ترکتحصیلکنندگان
از اواسط سدۀ بیستم، دربارۀ دانشآموزانی که نظام آموزش رسمی را پیش از گرفتن دستکم دیپلم، دبیرستان را ترک میکنند، در ایالات متحده، نگرانیهایی پدیدار شد. نرخ اخیر ترکتحصیل[1] از وقوع بحران خبر میدهد، خاصه در شهرهای بزرگ که رقم آن ممکن است به 50درصد نیز برسد. در سطح ملی، آمار معمول از این قرار است که نزدیک 30درصد کسانی که دبیرستان را آغاز میکنند، هیچگاه دیپلم عادی دبیرستان را نمیگیرند، هرچند روشهای مختلف محاسبۀ این نرخ، برآوردهای کاملاً متفاوتی را بهدست میدهند. همچنین این ارقام بسته به جنسیت، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و پیشینۀ قومیتی، تفاوتهای چشمگیری دارند.
بااینحال، سهم بزرگی از ترکتحصیلکنندگان -بالاتر از 50درصد- سرانجام اغلب با گذراندن پیشرفت تحصیلی عمومی (جی.ای.دی)، مدرک دبیرستان را میگیرند. از دهة 1970، درصد بزرگسالان جوانی که جی.ای.دی را میگذارنند، بالا رفته است که بهلحاظ آماری با بالارفتن نرخ ترکتحصیل در همان دورۀ زمانی خنثی میشود؛ اما آمادگی برای جی.ای.دی، اغلب به دشواری برنامۀ درسی عادی دبیرستان نیست و متخصصان آنرا معادل واقعی دیپلم دبیرستان نمیدانند.
دلایل نگرانی
اغلب، مشکل ترکتحصیل در چارچوب اقتصادی تعریف میشود. در نگاه بسیاری از جامعهشناسان و اقتصاددانان، پیوند میان سالهای تحصیل و دستاوردهای شخصی، دستکم در آمارهای انباشتی، انکارناپذیر است. اگر این منطق را بسط دهیم، به این نتیجه میرسیم افرادی که به سطح معینی از آموزش نمیرسند، گرفتار نامطلوبترین و کمدرآمدترین مشاغل میشوند. برای تبیین اینکه چرا چنین است، ایدههای گوناگونی مطرح میشود. برای مثال، برخی آموزش را بهدلیل ظهور دانشورزی[2] در مشاغل یقهسپید بهطورخاص، مهم میانگارند. دلایلش هرچه باشد، ترکتحصیل در عمل بهشدت بخت تحرک اقتصادی صعودی را کاهش میدهد؛ این مسئله بیگمان در ساختار فرصت در ایالات متحده، عاملی منفی است؛ عاملی که با خود دردسرهای بیشتر بهبار میآورد، چون به شکل بیتناسبی بر گروههای اقلیت اثر میگذارد.
خط فکری مرتبطی، آموزش را به رقابت امریکا در اقتصاد جهانی پیوند میزند. بسیاری بر این باورند که نظام آموزشی امریکا، نقشی محوری در تضمین قدرت اقتصادی کشور ایفا میکند؛ این کشور از عهدۀ دستگیری از کارگران کمسواد برنمیآید. درست یا نادرست، این مسئله استدلالی دیرپاست و فراخوانی به افزایش کمیت و کیفیت آموزش عمومی است.
البته از نظر تاریخی، توجیهاتی که برای آموزش رسمی میآوردند، جملگی اقتصادی نبودند. جنبش مدرسۀ دولتی در سدۀ نوزدهم، بر نقش آموزش در شکلدادن مردمی آگاه، پای فشرد و آموزش یکی از ملزومات یک دموکراسی سالم تلقی شد. استدلال دیگر در دفاع از آموزش اجباری، این بود که این آموزش، کودکان را از کار بهرهکشانه حفظ میکند و نمیگذارد که بزرگسالان، مشاغلشان را به کارگران کمسنوسال دستمزد پایین ببازند. در برهههای مختلف دین و نیز علاقۀ همگانی به آموزشی «لیبرال» یا فراگیر، محرکهای مهمی بودهاند. غیبت نسبی جملگی این ایدهها، از جریان اثرگذاری بر ترکتحصیل درخورتوجه است.
پژوهش در مورد ترکتحصیل
بهسبب اهمیت چشمگیر این مسئله، پژوهشهای بسیاری در مورد این موضوع، صورت گرفته است. بخش مهمی از این پژوهشها، درصددند که گروههایی از دانشآموزان را که بیش از بقیه گرایش به ترکتحصیل دارند و نیز ترکیبی از عواملی را که امکان ترکتحصیل در میان آنان را افزایش یا کاهش میدهد، شناسایی کنند. چهار مضمون در این پژوهش سر برآوردند:
1. یکپارچگی اجتماعی: روابطی که دانشآموزان با آموزگاران، سایر دانشآموزان و مدیران دارند.
2. مشغولیت تحصیلی: ورزهها و هنجارهای دانشآموزی، مانند لذتبردن از مدرسه، کسب نمرات خوب، داشتن مهارتهای مطالعه و مشارکت فعالانه. همچنین این موضوع شاید بدین معنی باشد که فرد «سرمایه فرهنگی» لازم را برای شناخت اینکه چگونه دربارۀ مقررات خودسرانۀ مدرسه مذاکره و به شکلی رفتار کند که آموزگاران انتظار دارند، دارد.
3. پیشینۀ خانوادگی: ویژگیهایی چون منزلت اجتماعی-اقتصادی، ساخت خانوادههای دانشآموزان، توجه و حمایت والدین نسبت به تحصیلات و وضع کلی زندگی دانشآموز در خانه.
4. عوامل شخصیتی: عزتنفس، اعتمادبهنفس، آرمانها، حس تعهد و اینکه آیا دانشآموز در زندگی احساس مؤثر و مفیدبودن میکند یا خیر.
هریک از این حوزهها، ممکن است بر احتمال ترکتحصیل اثرات مثبت یا منفی داشته باشند و ممکن است درهم تنیده باشند. برخی از دانشآموزان، بهدلیل اعمال انضباطگریزانه و بدین دلیل که اخلالگر تلقی میشوند (مشغولیت کم به تحصیل) از بقیه متمایز میشود، اما شاید دلیل اصلی این جداافتادگی بیعلاقگی آموزگار (یکپارچگی اجتماعی اندک) باشد. سرانجام این جداافتادگی ممکن است به اخراج دانشآموزانی که پیوندشان با مدرسه را از دست دادهاند، بیانجامد. هیچ تبیین پذیرفتهشدهای که جملگی این عوامل را توضیح دهد، وجود ندارد. بهواقع، بسیاری از مطالعات کاملاً تخصصی هستند؛ روانشناسان اجتماعی، معمولاً به مسائل مربوط به شخصیت مینگرند، حال آنکه اقتصاددانان و جامعهشناسان معمولاً نابرابری درآمد، منابع مدرسه و مدیریت و الگوهای خانواده را مطالعه میکنند.
مسئلهای که توجه بیشتری را به خود جلب کرده است، پدیدۀ «ترکتحصیل موقت»، یعنی وقتی که دانشآموزان مدرسه را ترک میکنند، اما پس از مدتی باز میگردند و تحصیلشان را تمام میکنند. گاهی آنهایی که تحصیلشان را برای گرفتن جی.ای.دی ادامه میدهند، در این دسته قرار میگیرند و برای فهم تصویر کامل، باید در نظر گرفت که چگونه دانشآموزان از آموزش بزرگسالان و برنامههای دانشسرا، یا برای کاملکردن دیپلم یا در پیشگرفتن مسیری شغلی، بهره میبرند. این الگو که نسبت به ترکتحصیل کمتر مطالعه شده است، متأثر از عوامل یکسانی است. متخصصان بر این باورند که اشتغال در میان دانشآموزان کمبضاعت، یکی از دلایل متداول ترکتحصیل است.
درحالیکه نرخ ترک دانشسرا، توجه چندانی را جلب نکرده است، پژوهشها تبیینهای یکسانی را برای توضیح ترکتحصیل در دانشسرا بهدست میدهند. عوامل والدینی همچنان مهماند و در رابطه با امور مالی دانشآموزان مشکلات جدیدی سر برآوردهاند، چون برخلاف دبیرستانهای دولتی، دانشآموزان دانشسرا، معمولاً باید شهریه بپردازند و هزینههای زندگی را تأمین کنند. بهدست آوردن آمار دقیق از سطح ترکتحصیل در دانشسرا، کاری پیچیده و دشوار است، چراکه معمولاً دانشجو در چند مؤسسۀ آموزشی درس میخواند؛ در این موارد، ارقامی مانند درصد دانشجویان 25 سالهای که مدرک دانشسرا دارند، آگاهیبخشتر است تا نرخ فارغالتحصیلی مؤسسۀ آموزشی خاص.
و نیز ببینید: سرمایۀ فرهنگی؛ آموزش و مدارس مرکز شهر؛ آموزش، خطمشی و سیاست؛ برابری آموزشی؛ بیسوادی بزرگسالان در کشورهای توسعهیافته؛ نابرابری درآمدها؛ نابرابری؛ نژادپرستی؛ سرمایۀ اجتماعی؛ ارتقاهای اجتماعی
بیشتر بخوانید
- Alexander, Karl L., Doris R. Entwisle, and Nader S. Kabbani. 2001. “The Dropout Process in Life Course Perspective: Early Risk Factors at Home and School.” Teachers College Record 103:760–822
- Knesting, Kimberly and Nancy Waldron. 2006. “Willing to Play the Game: How At-Risk Students Persist in School.” Psychology in the Schools 43:599–611
- Orfield, Gary, ed. 2004. Dropouts in America: Confronting the Graduation Rate Crisis. Cambridge, MA: Harvard Education Press
- Stearns, Elizabeth and Elizabeth Glennie. 2006. “When and Why Dropouts Leave School.” Youth & Society 38:29–57
[1] school dropouts
[2] knowledge work