آموزش علوم‌اجتماعی در مدارس و مسئله شهروندی

آموزش علوم‌اجتماعی در مدارس و مسئله شهروندی

نشست ششم از سلسله‌نشست‌های تخصصی «مدرسه اجتماعی؛ تاملاتی در آموزش مدرسه‌ای فرهنگ» با عنوان «آموزش علوم‌اجتماعی در مدارس و مسئله شهروندی» شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ با حضور اسماعیل عالی‌زاد (عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)) و سجاد صفارهرندی (عضو هیئت‌علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار ‌شد.

در بخش اول این نشست اسماعیل عالی‌زاد ضمن تأیید سنخیت مباحث دروس علوم‌اجتماعی در دو دوره متوسطه با شرط سنی دانش‌آموزان، از فاصله‌گرفتن مباحث این دروس در دوره دوم متوسطه از رویکرد عمومی علوم‌اجتماعی انتقاد کرد و گفت: در دوره اول متوسطه، نوعی رویکرد عمومی در دروس علوم‌اجتماعی دیده می‌شود که در کنار زیرمجموعه‌های علوم‌اجتماعی مانند تاریخ، جغرافیا و ... می‌آید. در مقطع اول اقتضای سنی تعیین‌کننده است که هرچند آن را در دوره دوم هم می‌بینیم اما دوره اول در حرکت به دوره دوم، با یک جهش تصاعدی از نوع هندسی مواجه شده و رویکرد عمومی از آن گرفته شده است. این تغییر به‌گونه‌ایست که گویا دانش‌آموزان از دوره اول به یکباره به دانشگاه پرتاب می‌شوند. این اتفاق به همان قاعده کلی نظام آموزش‌وپرورش برمی‌گردد که در کلیت خود نظامی است که به‌شدت به ذهنیت بها می‌دهد و به شدت مفهوم‌گرا است. در دروس علوم‌اجتماعی هم این مسئله دیده می‌شود و گستره عظیمی از مفاهیم عمومی و اختصاصی جامعه‌شناسی وجود دارد ولی صرفاً در مقام تعریف. یعنی ردپایی از وجوه عینی در آن‌ها یافت نمی‌شود. گویی به دنبال این است که دانش‌آموز را صرفاً به مرحله «وقوف» برساند؛ لذا آنچه که در وجه زیست اجتماعی جامعه در جایگاه ایفای نقش‌های مختلف و با آگاهی معطوف به مهارت به آن نیاز است، از این دروس برنمی‌آید. بنابراین این دروس دانش‌آموز را به مهارت وصل نمی‌کنند.

او با توضیح درباره اهمیت مهارت‌افزایی، ادامه داد: هر سیستم آموزشی درون خود یک قاعده اصلی به‌عنوان امر مفروض می‌انگارد و آن اینکه آموزش در هر مقطع و هر سنی، اگر معطوف به مهارت نشود، ارزش صرف وقت و هزینه ندارد. در دوره متوسطه اول نیم‌نگاهی به این موضوع وجود دارد و در راستای پرسش‌های آغازین کتاب، مباحث به‌خوبی مطرح شده ولی برنامه مناسبی برای آن وجود ندارد. خود دانش‌آموزان به‌خوبی می‌دانند که اینگونه مباحث اثر خاصی در حیات فردی و اجتماعی آن‌ها ندارد چون مجموعه‌ای از اقداماتی که بخواهد مهارت آن‌ها را شکل دهد، در این کتاب‌ها وجود ندارد. مباحث این کتاب‌ها شاید صلاحیت داشته باشد ولی کفایت ندارد. مثلاً درمورد موضوعات مختلفی چون حقوق فردی، اجتماعی، تعاون، آزادی بیان و ... صحبت کرده است اما راجع‌به مکانیزم‌ها چیزی نمی‌گوید. مابه‌ازاء‌های خارجی را نه با مثال‌ها بلکه باید به‌صورت میدانی دنبال کرد. دقیقاً به همین دلیل است که کتاب به مجموعه‌ای از گزاره‌های کلی روی می‌آورد و نمی‌تواند فراتر رود. مثلاً در موضوعی مانند تعاون، می‌توان به جای بیان داستان، به‌طور واقعی در قالب شبیه‌سازی آن را به دانش‌آموزان آموزش داد. به‌طور مثال می‌توانند دانش‌آموزان را با چند تعاونی موفق که کارآفرینی خوبی در این عرصه داشته‌اند، مواجه کنند. یا در موضوع آزادی بیان، کتاب فقط آن را بیان کرده و درباره سازوکارهای آن که چطور حرفمان را آزادانه بیان کنیم، چیزی نگفته است. اینکه چه درگاه‌هایی برای این کار وجود دارد، چگونه باید از قلم خود استفاده کرد، چگونه باید یک مقام مسئول را مورد پرسش قرار داد و ... از جمله سازوکارهای مغفول در مباحث این کتاب‌ها هستند. بخشی از مسئولیت نظام‌ آموزش‌وپرورش این است که آنچه که خانواده‌ها از عهده آن برنمی‌آیند، دنبال کند. هر کدام از نظام‌های هنجارگذار مسئولیتی دارند؛ بنابراین نمی‌توان با گزاره‌های کلی به آن رسید.

در ادامه نشست سجاد صفارهرندی با بیان اینکه دو نگاه از جایگاه و کارکرد کتاب‌های درسی می‌تواند وجود داشته باشد، اظهار داشت: دو تلقی دانشگاه‌مدار و زندگی‌مدار می‌تواند از جایگاه و کارکرد کتاب‌های درسی وجود داشته باشد. رویکرد اول برنامه آموزشی متوسطه دوم را تمهیدی برای ورود به دانشگاه می‌داند. گویی که دانشگاه محوریتی دارد و لازم است دانش‌آموزان در این سن مجموعه‌ای از معلومات و آگاهی‌ها را دریافت کنند. رویکرد دوم برنامه آموزشی متوسطه دوم را امکانی برای آموختن مجموعه‌ای از دانش‌ها و مهارت‌ها در جهت زندگی می‌داند. اگر رویکرد دوم را اتخاذ کنیم، احتمالاً مفهوم محوری ما، «شهروندی» و مسئله اصلی برنامه آموزشی جامعه‌شناسی دوره متوسطه، نوعی شکل‌دهی به وقوف یا آگاهی شهروندی می‌شود. مفهوم شهروندی نباید به‌عنوان یک مفهوم خشک وارداتی فهمیده شود که افراد تعلقی به آن ندارند. هدف این نیست که خود این مفهوم در برنامه درسی بیاید و پررنگ شود بلکه این مفهوم باید درک دانش‌آموزان از شرایطی که در آن به سر می‌بریم، از نهادها، از تاریخ را توأم با یک تعلق اخلاقی و ملی و نیز روحیه کنشگری، نقادی، پرسش‌گری، ایده مشارکت و مسئولیت‌پذیری بالا ببرد. به نظر می‌رسد رویکرد کتاب‌های درسی به‌ویژه کتاب‌های علوم‌اجتماعی، رویکرد اول است که به‌واسطه این ویژگی خود، با امر ملموس موقعیت زندگی اجتماعی یک جوان امروزی ایرانی دختر و پسر، خیلی پیوند نمی‌خورد. این ایده که آموزش‌وپرورش باید سکوی آموزش عالی باشد، از دهه 70 پارادایم ذهنی ما بوده است که گویی همه باید دانشگاه بروند. فارغ از خوب یا بدبودن این موضوع، باید معنی دوره متوسطه دوم را یک بار دیگر در سایه تحولاتی که رخ داده، ببینیم؛ با اهمیت و اصالت بخشیدن به مفهوم زندگی اجتماعی و مفهوم شهروندی در یک بستر بومی بازسازی‌شده.

او یکی از الزامات جامه عمل پوشاندن به این هدف را تجدیدنظر در تقسیم‌بندی‌های معرفتی آکادمیک دانست و افزود: شاید لازم باشد در راستای اصالت بخشیدن به مفهوم شهروندی، برنامه درسی دوره متوسطه را به نحو دیگری ببینیم. یعنی لزومی ندارد سبک و تقسیم‌بندی دروس، مبتنی بر سبک تقسیم‌بندی‌های تخصصی آکادمیک باشد. همچنین نیاز داریم سرفصل‌ها را بر اساس نیازهای روز تعریف کنیم تا امکان‌های جدیدی برایمان باز شود. در مرحله بعد باید به پیوندهای ضمنی توجه کرد. آموزش می‌تواند به مصرف رسانه‌ای یا حتی مصرف سرگرمی گره بخورد تا از حالت خشک و بار بودن خارج شود. در این حالت آموزش می‌تواند به یک عنصر هویتی تبدیل شود.


گزارش از: بهاره رضایی



برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید