بازنمایی ایران و ایرانیان در فرهنگ یونانی
نشست تخصصی «بازنمایی ایران و ایرانیان در فرهنگ یونانی» روز شنبه 24 مهر با حضور دکتر محمدحسین مظفری در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.در ابتدای این نشست، ...
بیشترنشانهخوانی آثار دکتر موسویلر
دکتر اشرف السادات موسوی لر: «طراح باید پیام خود را در قالب طراحی نشان به مخاطب منتقل کند»نشست تخصصی «نشانهخوانی آثار دکتر موسویلر»، نهم شهریور ماه 95 با حضور دکتر ...
بیشترنظریه ارتباطات متعالیه (ارتباطات در حکمت متعالیه صدرالمتالهین)
ششمین نشست از سلسله نشستهای ارتباطات صدرایی با عنوان «نظریه ارتباطات متعالیه (ارتباطات در حکمت متعالیه صدرالمتالهین)» روز سهشنبه 9 شهریور با حضور دکتر سیدمحمدعلی غمامی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر ...
بیشتررهیافتهای ممکن پردازش فلسفه ارتباطات انسانی از منظر صدرا
پنجمین نشست از سلسله نشستهای ارتباطات صدرایی با عنوان «رهیافتهای ممکن پردازش فلسفه ارتباطات انسانی از منظر صدرا » روز سهشنبه ۱۲ مرداد با حضور دکتر محسن بدره در پژوهشگاه ...
بیشترنقد مکتب مبادله معنا از دیدگاه حکمت صدرایی
چهارمین نشست از سلسله نشستهای ارتباطات صدرایی با عنوان «نقد مکتب مبادله معنا از دیدگاه حکمت صدرایی» روز سهشنبه 29 تیر با حضور دکتر سارا طالبی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر ...
بیشترنقد و بررسی کتاب «شبیههای شاد ؛درآمدی بر تعزیه و تعزیههای طنز مذهبی» و نمایش بخشهایی از فیلم شبیهشاد «باغبان»
نشست تخصصی نقد و بررسی کتاب «شبیههای شاد؛ درآمدی بر تعزیه و تعزیههای طنز مذهبی» و نمایش بخشهایی از فیلم شبیهشاد «باغبان»، روز چهارشنبه 29/2/95 با حضور آقایان: غلامرضا کارگر ...
بیشترمباني انسانشناسي نظريه ارتباطي صدرايي
سخنران: مهدی ناجی تاریخ برگزاری: ۱۱ خرداد ۹۵
بیشتر«چگونگي بهره گيري مطلوب از رسانه ها و ابزارهاي نوين ارتباطي براي جامعه اسلامي ايران»
سخنران: دکتر اعظم ملایی تاریخ برگزاری: ۲۹ اردیبهشت ۹۵
بیشترحکمت صدرایی، فلسفه ارتباطات معاصر؛ غفلت زدایی، غفلت زایی
سخنران: دکتر ظهیر احمدی تاریخ برگزاری: ۲۸ اردیبهشت ۹۵
بیشترعرضه نظریه گفتمان بر فلسفه صدرا (مطالعه تطبیقی نظریه گفتمان با مبانی حکمت صدرایی)
نخستین نشست از سلسله نشستهای ارتباطات صدرایی با عنوان «عرضه نظریه گفتمان بر فلسفه صدرا (مطالعه تطبیقی نظریه گفتمان با مبانی حکمت صدرایی)» روز سهشنبه 21 اردیبهشت با حضور میثم قمشیان در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
بیشتردومین گردهمایی اسفار مجازی؛ ارتباطات صدرایی
دومین گردهمایی «اسفار مجازی؛ ارتباطات صدرایی» روز دوشنبه 16 شهریور 94 با حضور حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا و حجتالاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
بیشترنقشه نفوذ شبکه ماهوارهای جِم (GEM) با موضوع سبک زندگی ایرانی - اسلامی
نشست تخصصی «نقشه نفوذ شبکه ماهوارهای جِم (GEM) با موضوع سبک زندگی ایرانی - اسلامی» روز یکشنبه 27دی 94 با حضور دکتر جعفر عبدالملکی و حامد معینی پناهدر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
بیشتر«کاربرد علوم شناختی در مطالعات ارتباطات اجتماعی»
نشست تخصصی «کاربرد علوم شناختی در مطالعات ارتباطات اجتماعی» روز یکشنبه16 اسفند با حضور دکتر سعید ستایشی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
بیشتربررسی زمينهها، موانع و راهکارهای گسترش خط و زبان فارسی در کشورهای حوزۀ تمدنی مشترک
نشست تخصصی ارائه یافتههای پژوهش «بررسي زمينهها، موانع و راهکارهاي گسترش خط و زبان فارسي در کشورهاي حوزۀ تمدني مشترک» سخنرانان: دکتر ابراهیم خدایار و دکتر نعمتالله ایرانزاده تاریخ برگزاری: 30 فروردین 94 نشست تخصصی «بررسي زمينهها، موانع و راهکارهاي گسترش خط و زبان فارسي در کشورهاي حوزۀ تمدني مشترک» روز یکشنبه 30 فروردین با حضور دکتر ابراهیم خدایار و دکتر نعمتالله ایرانزاده در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات برگزار شد. در ابتدای این نشست، دکتر خدایار گفت: ايرانِ امروز بعد از گذشت سدههای پیدرپی، مرزهاي سياسي و جغرافيايي مشخصي دارد که در نقشههاي جغرافيا پيداست؛ ولي «مرزهاي ناپيدايي» دارد که آن را حوزه تمدنی آن نامیدهاند. خط و زبان فارسی میراث مشترک ساکنان حوزۀ تمدنی مشترک ایران و کشورهای همسایه در بخش بزرگی از قارۀ پهناور آسیاست. مسأله اصلی این پژوهش، تبیین زمینهها، موانع و راهکارهای گسترش خط و زبان فارسی در حوزه تمدني مشترک و بررسی امکان احیای نقش تاریخی آن در این منطقه است. آیا چنین امکانی برای این زبان در این منطقه وجود دارد؟ منطقهای که ما این را نقطه عزیمت خود قرار دادیم، همان مرزهای ناپیدایی است که در طول تاریخ، ایران را در بخش بزرگی از آسیا محور فعاليتهای فرهنگی کرده بود. خدایار در ادامه به تشریح کلیات پژوهش پرداخته و بیان کرد: در این طرح 8 سوال اصلی سامان داده شده که سوالها به این شرح است: ـ حوزۀ تمدنی ایران شامل چه مناطقی است؟ ـ زبان و خط فارسی در کنار زبانهای ملی و رسمی این مناطق چه جایگاهی دارد؟ ـ گسترش زبان و خط فارسي در حوزۀ تمدني ايران چه اهميّت و آثاری دارد؟ ـ میزان علاقهمندي مردم حوزۀ تمدنی ایران به خط و زبان فارسي و نیز جذابيت این زبان براي به کارگيري آن چگونه است؟ ـ زمينهها، امکانات و عوامل مؤثر در جهت گسترش زبان و خط فارسي چيست؟ ـ موانع گسترش و ترويج زبان و خط فارسي در این مناطق کداماند؟ ـ راهکارهاي مؤثر و مناسب براي استفاده از زمينهها و توانمنديهاي موجود برای رفع موانع گسترش زبان و خط فارسي چيست؟ ـ توانمنديها و ويژگيهاي خط و زبان فارسي چيست و آیا امکان احیای نقش گذشتۀ زبان و خط فارسی در حوزۀ تمدنی آن وجود دارد؟ متناظر با این 8 سوال، 8 فرضیه هم ترسیم شده است. سوال اول این است که حوزه تمدنی ایران شامل چه مناطقی است؟ می توان گفت اين حوزۀ تمدني شامل آسياي مرکزي (ازبکستان، ترکمنستان، تاجيکستان، قزاقستان و قرقيزستان)، افغانستان، قفقاز شمالی و جنوبی (آذربايجان، گرجستان، ارمنستان، داغستان و اوراسيا)، شرق چین (سینکیانگ)، شبهقاره (پاکستان، هند و بنگلادش) آسیای صغیر، بالکان و شامات قدیم (ترکيه، بوسنی، سوریه و عراق) است. در پاسخ به سوال دوم میتوان گفت زبان فارسی هم اکنون با نام زبان دری (و خط فارسی ـ عربی) در افغانستان (در کنار زبان پشتو) زبان رسمی افغانستان است و با نام تاجیکی (با خط سریلیک) زبان ملی مردم تاجیکستان؛ در برخی از شهرهای مهم ازبکستان از جمله سمرقند، بخارا، ترمذ و فرغانه و در برخی دیگر از مناطق پاکستان، زبان عامۀ مردم است و در بقیۀ کشورها حضوری کمرنگ در نظام آموزشی (آموزش و پرورش و دانشگاهها) دارد. در پاسخ به سوال سوم میتوان گفت گسترش زبان فارسی در منطقه علاوه بر تقویت حضور ایران در این مناطق و کمک به گسترش صلح و برادری، بهویژه در کشورهای افغاتستان و ازبکستان، از نظر اقتصادی و سیاسی نیز برای این کشورها مهم است. پاسخ سوال چهارم نیز این که جز افغانستان که در کنار زبان پشتو، زبان فارسیزبانان افغانستان است و با نام تاجیکی (و خط سریلیک) در تاجیکستان رواج دارد، در بقیۀ کشورها حضور زبان فارسی حضورِ نسبی است؛ مثلاً در ازبکستان به نسبت، نیرومندتر از بقیۀ کشورهاست. پاسخ سوال پنجم نیز این که به دلیل حضور پردامنه و مؤثر زبان و ادبیات فارسی در این کشورها، زمینهها و امکانات فراوانی برای گسترش خط و زبان فارسی و احیای هویت ایرانی اسلامی در برخی از آنها وجود دارد که سابقۀ حضور ایران در این مناطق، زبان و ادبیات بومی و ارتباط آن با ایران، شخصیتهای مشترک، ظرفیتهای جهانی شاعران و ادبیان ایران، و توانمندیهای اقتصادی و سیاسی ایران از جملۀ آنهاست. در پاسخ به سوال ششم که موانع گسترش و ترويج زبان و خط فارسي در این مناطق کداماند؟ میتوان گفت علاوه بر جریانهای مسلط زبانی و فرهنگی بینالمللی (زبان و فرهنگ غربی) و نیز رقبای منطقهای (روسی، ترکی و عربی)، شکلگیری زبانهای ملی در صد تا صدوپنجاه سال اخیر، مانع اساسی در گسترش و ترویج زبان و خط فارسی در این مناطق بوده است. پاسخ سوال هفت نیز این است که استفاده از دیپلماسی فرهنگی مناسب، تدوین سند ملی احیا و گسترش نقش زبان و ادبیات فارسی در حوزۀ تمدنی آن، ایجاد زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری مناسب، اعطای بورس تحصیلی به دانشجویان این حوزه، راهاندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی مخصوص حوزۀ تمدنی، چاپ و نشر کتابها و مجلات مشترک، بازنگری در سرفصلهای رشتۀ زبان و ادبیات فارسی بخشی از این راهکارهاست. در پاسخ به سوال هشتم که توانمنديها و ويژگيهاي خط و زبان فارسي چيست و آیا امکان احیای نقش گذشتۀ زبان و خط فارسی در حوزۀ تمدنی آن وجود دارد؟ میتوان گفت زبان فارسی، زبان دوم جهان اسلام است. این زبان در شکلگیری بسیاری از فرهنگهای ملی حوزۀ تمدنی ایران نقش بارزی داشته و دارد. شاعران و ادبیان این زبان در زمرۀ بزرگترین و شاخصترین شاعران و ادیبان جهان بودهاند. امکان احیای نقش تاریخی زبان فارسی در افغانستان و تاجیکستان وجود دارد. در بقیۀ کشورها باید به فکر برنامهریزی برای ادامۀ حضور ایران و فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی در قالبهای بیانی جدید، از جمله زبان هنر، رسانههای تصویری و ترجمه بود. وی همچنین بیان کرد این پژوهش با هدف بررسی زمینهها، موانع و راهکارهای گسترش خط و زبان فارسی در کشورهای حوزۀ تمدنی ایران با تکیه بر هفت کشور ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، پاکستان و هندوستان انجام و در پنج فصل تدوین شده است. خدایار سپس ضمن توضیح فصول تدوین شده در این پژوهش، بیان داشت که فصل اول به کلیات پژوهش اختصاص دارد. در فصل دوم ایران و حوزۀ تمدنی آن با تکیه بر شش بنیاد مشترک شاملِ 1. بستر اقليمي و جغرافيايي، 2. خط، زبان و ادبيات، 3. دين و نظام اعتقادي و اخلاقي، 4. هويت تاريخي، اعياد و جشنهاي ملي و مذهبي، و 6. هنر و معماری تعریف و پس از مقایسۀ شاخصهای توسعۀ انسانی و تولید علم در کشورهای مورد نظر با ایران، هفت کشور یادشده در سه حوزۀ آسیای مرکزی (ازبکستان و ترکمنستان)، قفقاز (آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) و شبهقاره (پاکستان و هندوستان) در قالب خاصی ذیل پنج عنوان کلی 1. جغرافیای طبیعی، 2. جغرافیای انسانی (جمعیت و اقوام)، 3. چشمانداز تاریخی و سیاسی، 4. وضعیت اجتماعی و فرهنگی (خط، زبان، دین، و جشنها و مراسم)، و 5. اقتصاد معرفی شده است. در فصل سوم ظرفیتها، زمینهها و بسترهای موجود در کشورهای حوزۀ تمدنی مشترک در دو بخش 1. مراکز و بنیادهای اجرایی و پژوهشیِ دولتی و مردمنهاد مرتبط با حوزۀ تمدنی مشترک (در ایران و کشورهای هدف)؛ 2. نشریات معتبر خصوصی و دولتی دربارۀ حوزۀ تمدنی مشترک (منتشر شده در ایران و خارج از کشور) معرفی، و سپس حوزۀ تمدنی مشترک در هفت کشور یادشده ذیل سه حوزۀ پیشگفته در قالب خاصی به مخاطب شناسانده شده است. در فصل چهارم، موانع و راهکارهای گسترش خط و زبان فارسی در کشورهای حوزۀ تمدنی مشترک، بررسی و تحلیل شده است. در فصل پنجم یافتههای پژوهش و نتیجهگیری ارائه شده و برپایۀ دادههای طرح به سؤالهای هشتگانه طرح پاسخ داده شده و فرضیههای نخستین طرح بررسی شده است. در ادامه اين نشست دکتر ایرانزاده نيز ویژگیهای این طرح را اينگونه برشمرد: این پژوهش روشمند است و مبتنی بر سوال و فرضیه. همچنین در این پژوهش، تنها از روش استنادی، تاریخی یا کتابخانهای استفاده نشده و به پرسشنامه هم توجه شده و از این منظر هم این پژوهش تقویت شده است و صرفاً مبتنی بر دادههایی نیست که در کتابها آمده و پیشفرضهایی هم که در پژوهش مطرح شده، ارزشمند است. ایرانزاده همچنین نکاتی را در خصوص گسترش زبان فارسی در حوزۀ تمدنی ایران بیان کرد که از جمله آنها میتوان به این نکات اشاره کرد: 1. ضرورت تأسیس دانشگاههای مشترک در حوزه تمدنی 2. توجه به ادبیات تطبیقی که خوشبختانه این ادبیات در دنیای امروز در حال رشد است 3. جذب دانشجویان در مقاطع دکتری و مربیان و مدرسان 4. کاستن از موانع حضور برخی از هیأتهای علمی در ایران
بیشترکارکرد نگارخانهها در هویتبخشی به جریانهای هنری ایران»
باحضور: هادی بابایی فلاح زمان برگزاری: 13 مرداد 94 برگزار کننده: پژوهشکده هنر نشست تخصصي ارائه يافتههاي پژوهش «کارکرد نگارخانهها در هویتبخشی به جریانهای هنری ایران» سيزدهم مرداد 1394 با حضور هادي بابايي ...
بیشتر«نسبت تئاتر با زندگی امروز در ایران»
گزارش نشست «نسبت تئاتر با زندگی امروز در ایران» باحضور: نصرالله قادری زمان برگزاری: 8 تیر 94 برگزار کننده: پژوهشکده هنر قادري در اين نشست، اليناسيون فردي و اجتماعي را بحراني دانست كه در دنياي امروز تئاتر به چشم میخورد. اين پژوهشگر با اشاره به اينكه همواره از بحران هراس داريم و دائماً به وجه منفي آن توجه میكنيم، تصريح كرد: بحران همانطور كه نشانگر يك مانع، يك آسيب و ضايعه است؛ نشانگر فرصتی براي رشد يا افول هم است. وي در ادامه به ابعاد مختلف بحران تئاتر پرداخت و گفت: تئاتر ما در ابتدا دچار بحران شخصي است. وي اين بحران را وضعيتی دانست كه در آن هنرمند خود را آنچنان كه واقعيت دارد حس نمیكند. وي سپس خاطرنشان كرد: در اين بحران ما الينه شدهايم و همينطور اليناسيون فرهنگی و هنرمندان ما در جامعه طوری رفتار میكنند كه نسبت به ساير افراد متمايز و ديده شوند. سردبير مجله نمايش، مهمترين بحران امروز دنياي تئاتر را بحران موجود در نهضت ترجمه دانست و اظهار داشت: از همان آغاز شكلگيری تئاتر، هنرمندان بسته به اينكه تئاتریهای تحصيل كرده فرانسه، آمريكا ، انگليس و ... باشند، سعي داشتند تا فرهنگ آن كشور را به ايران بياورند و از آن منظر تئاتر را ببينند. وي افزود: آنها مدعی هستند كه اساساً ما حق نظريهپردازی در دنياي تئاتر را نداريم، زيرا تئاتر ايراني نيست و از غرب آمده است و اينكه ما بايد همه اين مفاهيم را از غرب ترجمه كنيم. نويسنده كتاب «زندگی در تئاتر» ضمن اشاره به اينكه فرهنگ ما فرهنگ متكلم وحده و نوچهپروری است تصريح كرد: فرهنگ جاری ايراني متاسفانه بر پايه ديالوگ نيست ولي ذات تئاتر، ديالوگ است؛ تئاتر فرهنگ ديالوگ و برابری است. وي در ادامه افزود: متاسفانه با همين فرهنگ وارد تئاتر شدهايم و هرگز هم حاضر به برقراری ديالوگ نيستيم كه كجاي تئاتر چنين چيزي میگويد. قادري در ادامه گفت: پيش از اينكه علماي دين، سياستمداران و جامعهشناسان و فلاسفه، مخالفان تئاتر باشند كه هستند؛ اولين دسته مخالفان، خود تئاتریها هستند كه به لباس اهالی تئاتر درآمدهاند و سبب لطمه زدن به هنر تئاتر شدهاند. وي با بيان اينكه براي نابود كردن هر انديشهای بهترين فكر اين است كه از طريق همان انديشه وارد شده و آن را وارونه انجام داد، افزود: آنچه در تئاتر امروز ايران میبينيم وجود راستين تئاتر نيست آنچه هست صرفاً به اين معناست كه به ما هشدار بدهد كه واقعيت جوهری و ذاتی تئاتر اين نسيت و معنای تئاتر در وراي تئاتر قرار دارد و به وسيله خود تئاتر پنهان شده است زيرا تئاتر نيازمند تفسير، تحليل و تبيين است. وي سپس گفت: براي اينكه معنی راستين و باطنی اين هنر مقدس را بخواهيم ادراك كنيم، بايد جويای چيزی باشيم كه در ورای آن نشان داده میشود به همين دليل است كه در زندگي امروز همه نظريهپردازيم و همه آسيبشناس دنياي تئاتريم و همه تئاتر را تفسير میكنيم. وي در ادامه گفت: در اين زمينه، ماهيت و ذات تئاتر پنهان مانده زيرا بايد تئاتر ما را وادار به تفكر كند. قادری در ادامه به آسيب تئاتر خصوصی اشاره كرد و گفت: تفكر اينكه پول معيار و ارزش همه چيز است وارد هنر تئاتر هم شده است و سبب شده تا افرادی تنها به صرف تمكن مالي و نه از روي تخصص و هنرآفرينی وارد اين حرفه شوند و بدين دليل در دنيای تئاتر، كمتر شاهد انديشمند واقعی بوديم. قادري گفت: در حقيقت اخلاق تئاتری ما از بين رفت و به تبع آن شاهد بحران آموزش در دانشگاهها، بحران رسانه و.... بوديم زيرا هنر سخت و دشوار تئاتر تبديل به هنر ارزاني شد كه فقط كافی است فرد توان مالی داشته باشد نه تخصص؛ و در نهايت ما انديشمند واقعی نداريم. مدرس سینما و تئاتر، مخاطب را پارامتر اصلی در هنر تئاتر خواند و گفت: تئاتر تنها هنری است كه بدون مخاطب، نام هنر ندارد و مخاطب فعال و كنشگر در اين هنر، حائز اهميت است؛ امروزه انبوهی جمعيت مخاطب، آفت تئاتر ما شده است و در حاليكه تئاتر بايد مخاطب را طوری تربيت كند كه وادار به تفكر شود و آنچه امروزه در تئاتر ما ديده میشود اين است كه هنر تئاتر خيلی هم افراد را وادار به تفكر نمیكند. قادري با تاكيد بر اينكه اين اتفاق از همان ابتدا كه تئاتر از غرب وارد ايران شد با اين باور كه بايد سراپا غربي باشيم و گر نه عقب افتادهايم شروع شد و اين تفكر باعث شد كه نظام تئاتری كه وجود داشت، فرو بريزد و هنر تئاتر به جايی برگردد كه چه كار كنيم و چون عملاً هيچ انديشهای نداشت فلسفه، دين و جامعهشناسی هيچ كمكی به آن نمیكرد، وارد بحرانی شد كه آن را نمیشناخت و اين بحران ذات زندگي او شد و تنها راه را در اين ديد كه تمام انديشهها، تفكرات و انديشه سنتی را كاذب و نفی كند. ما با اين كار در حقيقت تئاتر گذشته و سنت را نفی كرديم. قادري در پايان مجدداً بحران اصلي تئاتر امروز كشور را خود تئاتریها دانست و متذكر شد: نسبت تئاتر با زندگي امروز هيچ است. وي با اشاره به اينكه اگر امروز سالنهای اجرای تئاتر تعطيل هم بشود اتفاق خاصي در جامعه رخ نمیدهد، گفت: اين مساله ربطی به حاكميت نداشته است، تئاتر نتوانسته با مردم ارتباط داشته باشد و آن را به عنوان كالايی فرهنگي در سبد خانوار قرار دهد تا به آنها شيوه درست انديشيدن و ارتقاي دانايي آنها نسبت به مطالبات خود را آموزش دهد. قادري در پايان گفت: تا وقتي ما تئاتریها به ذات تئاتر ايمان نياوريم و پول را معيار و ارزش ندانيم و باور به اين هنر و تقدس نداشته باشيم و رنج مقدس را نبريم، وضع همين طور خواهد بود و از بيرون كسی نمیتواند به ما كمك كند، مگر اينكه به خويشتن خويش برگرديم كه تئاتر چه بوده، چه توقعی دارد و چگونه در دنيا اتفاق و انديشه ايجاد كرده است تا بعد كمكم ديگران را به اين راه برگردانيم.
بیشترفرهنگ ديداری
فرهنگ ديداری ارائه كننده: پرستو كشاورز نشست تخصصی «فرهنگ دیداری» شنبه 19 اردیبهشت 1394 با حضور پرستو کشاورز، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد. کشاورز در ابتدای نشست گفت: قرن بیست و یکم، عصری است که به سختی میتوان خود را همپای با سرعت تغییرات روزافزون آن پیش برد. در دورهای که اختراعات و نوآوریها شتابی بیشتر از گذر زمان میگیرند، فواصل زمانی و پیدایش انقلاب و تحولات فرهنگی کوتاه است. از آنجا که فرهنگ یک جامعه زیربنای رویکردهای اجتماعی، اعتقادی و ارزشباوری آن است، لذا به صراحت میتوان گفت که خطر انحلال و انزوای باورهای انسانی که در قالب فرهنگ آن شکل میگیرد تا بدین اندازه محتمل و نزدیک نبوده است. تولید انبوه رسانهها با سرعت و کیفیت بالا به روند این تغییرات، سرعت بیشتری داده است. روزی که نظریهپردازان مکتب فرانکفورت نگاه به فرهنگ را از دریچه صنعت فرهنگ میسر دانستند، به خوبی از تاثیرات پیشرفت فناوری در زیرساختهای ارزشهای انسانی واقف بودند و این بیثباتی و عدم بهرهمندبودن از چهارچوبی روشن درباره فرهنگ را، برای آینده پیشبینی کرده بودند. وی در ادامه افزود: از این دید، تعریف فرهنگ کاملاً وابسته به قدرت و نفوذ رسانههای دیداری و شنیداری بر روح و روان مخاطب خویش است. در گذشتهای نه چندان دور زمانی که هنوز بشر تجربهای از انقلاب صنعتی نداشت و سرعت پیدایش تحولات و نوآوریها به این شدت نبود، ضمیر و خودآگاه انسانی زمان بازسازی و منطبق کردن خود را با تغییراتی که به کندی رخ میداد، را داشت. باورهای انسان آن دوره همچون لوحی سنگی بود که به آرامی تغییرات روی آن حک میشد و آنطور که باید شکل میگرفت ولی امروزه این تغییرات بدون مقدمه میآیند و میروند. ذهن و تفکرات بشر امروزی همانند خمیری میماند که در دست کودک نوپای زمانه که فرصت رشد و بلوغ به آن داده نمیشود مدام در حال تغییر شکل است و چه بسا این همه بیثباتی و تحولات از او دیوانهای غیرقابل مهار بسازد. سوال اینجاست که آیا میشود بر خلاف جریان بیوقفه رود حرکت کرد؟ آیا میتوان سدی بر سر راه آن ساخت و آرام آرام از دریچه کوچک آن شتاب را با سرعت دلخواه هماهنگ کرد؟ آنچه روشن است پاسخ، منفی است. این گونه سوالات برخاسته از آشفتگیهای ذهنی بشر امروزی است، وقتی خود را در تنگنای فشار و هجمه تحولات سرسامآور پیدا میکند. پس راه حل چیست؟ چگونه میتوان از این گرداب پرسروصدا به سلامت گذشت؟ کشاورز در ادامه گفت: یکی از راهها این است که شناخت خود را از آنچه در حال اتفاق افتادن است بالا ببریم، بتوانیم تغییرات را تجزیه و تحلیل کنیم و عوامل تقویت و ضعف آن را شناسایی کنیم. اگر این تغییرات، باعث ارائه تعریف جدیدی از فرهنگ شده است، پس اکنون از ابزارهای فرهنگ به شمار میرود. به تعبیر بهتر از یُستمن (1985) به ابزار مکالمه فرهنگ تبدیل شده است. مشخصترين راه براي درك هر فرهنگ، مطالعة ابزار مكالمه آن فرهنگ است و تلويزيون و اينترنت اكنون ابزار قدرتمندي هستند كه به كمك تصاوير و در مورد تصاوير آموزش ميدهند. به جرات میتوان گفت تصویر از قدرتمندترین ابزارهای فرهنگی جوامع پیشرفته است که در فرایند دیدن معنی مییابد. امروزه فرهنگ با فعل دیدن تعامل بیسابقهای دارد، میل و گرایش به دیدن امروزه بیش از هر دوره است. برای مردم امروز با توجه به شیوه قالب برای ارائه و انتشار افکار، یک چیز بیش از همه اهمیت دارد و آن دیدن است. مردم در این دوران به دیدن، بیش از شنیدن اهمیت میدهند و اطلاعات بیشتر را نیز از طریق دیدن دریافت میکنند تا مطالعه و تحقیق یا خواندن و شنیدن. مردمی که عادت دارند هر شب شام خود را در حال تماشای تلویزیون و شبکههای ماهوارهای و..... غیره بخورند. در نتیجه فرهنگ جامعه امروزی از تصویر و ارتباطات تصویری بیش از گذشته تاثیر میپذیرد. زبان امروز فرهنگ، زبان تصویر است مردم در این دوران بیش از گذشته، به تعبیر «با چشم دیدن مطمئنتر از شنیدن است»، صحه گذاشتهاند و چه خوب نیکولاس میرزوف از صاحبنظران به نام مقوله دیدن، این مردم را به مردمی تماشاگر تعبیر کرده در جامعه تماشاگر، ما بیش از موضوع خریدار تصویر هستیم. او در خصوص تحولات جدید در حوزه فرهنگ دیداری گفت: فرهنگ دیداری با توجه به فناوری روز در ارسال اطلاعات و حتی ایجاد سرگرمیها، از دریچه چشم مردم آرام آرام فرهنگ عمومی را تغییر داده و گاه آن را ضعیف و تخریب میکند، زیرا امروزه مردم بیشتر از آنکه بخوانند یا بشنوند، ترجیح میدهند ببینند، و این آسانترین شیوه انتقال فرهنگی، آن هم با سرعت نور است. یکی از مهمترین اتفاقات قرن بیست و یکم را میتوان نزدیک شدن دو حوزه فرهنگ و تصویر دانست؛ مجاورتی بیسابقه که حافظه تاریخی کمتر نمونههایی از آن به یاد دارد. در گذشته طرفداران تصویر از هر نوع آن فقط به جنبههای زیباییشناختی و تاریخی آن مشغول بودند، به عبارت دیگر نحوه مواجهه با تصویر، شخصی محسوب میشد، سبکها و روشها میآمدند و میرفتند بیآنکه تغییراتی بنیادی در حوزه وسیعی مثل فرهنگ ایجاد کنند. در بهترین حالت میتوان از آنها در نقش یک ناجی و پیامبر اخلاقی که سعی در بهبود بخشیدن و یا تغییر موضوعی را داشت نام برد. برای مثال میتوان از پروژه عکاسان امنیت مزارع آمریکا (1930) موسوم به FSA نام برد که با ثبت تصاویری اثرگذار، وضع نابسامان کشاورزان را به نمایش گذاشت یا به تصاویر ثبت شده توسط لوئیس هاین اشاره کرد که با نشان دادن کارکردن غیرقانونی کودکان، آن را به قضاوت عموم درآورد. امروزه آثار و نتیجه نزدیکی دو حوزه فرهنگ و تصویر در تار و پود جوامع پیشرفته، کاملاً مشهود است. اگر بتوان این تعامل را به صورت هدفمند در اختیار گرفت بدون شک میتوان به یکی از همان مولفههای مثبت و پرقدرت این رویکرد جدید که حاصل از پیوند تصویر با فرهنگ است رسید، رویکردی که پیشتر از این، از آن، به فرهنگ دیداری یاد کردیم. طبق آنچه قبلاً نیز گفته شد برای به سلامت گذشتن از این بیثباتیها باید شناخت جامعی از ابزارهای فرهنگ داشت. لذا مطالعه تصویر در مجاورت فرهنگ که همان فرهنگ دیداری را شکل میدهد ضروری به نظر میرسد. ایشان درباره در ادامه به بحث مطالعه تصویری پرداخت و گفت: هدف از مطالعه تصویر در عصر حاضر ارزشیابی و شناخت مولفهها و عوامل دیداری است که قادر به بهبود، پیشرفت و حفاظت از زیرساختهای بصری هر جامعه با در نظر گرفتن بستر آفرینش آن (فرهنگ) است که تمام وجوه فعالیتهای انسانی را در برمیگیرد. تحلیل و همسانسازی بین ویژگیهای تصویری، ساختار و علل پیدایش آن میتواند در تحقیقات مربوط به حوزه تصویر و فرهنگ بسیار کارآمد باشد. به طور کلی میتوان گفت مطالعه تصویر به دنبال یافتن مولفههای زیبا و انتخاب عناصر چشمپسند نیست بلکه، جستجویی برای استخراج مولفههایی از زیبایی است که موجب شکوفا شدن ادراک مصرف کننده تصویر است. این مهم دو جنبه را دربرمیگیرد، ابتدا تاکید بر همان وجه زیباییشناسی صرفا دیداری و در مرحله بعد شناخت خصوصیات ادراکی- تصویری مخاطب. با یک مثال ساده میتوان به فهم بیشتری از این مقوله رسید. همه ما تجربه پیداکردن نشانی خاص را از روی کروکی کشیده شده داریم. هر چقدر این کروکی با دقت و سادهتر ترسیم شده باشد یا به عبارتی سعی شده باشد فقط به کدهای اصلی تصویر به طور کاملاً مشخص اشاره شده باشد و از دادن اطلاعات اضافی و گمراه کننده اجتناب شود، به طور حتم راهنمای بهتری برای رسیدن به نشانی خواهد بود. در اینجا نحوه ترسیم را میتوان همان برداشتی از مولفه زیبایی دانست. البته اگر در آن از رنگهای جداکننده و عناصر تصویری مشخصتری استفاده شود، حتما موثرتر خواهد بود. از طرفی، نوع و طراحی زیرکانه و ایجاد نقشهای مناسب را با به کارگرفتن عناصر بصری و در نظرگرفتن قدرت ادراک و تخیل بیننده را، میتوان همان وجه ادراکی- تصویری برشمرد. گروه پیشرو مطالعه تصویری دانشگاه داک در آمریکا هدف خود را اینگونه بیان میکند: مقصود از بررسی و مطالعه تصویر فقط محدودشدن به چگونگی بازنمایی تصویر نیست، بلکه مطالعه بر روی نحوه تولید، انتشار، نشانهها و بازسازی صحیح تصاویر و نظام بازنمایی آن به شکلهای مختلف هنری، مردمی، علمی و تجاری است. از اینرو اهمیت پرداختن به مطالعه جامع تصویری میتواند یکی از ملزومات حیاتی برای متولیان فرهنگی باشد. زیرا با علم به شناخت تصویر قادر خواهیم بود رویکرد نوپای فرهنگ دیداری را در بسترهای مناسب هدایت کنیم. خانم کشاورز در بحث فرهنگ دیداری در تعریف آن گفت: فرهنگ دیداری مقولهای است فراتر از مطالعه تصویر، که در مواجهه با مخاطب در دومرحله عمل میکند؛ در مرحله اول، قطعاً مانند چشماندازی است که در آن جهان تصویر به تولید معنا، ایجاد و حفظ ارزشهای زیباشناختی، کلیشههای جنسیتی و روابط قدرت درون فرهنگ میپردازد و در سطحی دیگر مخاطب متوجه میشود که با وسعت گرفتن دامنه دیداری حوزهای به وجود میآید که در آن معانی فرهنگی شکل میگیرد. از سال 1980 میلادی به بعد رویکرد فرهنگ دیداری بسیار مورد توجه محافل فرهنگی- هنری قرار گرفت؛ زمانی که تغییر در نحوه دیدن منجر به ارایه جدیدی از مفهوم فرهنگ شد. این رویکرد باعث اعتبار بخشیدن به اهمیت دیدن در کنار حوزه فرهنگی شد. امروزه جدا از زبانها، نشانهها و باورها که از ابزارهای مهم فرهنگ محسوب میشوند، نگاه بصری به کانون توجه فرهنگی در تمام وجوه آن تبدیل شده است. به علاوه از آنجا که برای درک هر فرهنگ نیاز به ابزارهای کاربردی آن است، به جرات میتوان اذعان کرد که تمام ابزار و اتفاقات دیداری همانند اهرمی تعیین کننده برای مواجهه با هر نوع فرهنگ محسوب میشود. در کنار تمام این خصوصیات که برای فرهنگ دیداری ذکر شد میتوان از فرهنگ دیداری به مثابه حافظه تصویری یا اگر بهتر بگوییم خاطرات تصویری نام برد که بسیار زیرکانه وارد صندوقچه خاطرات ذهنی مخاطب شده، آن را غبارروبی و زیر و رو میکند. همه ما خاطراتی تلخ و شیرین را در حافظه بایگانی داریم که فقط یک اتفاق یا جرقه لازم است تا دوباره آنها را مرور کنیم و این اتفاق همان فرهنگ دیداری است که با تاکید بر نحوه دیدن همسو با وفاداری به نگاهی زیبا از دریچه فرهنگ متجلی میشود. بار دیگر باید یادآور شویم فرهنگ دیداری صرفا متکی به قوه باصره نیست بلکه چهارچوبی است که کدهای موسیقیایی، زبان و صدا را نیز با خود همراه دارد. وی در انتها گفت: تحول در تکنولوژی تصویر کاربرد آن را پیش از پیش در لایه لایه فرهنگ جوامع امروزی افزایش داده، تکنولوژی پیشرفته میرود تا تمام وجوه زندگی ما را در بربگیرد. اختراعات جدید علمی همراه با توسعه تکنولوژی منجر به انقلاب در زندگی اجتماعی انسانها شده است، اگر بخواهیم مهمترین آن را یادآور شویم، باید به تحول چشمگیری که در عرصه دیداری یا به تعبیری دیگر (چگونه دیدن) اشاره کنیم، تحولی که آنقدر با قدرت ظاهر شده که فرهنگ را معذب خویش ساخته است. در جهان معاصر ارزیابی قوه باصره همچون گذشته محدود به ارزشگذاری یک بوم ساده نقاشی یا یک فریم عکس نیست بلکه آنها ارزیابی میشوند به این منظور که تا چه حد قابلیت انطباقپذیری با فرهنگهای متفاوت را دارند و در مواجه با مسایل گوناگون چگونه عمل میکنند و این همان رویکرد جدیدی است که به فرهنگ دیداری از آن یاد میشود. تنظیم: نجمه تاجمهر
بیشترموهبت متروكه؛ گزارش نشست اول مشق ايده (ما)
نشست اول مشق ايده (ما) با عنوان «موهبت متروكه» و با حضور دکتر نهال نفیسی، دکترای انسانشناسی از دانشگاه رایس Rice امریکا، در پژوهشگاه برگزار شد. متروکهها، بر خلاف تصور غالب، میتوانند برای زندگی امروز شهری ما، موهبت باشند؛ موهبتی که خود متروک ماندهاست. فضاهای متروکه فراوانی در نقاط مختلف پایتخت و سایر شهرهای ما وجود دارند. فضاهایی که به دلایل مختلف به شکل رها شده باقیماندهاند. تاکنون، دو سیاست کلی در مورد این فضاها وجود داشتهاست: تخریب آنها و تبدیلشان به فضاهایی مدرن و شیک و نوساز از قبیل پاساژ و مرکز خرید و پردیس سینمایی و مجتمعهای مسکونی بلندمرتبه؛ و اگر چنین تغییر ممکن نباشد، «مهار و مدیریت» آنها به صورت فیزیکی به طوری که کمترین «آسیب» را به فضای شهری وارد کنند. دکتر نهال نفیسی، با تکیه بر تجربه زندگی خود در کشورهای آلمان و امریکا، در اين نشست نگاهی متفاوت به متروکههای شهری ارائه داد؛ نگاهی که میتواند این متروکهها را از حالت تهدید، به «موهبت» بدل کند.
بیشتر