مدرسه اجتماعی؛ تأملاتی در آموزش مدرسهای فرهنگ
نشست «مدرسه اجتماعی؛ تأملاتی در آموزش مدرسهای فرهنگ» یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ با حضور محمدحسین وفاییان (پژوهشگر علوم انسانی و معاون سابق دفتر تألیف کتب نظری) و سیدعلی متولی امامی (عضو ادبستان انشاء و عضو سابق هیئت اندیشهورز تألیف کتب درسی) با دبیری مرتضی ولینژاد (پژوهشگر علوم اجتماعی) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در بخش اول این برنامه محمدحسین وفاییان صحبت از تحول در علوماجتماعی را منوط به طرح پرسش درباره وجود یا عدم وجود علوماجتماعی در ایران دانست و اظهار داشت: پیش از صحبت از تحول در علوماجتماعی در مدارس باید ابتدا تکلیف را روشن کنیم. ما وضعیت آشفتهای در علم داریم و در مواجهه با علم با مسائلی روبهرو هستیم که درباره آنها تأمل جدی نشده و علوماجتماعی یکی از آنهاست. ما هنوز هیچ وفاقی در تلقی از علومانسانی خود نداریم. بخش عمدهای از هر آنچه که در مدرسه میبینیم، انعکاس آموزش عالی ما در همان رشته است. چون معلمان آن دانشآموخته همان وضعیت رشته و آموزش عالی هستند. اینکه علوماجتماعی ما چه نسبتی با علوم دقیقه، توسعه، امر سیاسی یا انقلاب اسلامی دارد، مشخص نیست؛ در حالی که توجه به این مسائل در برنامهریزی درسی باید مورد توجه قرار گیرد و نسلی برای آن تربیت شود. با مشخصنبودن این موارد، صحبت از تحول در علوماجتماعی بیمعناست. تا زمانی که موضعی پیشینی در این زمینه نباشد، اصلاح و بهبود این وضعیت موقتی است.
او با بیان اینکه هدف از تدوین درس علوماجتماعی در مدارس مشخص نیست، اضافه کرد: هدف در تدوین درس علوماجتماعی مدارس مشخص نیست. یعنی ما نمیدانیم هدف، تربیت شهروند مطلوب است یا فرد و کنشگر انقلابی یا انتقال رسمی دانش. هر کدام از این موارد برنامهریزی درسی خاص خود را میطلبد اما ما همه را با هم میخواهیم؛ یعنی میخواهیم بچه مسلمان، انقلابی، درسخوان و ... تربیت کنیم. به همین دلیل به نتیجه نمیرسیم. این خواسته ایدئولوژیک است و همهچیز را خراب میکند. برنامهریزی درسی مانند هر علم دیگری در غرب، در زمان و مکان مقتضی خود و بهشکل طبیعی متولد شده و به همین دلیل، نحلههای مختلفی پیدا کرده است. در مواجهه ما با غرب، مانند هر علم دیگری که فقط لباس آن آمده، برنامهریزی درسی هم دچار چنین وضعیتی شده و به شکل زایمان ناقص به ایران آمده است. برنامهریزی درسی در کشور ما ضمن تصنعی و غیرواقعی بودن، متمرکز است و با یکسان تلقیکردن افراد، یک کتاب و محتوا را برای همه تدوین میکند. تنها چیزی که میتواند در این آشفتگی وضعیت تاریخی و اجتماعی، به کمک ما بیاید، برنامهریزی درسی است که در حال حاضر وضعیت مناسبی ندارد.
این پژوهشگر علومانسانی با اشاره به وضعیت آشفته کتابهای درسی، درباره راهکار موقتی اصلاح این وضع گفت: حوزه ادبیات، هنر و آموزههای دینی ما، سه بستر غنی هستند که میتوانند بار انتقال سنت ایرانی اسلامی را بر عهده گیرند. این سه بستر جزء راهکارهای موقتی هستند که میتوانند ما را به مسیر اصلی نزدیک کنند. بیشک هر تغییری هزینه دارد و به دلیل آنکه کتاب فعلی، محصول وضعیت ساختار است نه فرد، تغییر بهمعنی تغییر مدیران نیست. هزینه آن است که مقداری این ساختار تغییر کند که در عین سختبودن، نوعی پوستاندازی است که در نگاه عمیق و با وجود دردناکبودن نقاط آغازین آن، حرکتی تمدنی خواهد بود.
در ادامه سیدعلی متولی امامی ضمن اذعان به معضل برآمده از بنیانهای نظری علوماجتماعی در تألیف کتب درسی، با معرفی موضع خود بهعنوان موضعی سیاسی و ناظر به عمل، تصریح کرد: باید در عمل به مسئله نگاه کنیم و موضع درجه یکتری اتخاذ کنیم. اگر بخواهیم منظر سیاسی و ناظر به عمل داشته باشیم، باید قصدمند باشیم. یعنی ملت ایران برای داشتن علوماجتماعی، باید قصدمند باشند که این بهطور خاص بر عهده گروههای مولد در جامعه است. این قصدمندی نقطه تمایز سیاسیبودن و نبودن است. اگر متشکلها قصدمند و اهداف و آرمانها برنامه عمل باشند، علوماجتماعی وضع دیگری خواهد داشت. در این حالت پرسشها از وضع انتزاعی خارج میشوند و ما به صحنه عمل نزدیکتر میشویم. بنابراین در صحبت از مدرسه و نیاز تحول در آن، ابتدا باید بپرسیم آیا قصدی برای این کار وجود دارد؟ اگر اراده و قصدی وجود داشته باشد، ما علوماجتماعی و مدرسهای متحول خواهیم داشت. بهعبارت دیگر، به همان مدلی که مدارس جدید در ایران شکل گرفتند و توسعه یافتند، میتوانیم تحول در مدارس داشته باشیم. در زمان دایرکردن مدارس هم، افرادی روشنفکر و قصدمند اراده کردند این کار را انجام دهند. لذا ما در بحث از تحول در علوماجتماعی و مدارس، ابتدا باید از امکان نیروهای مولد قصدمند صحبت کنیم.
او در ادامه با طرح سؤالی مبنی بر نسبت کتاب علوماجتماعی با انسان ایرانی، از نبود قصدمندی در این کتاب انتقاد و ابراز کرد: در کتاب علوماجتماعی هیچ قصدی وجود ندارد. ما همواره بعد از مشروطه میخواستیم که همانند غرب شویم. هرچند حتماً این حرکت دلایلی داشته و نمیتوان آن را تحقیر کرد؛ اما باید گفت ما غرب را هم اشتباه فهمیدیم. جایی که علم در آن تولید شده، قطعاً قصدمندی و ارادههای بزرگی وجود داشته است. باید ببینیم کتاب علوماجتماعی چه نسبتی با انسان ایرانی دارد. امروز مقام معظم رهبری همواره به دریاییفکرکردن توجه میدهند؛ بهطوری که در میان بحبوحه موضوع حجاب، یکی از سخنرانیهای ایشان درباره فرهنگسازی زندگی دریایی بود. امروز جغرافیای مدرسه درباره پوشش گیاهی و ... حرف میزند و نشان میدهد که قصدمند نیست. بچههای ما درکی از زندگی دریایی و اقیانوسی و بهطور کلی جغرافیای سیاسی ندارند. در صورت وجود قصدمندی و اراده سیاسی، کتابها قصه پیدا میکنند. مهمترین معضل کتابهای درسی این است که روایت ندارند و همین باعث شده کتاب تاریخ که باید جذابترین درس باشد، تبدیل به بدترین درس شود و بچهها از آن فرار کنند. کتابهای درسی بیمایه هستند چون ارادهای پشت آنها نبوده است. پس لحن و فرم علوماجتماعی ما داستانمند نیست و روایت ندارد. اگر اراده و قصدمندی را به میان بیاوریم، میتوانیم تعیین کنیم که علوماجتماعی چه فرم و لحن و محتوایی داشته باشد. در این صورت، روایت و قصه وارد کتابها خواهد داشت.
گزارش از: بهاره رضایی