خود هرچند وقت یک بار به سینما بروند.

 دکتر بیچرانلو تصریح کرد: تلویزیون از یک طرف رقیب سینماست و در عین حال در سوق دادن مخاطبان به سینما بسیار موثر است. برای کودکان در سینما مهمترین مسئله پرده سینماست که برایشان جذاب است. فرصت بودن در کنار دوستان جذابیت داستان، تاریخی سینما، صدا و راحتی سینما به ترتیب در کشش کودکان به سینما دخیل هستند.


 وی با بیان اینکه پیش از انقلاب سینمای ما تجاری بود، خاطرنشان کرد: در آن زمان فیلم هایی ساخته می شدند که در آنها کودک حضور داشت بخصوص مواقعی که می خواستند کودکی شخصیت های اصلی فیلم را نشان دهند. زمانی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تاسیس شد تمرکزی برای فیلم کودک به وجود آمد. به دلیل تیپ روشنفکری که در کانون مشغول بودند در فیلم ها نیز پیام های سیاسی دنبال می شد و بیشتر آن فیلم ها تحت تاثیر سینمای اروپای شرقی بود، مهمترین فیلم آن دوران فیلم سازدهنی اثر امیر نادری است. در دهه 60 سینمای کودک به داد سینمای ایران رسید و توفیق زیادی یافت. از سال 62 بنیاد سینمای فارابی تاسیس شد که بخش کودک و نوجوان آن راه اندازی شد. در آن زمان فیلم هایی همچون کلید، باشو غریبه کوچک و دونده ساخته شدند. تا دهه 70 روند تولید فیلم کودک محسوس بود، از نیمه دهه 70 دیگر تک مضراب داریم و جریان فیلم کودک نداریم.

 این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه تلویزیون در جهان یک رسانه سطحی شناخته می شود، بیان کرد: بعد از جنگ تعداد شبکه های تلویزیونی در کشور ما افزایش یافت و فرهنگ تلویزیونی یا تلویزیون بینی در کشور ما ایجاد شد. این مسئله آثار و عواقبی داشت که تا امروز با آنها مواجه هستیم. تلویزیون مردم را وابسته کرد. در نیمه دوم دهه 80 تلویزیون میدان را در اختیار شبکه های ماهواره ای قرار داد و نتوانست با آنها رقابت کند.

 دکتر بیچرانلو با بیان اینکه افول تلویزیون را از اواخر دهه 80 شاهد هستیم، عنوان کرد: افول تلویزیون مبارک است. شرایطی به وجود آمد که مردم از فضای نوین رسانه ای استفاده کنند. از طرفی مردم نیازهای فراغتی و تفریحی خود را از طریق بازی و موسیقی دنبال کردند، اینکه مردم تلویزیون بین نیستند یک فرصت است. اینکه تلویزیون بین بار آمدیم باعث شده امروز در شبکه های مجازی به دنبال فیلم دیدن باشیم چون تلویزیون بینی سنت بصری را در ما شکل داده است.


رامتین شهبازی، مدیر گروه سینمای دانشگاه سوره، منتقد و مدرس سینما دیگر مهمان این برنامه گفت: سینمای برای کودک و سینمای درباره کودک داریم، این دو در دهه 60 همپای هم جلو آمدند و اصلا گسستی ندارند. با رشد مخاطب کودک متاسفانه سینما همراه مخاطب رشد نکرد، سینمای کودک داشت کار خود را می کرد و مخاطب کودک هم کار خود را و این دو زمانی با هم جلو می آمدند، از یک جایی به بعد سینمای کودک از مخاطب خود جا ماند.

 شهبازی با بیان اینکه هنر ما سنتی است، عنوان کرد: هنر ما تمایل به سنتی نگری دارد چیزی به نام سینمای پست مدرن نداریم به دلیل باورهای دینی و فلسفی نمی توانیم خیلی وارد حوزه پست مدرن شویم. امروزه مخاطب کودک جلو می رود و از منابع غیررسمی تغذیه می شود. بسیاری از انیمیشن ها به کشور ما می آیند و کودکان آنها را می بینند، تفکر هنر ما همان تفکر دهه شصتی است.

 وی تصریح کرد: ما از حوزه های جدید روایت دور ماندیم، حوزه های جدید روایت برخلاف نگاه های کلاسیک روایت داستان هایش را بر اساس دوقطبی ها پیش نمی برند. روایت و نگاه روایی در دهه های اخیر در جهان دچار تحول شده است. ورود عناصر پست مدرن را به روایت شاهد هستیم. نگاه سنتی در سینما بر پایه ایدئولوژی در گیومه است. این نگاه امروز شکسته شده است کودک امروز لزوما درگیر ایدئولوژی سینمایی که برای کودک است،نمی شود. رابطه یک طرفه از درون به برون نیست بلکه رابطه دوسویه است به کودک اجازه می دهد در روایت شما شریک شود. تخیل کودک امروز بسیار فعال و پرسشگر است، می تواند ادامه داستان شما را در ذهنش بسازد، سینمای کودک نتوانست پا به پای کودکان پیش رود و خودش را به سرعت تحول ذهنی کودکان برساند.

 مدیر گروه سینمای دانشگاه سوره خاطرنشان کرد: باید ببینیم چقدر در مورد تخیل در کشورمان کار شده است. متاسفانه خیلی کار علمی در این زمینه انجام ندادیم در صورتی که در دنیا بر روی این مبحث کارهای زیادی انجام می شود. اواخر دهه 60 دزد عروسکها، گلنار و شهر موشها ساخته شد که برای کودک آن موقع جواب می داد اما امروز تخیل کودک با فیلم خاله قورباغه فعال نمی شود.


 شهبازی خاطرنشان کرد: امروزه می بینیم که سینمای کودک از مخاطب خیلی عقب تر است و به لحاظ اجرا و ساختارهای دراماتیک نیز فیلم های کودک ضعیف هستند. از طرفی یک نوع بی اعتمادی به سرمایه گذاری بر روی سینمای کودک وجود دارد. تولیدکننده هم به فیلم کودک بی اعتماد شده است. فیلم هایی شیوه استفاده شان از عروسک بود مانند شهر موشها این فیلم ها ابتدا در تلویزیون نمایش داده می شدند، سپس بازخورد گرفته می شد و بعد فیلم سینمایی ساخته می شد. این روال الگوبرداری شد اما همین تجربه در فیلم الو الو من جوجوام شکست می خورد. در بعد آموزشی رشته ای به نام تئاتر عروسکی داریم که مقطع فوق لیسانس آن در دانشگاه تهران تدریس می شود اما این حوزه هیچ ارتباطی با سینما پیدا نمی کند به همین دلیل بخش سینمای کودک ما فقیر می شود.


 

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید