جداسازی جنسیتی
جداسازی جنسیتی [1]جدایی افراد براساس جنسیت یا جنس آنهاست. این جداسازی در بافت های اجتماعی گوناگون نظیر مدارس، محیطهای کار، سازمان های دینی، فعالیتهای ورزشی و مراکز درمانی شکل های بسیاری به خود می گیرد. ساخت فیزیکی فضاهای عمومی نظیر رختکن ها و توالت های مجزا، هر دو بهمانند باورهای فرهنگی مربوط به نقشهای اجتماعی مردان و زنان، جداسازی جنسیتی را بازمی تابانند و تقویت می کنند. این جدایی ها همراه با مرزبندی های جنسیتی تاحدّی رهاورد مفروضات تاریخی و فرهنگی درخصوص معانی جنسیت (اصطلاحی که بر بعد برساختگی اجتماعی مردانه یا زنانه رفتارکردن پای میفشارد) و جنس (اصطلاحی که بر ابعاد زیست شناختی تعیینکنندۀ مرد یا زن تأکید دارد) هستند.
در نتیجۀ این مفروضات و باورها، زنان و مردان ممکن است با جداسازی عمودی یا افقی مواجه شوند. گواه جداسازی افقی[2] حضور زیادهپررنگ زنان در مشاغل و حوزههای مطالعاتیای است که گمان می رود نیازمند خصوصیات تربیتی و پرورشی هستند، نظیر آموزگار مدرسۀ ابتدایی یا پرستار، یا حضور زیاد پررنگ مردان در مشاغل و حوزههای مطالعاتیای است که تصور میشود نیازمند کار یدی یا مهارت استدلال منطقی است مانند ساختمان سازی یا مهندسی. نمونه ای از جداسازی عمودی[3] وقتی رخ میدهد که در محیط آموزشی یا کاری یکسان احتمال اینکه مردان جایگاه های رهبری یا نظارتی را اشغال کنند بیش از زنان باشد. تحلیل گران پیوسته جداسازی جنسیتی را عاملی مؤثر و تعیین کننده در حفظ نابرابری های کنونی، خاصه در سپهر اقتصادی دانسته اند. با این حال، در برخی موارد جداسازی جنسیتی ممکن است نابرابری اجتماعی را کمتر کند. مثلاً شماری از دانشسراهای زنانه و دانشسراهای مردان و زنان سیاهپوست در ضدیت با هنجارهای مسلط تحمیل شده از سوی گروه های اجتماعی، جدایی جنسیتیشان را حفظ کرده اند.
جداسازی جنسیتی در مدارس
در بیشتر فرهنگ ها دختران در بره های از تاریخ از نهادهایی که به پسران آموزش رسمی می دادند، محروم می شدند. در نتیجۀ باورهای فرهنگی معطوف به نقش های خانوادگی زنان، دختران مرفه غالباً از دنبالکردن اهداف تحصیلی بازمی ماندند و به جای آن ناچار بودند مکتب خانه و جلساتی را که اخلاقیات و نزاکت را به آنها آموزش میدادند به پایان ببرند. در ایالات متحده، در نیمۀ دوّم سدۀ 19، رشد جنبش های الغای بردگی و حقوق زنان شتاب گرفت و در نتیجۀ فعالیت های آنان برخی از دانش سراها و دانشگاه ها درهای خود را به روی زنان و اقلیت های نژادی گشودند. همزمان، شمار دانش سراهای زنانه بی وقفه رشد کرد تا جمعیت روزافزون زنان جویای تحصیلات عالی را در خود جای دهد. با وجود این، در میانۀ سدۀ بیستم رشد دسترسی زنان به دانش سراها و دانشگاه ها کند شد تا اینکه بار دیگر در دهه 1960 تقاضا برای برابری جنسیتی افزایش یافت. از همه شاخص تر، قانون حقوق شهروندی سال 1964 و فصل نهم «اصلاحات آموزشی سال 1972[4]» -که دسترسی زنان به مؤسسات آموزشی را بهبود بخشید- بودند. فصل نهم اساساً مدارس را از بازداشتن زنان از ورود به نهادهای آموزشی عمومی و دسترسی برابر به امکانات این نهادها منع کرد.
در ایالات متحده، گرچه دختران و زنان اجازه ورود به بیشتر نهادهای آموزشی را پیدا کردند امّا جداسازی جنسیتی در مطالب درسی و در نحوۀ بازی و فعالیت کلاسی کودکان ادامه یافت. پژوهشگرانی که تعاملات اجتماعی کودکان را در محیط های یادگیری سنتی بررسی می کنند، از مدت ها پیش خاطرنشان کرده اند که پسران و دختران خودشان را جدا می کنند و آموزگاران یا کارکنان مدرسه نیز گاهی دانش آموزان را به قرارگرفتن در مرزبندی جنسیتی ترغیب می کنند. زمانی که پسران و دختران در موقعیتهای تفکیک جنسیتی شدۀ زمینِ بازی یا کلاس درس به شکلی متفاوت رفتار می کند و کنترل متفاوتی بر فضا اعمال میکنند، همزمان در حال اجرا و خلق «هنجارهای» جنسیتی اند. جداسازی جنسیتی در سال های بعدی، یعنی زمانی که دانش آموزان کلاس های اختیاری، فعالیت های ورزشی و برنامه های مطالعاتی را انتخاب می کنند نیز رخ می دهد. در آغاز نوجوانی، دختران کمتر از پسران در موضوعاتی نظیر ریاضی و علوم ثبت نام می کنند و بیشتر فعالیت های ورزشی یا جدایند (نظیر دو میدانی، شنا، تنیس) یا تک جنسیتی (فوتبال، هاکی، کشتی) هستند. خاصه در برنامههای فنیوحرفه ای، جداسازی جنسیتی مشهود است چراکه دختران در کلاس های نگهداری کودک و آرایشگری حضور زیاده پررنگی دارند و پسران در کلاسهای تعمیر خودرو و نجاری. از اوایل دهه 1970 در دانش سراها و دانشگاه ها، زنان به طور منظم در برنامه های به طور سنتی مردانه همچون تجارت و حقوق نام نویسی کرده اند. گرچه در حال حاضر زنان بیشتر از مردان مدرک پیش دانشگاهی می گیرند، در برنامههای آموزشی دانش سراها و دانشگاه های معتبر که به مشاغل پردرآمد می انجامد، حضور کم رنگ تری دارند. فهم ارتباط جداسازی جنسیتی و نهادهای آموزشی با برساخت آمال و آرزوهای تحصیلی دانش آموزان برای فهم جداسازی جنسیتی عمودی و افقی و نابرابری جنسیتی در محیط کار لازم است.
جداسازی جنسیتی در محیط کار
در ایالات متحده، جداسازی جنسیتی شغلی بهسان جداسازی آموزشی تا پیش از دهه 1970 کم وبیش پابرجا بود، تا اینکه در این دهه تا حدودی در نتیجۀ تغییر تلقیهای فرهنگی معطوف به نقش های اجتماعی زنان و مردان و خط مشی ها و قوانین تبعیض مثبت رو به افول گذاشت. با این حال بسیاری از پژوهشگران این فرض را که کاهش جداسازی جنسیتی شغلی معرف تغییری بنیادین در جداسازی جنسیتی در محیط کار است به پرسش گرفتند. زنان ممکن است به همه سطوح شغلی راه یابند امّا کارهایی که در آن مقولات شغلی به دست می آورند اغلب درون مرزبندی های جنسیتی باقی می ماند. مثلاً گرچه بسیاری از زنان در حال حاضر به حوزه پزشکی ورود کردهاند، مایلند که در تخصص های کم درآمدتری چون پزشکی سالمندان یا پزشکی عمومی فعالیت کنند. افزون بر این، در محیط کاری یکسان گرایش به اقتدار مدیریتی و خودمختاری در مردان بیش از زنان است. این جداسازی جنسیتی افقی و عمودی بر زنان که مشاغل شان اغلب از مشاغل به طور سنتی مردانه کم درآمدتر است اثرات هولناکی می گذارد.
گرچه جداسازی جنسیتی تا اندازهای ممکن است رهاورد کنش ها و ترجیحات «همسوباعرضه[5]» یا کنشها و ترجیحات کارگران باشد، پژوهشگران در سی سال گذشته توجه شان را به کنش های «همسوباتقاضا[6]» یا کنشهای کارفرمایان معطوف ساخته اند. کارفرمایان آگاهانه یا نیمهآگاهانه بارها تصمیمات مربوط به استخدام یا ارتقا را بر مبنای مشخصه های شخصیتی جنسیتی شده یا تصورشان از تکالیف خانوادگی (نان آوری یا خانه داری) کارکنان میگیرند. این تصمیمات بارها جداسازی های جنسیتی افقی و عمودی به بار آورده است. حتی در کشورهایی با خط مشی های خانوادگی پرمایه مانند سوئد و نروژ، جداسازی جنسیتی محیط کار همچنان پابرجاست، محیط کاری که فرایندهای عمیقاً ریشه داری را که جداسازی و نابرابری پدید می آورند به نمایش می گذارد. در نتیجه، نظریه های اخیر دربارۀ جداسازی جنسیتی نهتنها بر جنسیتی شدن افراد بلکه بر جنسیتی شدن فرایندهای تعاملی و سازمانی در همۀ سطوح تحلیل -خُرد، میانی و کلان- تمرکز می کنند. فهم اینکه چگونه افزون بر افراد، فرایندها نیز جنسیتی می شوند بینش های مهمی در خصوص نقش نهادهای اجتماعی در ایجاد و بازتولید جنسیت و جداسازی جنسیتی، به ما می دهد.
و نیز ببینید: شکاف جنسیتی؛ هویت و جامعه پذیری جنسیتی؛ سقف شیشه ای؛ جداسازی در مدارس؛ فصل نه؛ جنبش حقوق زنان
بیشتر بخوانید
American Association of University Women. 1998. “Separated by Sex: A Critical Look at Single-Sex Education for Girls.” Retrieved January 1, 2008 (http:// www.aauw.org/research/upload/SeparatedBySex.pdf)
[1]. segregation, gender
[2]. horizontal segregation
[3]. vertical segregation
[4]. Educational Amendments of 1972
[5]. supply side
[6]. demand side