برونسپاری
برونسپاری [1]به روالی در کسبوکار گفته میشود که در آن، یک سازمان برای انجام خدماتی که معمولاً خودش به انجام میرساند، با شرکت دیگری قرارداد میبندد. این کار در حوزههایی خارج از صلاحیتهای اصلی و بهمنظور صرفهجویی در هزینهها صورت میگیرد.
انواع مختلف برونسپاری را باید از یکدیگر متمایز ساخت. احتمالاً، معمولترین نوع آن حالتی است که در آن شرکتی خصوصی شرکت دیگری را در کشور خود بهکار میگیرد تا خدمات معینی را به انجام برساند؛ برای مثال، رایانهسازانی چون آیبیام ممکن است پیمانکار بیرونی را برای نظافت ساختمانهای خودش به خدمت بگیرد. در این نمونه، خدمات ارائهشده آشکارا از حوزهٔ صلاحیتهای اصلی آیبیام خارج است.
نوع دوم برونسپاری حالتی است که در آن سازمانی دولتی شرکتی خصوصی را برای انجام برخی از کارهایش به خدمت میگیرد. نمونۀ متداول این حالت مدرسهای دولتی است که تهیۀ غذا را به پیمانکار میسپارد؛ بهطوریکه کارگرانی که غذای این مدرسه را تهیه میکنند، کارکنان بخش خصوصیاند نه کارمندان دولت. در اینجا هم واضح است تهیۀ غذا در حیطۀ صلاحیتهای اصلی یک مدرسه نیست.
بحثبرانگیزترین نوع برونسپاری زمانی روی میدهد که شرکتی خصوصی شرکتی خارجی را بهخدمت درمیآورد تا برای آن کار کند. این انعقاد قرارداد با شرکت خارجی که به «برونمرزسپاری» مشهور است، در ۲۰ سال گذشته رواج بیشتر و بیشتری یافته است. در سالهای اخیر، بخش مهمی از پشتیبانی فنی رایانههای شرکتهای امریکایی را از طریق پیمانکاران خرد به هند سپردهاند.
سازمانها چرا برونسپاری میکنند؟ جای تعجب نیست که مهمترین دلیل این کار کاهش هزینههاست. اگر شرکت خودش کارکنانی برای انجام این خدمات داشته باشد، باید به آنان مبلغی معادل سایر کارکنانش بپردازد. برای شرکتی که رفتار خوبی با کارکنانش دارد، این کار میتواند هزینهٔ زیادی در پی داشته باشد. درحالیکه شرکت میتواند بهآسانی از بیرون کارگرانی را بیابد که قادرند این خدمت فرعی را بهخوبی و با هزینهای بهمراتب پایینتر به انجام برسانند. این کارگران ممکن است بدیندلیل ارزانتر باشند که در کشوری خارجی با دستمزدهای پایینتر زندگی میکنند (در برونمرزسپاریها)، یا ممکن است به این دلیل ارزانتر باشند که عضو اتحادیههای کارگری نیستند یا در مناطقی از ایالات متحده زندگی میکنند که سطح درآمدشان پایینتر است (در برونسپاریهای داخلی).
همچنین، برونسپاری ممکن است دسترسی شرکت به کارکنانی متخصصتر یا فنّاوریهایی بهروزتر را میسر سازد. تأمینکننده[2] ‐ شرکتی که کار به او سپرده شده است ‐ اغلب کارکنانی بسیار حرفهای در اختیار دارد که در حوزههای خاصی تخصص دارند. تأمینکنندگان که بر خدماتی خاص تمرکز دارند، آسانتر میتوانند فنّاوریهای جدید را به خدمت گیرند و از فنّاوریهای کهنه دوری کنند. شرکتی که میکوشد خدمات بیرون از حیطۀ مهارت اصلی خود را به انجام رساند، ممکن است دامنۀ فعالیتهای خود را بیشازحد گسترش دهد و نتواند بهمحض ورود فنّاوریهای نو از آنها استفاده کند.
یک شرکت با بهخدمتگرفتن کارگران از بیرون میتواند هزینههای ثابت خود را به هزینههای متغیر تبدیل کند و از هزینههای مرتبط با استخدام و آموزش پیوستۀ کارگران جدید بپرهیزد. سهولت عوضکردن تأمینکنندهها در مقایسه با تغییردادن کارمندان تماموقت و داخلی، شرکت را در ادارۀ کسبوکارش بهطرز چشمگیری منعطفتر میسازد. هزینههای ثابت کارکنان داخلی بنا به تعریف در کوتاهمدت تغییردادنی نیست؛ این هزینهها میتواند واکنش زیرکانهٔ شرکت به شرایط بازار را بهمراتب دشوارتر سازد. برونسپاری این هزینهها را به هزینهٔ متغیر تبدیل میکند و بدینوسیله مدیران شرکت را قادر میسازد به فرازونشیبهای بازار بهتر واکنش نشان دهند.
عیب اصلی برونسپاری این است که شرکت ممکن است بخشی از کنترلش بر تولید را از دست بدهد؛ شرکت باید بر چیزی بیرون از خود که مدیریت دیگری دارد تکیه کند. شرکت به جای تحمیل شیوۀ سازماندهی تولید ناگزیر است هر آنچه را سازمان و مدیریت شرکت تأمینکننده انتخاب میکند، بپذیرد. چنین کاری عموماً در فعالیتهای اصلی پذیرفتنی نیست، اما ممکن است در فعالیتهای جانبی شرکت ارزش خطرکردن را داشته باشد.
عیب دیگر برونسپاری به برونمرزسپاریها مربوط میشود. شرکتی واقع در کشوری توسعهیافته مانند ایالات متحده، میتواند در فعالیتهای داخلی خود روی ثبات سیاسی-اقتصادی حساب کند؛ نامحتمل است که نیروهای اجتماعی یا سیاسی بیرونی تولید آن شرکت را مختل کنند. اما اگر این شرکت بخشی از خدمات خود را به تأمینکنندهای در یک کشور بیثبات بسپارد، ممکن است دستخوش چنین اختلالاتی قرار گیرد. البته، این کار در مقایسه با حالتی که خود شرکت (و نه از طریق تأمینکننده) در آن کشور تولید کند نگرانکننده نیست، اما ممکن است مشکلاتی بهبار آورد. از سوی دیگر، این حسن برونسپاری است که شرکتی میتواند بیآنکه در کشوری دیگر بهطور کامل درگیر تولید شود، از کمهزینگی آن کشور منتفع شود. اگر در کار تأمینکننده خللی وارد شود، شرکت میتواند بهسادگی صحنه را ترک کند؛ شرکتی که با مسئولیت خود تولید میکند، برای ترک صحنه مسیر دشوارتری دارد.
هرچند برونسپاری را عموماً شرکتهای شخصی و خصوصی و بهمنظور افزایش سودآوریشان انجام میدهند، این کار عواقب اجتماعی-اقتصادی ورای سود و زیان شرکت بههمراه دارد. بهطور خاص، این برونمرزسپاری است که بیشترین مناقشات را در پی داشته است، زیرا در کارگران و جامعۀ دو کشور مختلف تأثیر میگذارد.
مناقشۀ نخست اینکه برونسپاری چگونه در کشور تأمینکننده اثر میگذارد؟ آشکار است که مشاغل را به این کشور منتقل میکنند تا از دستمزدهای پایین آن بهرهمند شوند؛ منفعتی که نصیب کارگران میشود. تازمانیکه پرداختها و شرایط کاری در بافت اجتماعی-اقتصادی آن کشور معقول باشد، کارکنان شرکت تأمینکننده از برونسپاری تأثیر مثبت میپذیرند. اگر آنها بنا بر استانداردهای کشور خودشان به بهرهکشی درآیند، در اینصورت این وضعیت شاید چندان هم مثبت نباشد. اما از منظر اقتصاددان مدافع بازار آزاد، حتی در اینصورت هم کارگران قاعدتاً نفع میبرند، زیرا داوطلبانه به تأمینکنندهٔ خدمت میکنند. استدلال همیشگی مدافعان جهانیشدن این است که کارگران خارجی دقیقاً از آنرو این مشاغل را انتخاب میکنند که از دیگر گزینههای پیش رویشان بهترند.
اما وضعیت از دیدگاه کارگران (یا کارگران بالقوه) شرکت برونسپار کاملاً متفاوت است. این کارگران بهوضوح کار خود را به خارجیها واگذار میکنند. این بیکاری که بهنحو فزایندهای دامن کارگران خدماتی ماهرتر و پردرآمدتر را نیز میگیرد، در ۱۰ سال اخیر به کانون بحثها و مناقشات روزافزون در ایالات متحده بدل شده است.
این بیکاری برای اقتصاد ایالات متحده چقدر مهم است؟ بنا به برآورد مرکز پژوهشی فورستر[3]، از سال 2000 تا 2015 بهسبب برونمرزسپاری، ۳٫۴ کارگران یقهسفید از کار بیکار میشوند. نظر به اینکه هماکنون نیروی کار ایالات متحده نزدیک به 152 میلیون نفر است، این یعنی سالانه ۰٫۱۵ درصد از کل نیروی کار بهسبب برونمرزسپاری بیکار میشوند. بنابراین، تأثیرات برونسپاری در اقتصاد کلان اهمیت خاصی ندارد. اما، اگر این ارقام بهصورت مطلق درنظر گرفته شود، ۳٫۴ میلیون نفر بیکار نشاندهندهٔ آسیبی هولناک به کل جامعه است. این ارقام برای کسانی که شغل خود را از دست داده یا از اول شغلی بهدست نیاوردهاند (که از قضا، ما نمیدانیم کدام افراد در این دسته جای میگیرند)، مشکلآفرینتر نیز است. نداشتن شغل ‐ صرفنظر از دلیل آن ‐ یعنی نداشتن درآمد. بیکاری یکی از بدترین رخدادهایی است که ممکن است در نظام سرمایهداری برای فرد پیش آید.
بهلحاظ تاریخی، دیرزمانی است که تولید برونسپاری میشود؛ برای مثال، تولیدکنندگان لباس امریکایی از دیرباز پیمانکارانی خارجی را برای تولید پوشاک به خدمت گرفتهاند. امروزه، بخش درخور توجهی از لباسهایی که در ایالات متحده و تحت نام شرکتهای امریکایی به فروش میرسد، در چین و در شرکتهای طرف قرارداد با شرکتهای امریکایی تولید شده است. این امر اساساً بهمعنی انتقال مشاغل ایالات متحده به بیرون از مرزهاست و از دیرباز عامل نگرانی کارگران ایالات متحده بوده است.
آنچه بهتازگی تغییر کرده آن است که دیگر تنها مشاغل تولیدی نیست که برونسپاری میشود. با پیشرفت فنّاوری، اکنون عرضۀ خدمات را هم میتوان به کشورهای خارجیای که از شرکت اصلی بسیار دورند برد. دیگر این فقط کارگران یقهآبی نیستند که مستقیماً از برونسپاری تأثیر میپذیرند، بلکه کارگران یقهسفید ماهرتر هم حق دارند شاکی باشند. خدمات مربوط به فنّاوری که بهتازگی برونسپاری شده است، فعالیتهایی مانند تولید نرمافزار، طراحی تارنما، و مراکز پشتیبانی فنی تلفنی را دربر میگیرد. برخی از فرآیندهای کاری فرعی نیز امروزه به صورت گستردهای برونسپاری شده است؛ مانند واحدهای پشتیبانی، مالیه و حسابداری، تنظیم فهرست حقوقبگیران، و فروش و بازاریابی. دامنهٔ برونسپاری به مشاغل بسیار متنوعی کشیده شده است و بدینترتیب برونسپاری بهعنوان یک مشکل در دستور کار کارگران ایالات متحده قرار گرفته است.
کارگران یقهسفید که در گذشته میتوانستند بهراحتی انتقال مشاغل تولیدی به خارج از کشور را نادیده بگیرند، حالا خودشان با همین مشکل دستوگریباناند. این استدلال قدیمی که دادن مشاغل به کارگران خارجی صرفاً نتیجۀ رقابت نیروهای بازار آزاد است و اثری جز نیروبخشیدن به اقتصاد ندارد، اکنون توخالی بهنظر میرسد. بسیاری از کارگران یقهسفید نیز به خیل کارگرانی پیوستهاند که همصدا خواهان محدودسازی برونمرزسپاریاند.
و نیز ببینید: کسری حساب جاری؛ اقتصاد جهانی؛ جهانیشدن؛ پساصنعتگرایی.
بیشتر بخوانید
Anderson, Sarah and John Cavanagh (2004). “Toward a Progressive View on Outsourcing”, The Nation 278 (March 22):22–26
Baker, Dean, Gerald Epstein, and Robert Pollin, eds. (1998). Globalization and Progressive Economic Policy, Cambridge, England: Cambridge University Press
Krugman, Paul. 2000. The Return of Depression Economics, New York: Norton
McCarthy, John (2004). “Near-Term Growth of Offshoring Accelerating”, Forrester Research. Retrieved December 15, 2007 (http://www.forrester.com/Research/Documet/
Excerpt/0,7211,34426,00.html)
Offner, Amy, Alejandro Reuss, and Chris Sturr, eds. 2004, Real World Globalization. 8th ed. Cambridge, MA: Dollars & Sense
Stiglitz, Joseph (2006). Making Globalization Work, New York: Norton
[1] outsourcing
[2] vendor
[3] Forrester Research