بازسازی اقتصادی

   بازسازی اقتصادی[1] به پیکربندی مجدد شیوۀ تولید، توزیع، یا مصرف کالاها، خدمات، سرمایه، و مشاغل اشاره دارد. در 70 سال گذشته، اقتصاد ایالات متحده از زیر سلطۀ صنایع تولیدی کارخانه‌ای و کشاورزی درآمده و گرفتار صنایعی شده است که به‌جای تولید کالا، خدمات ارائه می‌کنند. در سال 1955، حضور کارکنان در بخش خدمات از مرز 50 درصد گذشت و از آن زمان تاکنون این روند صعودی پابرجا بوده است. در سال 2004، صنایع خدماتی 70 درصد تولید ناخالص داخلی (جی‌دی‌پی) و 75 درصد کل کارکنان را به خود اختصاص داد. ادارۀ آمار کار برآورد می‌کند در سال 2014، میزان اشتغال در این بخش به ۷۸٫۵ درصد خواهد رسید.

اما، صنایع خدماتی چیست؟ بنا به گزارش ادارۀ سرشماری ایالات متحده، این صنایع عبارت است از خرده‌فروشی و عمده‌فروشی؛ حمل‌ونقل و انبارداری؛ اطلاعات، مالیه و بیمه؛ املاک‌ومستغلات و اجاره و لیزینگ؛ خدمات حرفه‌ای، علمی و فنی؛ خدمات اداری و حمایتی؛ مدیریت پسماند و خدمات زیست‌محیطی؛ سلامت‌بانی و مددکاری اجتماعی؛ هنر، سرگرمی و تفریح؛ و دیگر خدمات.

ساختار شغلی کنونی ایالات متحده

همۀ مشاغل خدماتی مانند هم نیست. مزایا و مهارت‌ها بسیار متنوع است و مشاغلی چون پرستاری، نگهداری از کودک، مهندسی نرم‌افزار، آموزگاری دبیرستان، صندوق‌داری و رانندگی کامیون را دربر می‌گیرد. برخی مشاغل خدماتی نیازمند کارگران بسیار ماهر و تحصیل‌کرده است، اما برای بیشتر این مشاغل (از حیث شمار افراد شاغل در این کارها) مدرک دبیرستان لازم نیست، اگرچه بسیاری‌شان به‌جای مدرک دبیرستان نیازمند آموزش فنی‌اند. 10 شغل صدرنشین از حیث شمار شاغلان آن، که در جدول 1 فهرست شده است، نزدیک 20 درصد نیروی کار را به خدمت گرفته‌اند.

در ماه مه 2005، نیروی کار 130 میلیون نفر بود. بیش از 70 درصد این جمعیت مشاغلی داشتند که دستمزد میانگینشان زیر ۱۸٫۳۹ دلار در ساعت یا زیر 38٬500 دلار در سال بود؛ 50 درصد مشاغلی داشتند که میانگین دستمزدشان زیر ساعتی ۱۵٫۷۷ دلار یا زیر سالی32٬500 دلار بود؛ و دستمزد 24 درصد کارگران نیز معادل یا زیر خط فقر بود.

اگر جریانی که سبب شد کارهای غیرتخصصی که بر بازار کار ایالات متحده سایه افکند ادامه یابد، دور نیست که دوسوم رشد کار در ایالات متحده از مشاغلی ناشی شود که نیازمند آموزش حین کارند. مشاغلی که بیشترین رشد موردانتظار را دارد، کم‌درآمدترین مشاغل است (جدول 2 را ببینید).

علل تاریخی بازسازی اقتصادی

  چرا در ایالات متحده تولید کارخانه‌ای موتور اقتصادی کم‌اهمیت‌تری شده است؟ در دهۀ 1980، بسیاری از کشورها ‐ از جمله ایالات متحده ‐ مقررات مالی بین‌المللی را تغییر دادند و برای بنگاه‌‌ها امکان انتقال بین‌المللی سرمایه و کالا را آسان کردند. گشودگی حقوقی بازارها رقابت میان شرکت‌های امریکایی را افزایش داد، زیرا بازارهای «باز» الزاماً همانند یکدیگر نبود. شرکت‌های کشورهای درحال‌توسعه از حیث حقوق و مزایای کارمندان و محدودیت‌های قانونی در زمینۀ کار، امنیت و ورزه‌های زیست‌محیطی در قیاس با شرکت‌های امریکایی مزیت رقابتی داشت. در نتیجه، بسیاری از تولید‌کنندگان امریکایی از ورزه‌های هزینه‌کاه، یعنی برون‌مرزسپاری[2] و برون‌سپاری بهره می‌برند. برون‌سپاری یعنی خرید خدمات از شرکت دیگر که اغلب در کشور دیگری است. برون‌مرزسپاری وقتی رخ می‌دهد که شرکت‌ها تصمیم بگیرند امکانات تولیدی‌شان را به کشورهای خارجی ‐ اغلب به کارگران جاهایی که مناطق آزاد اقتصادی خوانده می‌شوند ‐ منتقل کنند. مناطق آزاد اقتصادی در مقایسه با همتایان امریکایی‌شان دستمزد بسیار کمتر، در حوزهٔ سلامت و امنیت شغلی از مصونیت‌های کمتر، و حق کنش جمعی کمتری دارند. 

هم‌زمان با کاهش مشاغل تولیدی، صنایع خدماتی نیروی کارشان را گسترش دادند و حوزه‌های کاری تازه‌ای پدید آوردند؛ مانند برنامه‌نویسی، طراحان تارنما، و فنّاوری اینترنت. بنابراین، تولید کارخانه‌ای هم از لحاظ سهمش از جی‌دی‌پی و درصد کارگرانی که به‌خدمت گرفته بود، تحلیل رفت.

 همچنین، صنایع خدماتی کمتر تحت فشار برون‌مرزسپاری و برون‌سپاری است. خدماتی که ارائه می‌کنند، مشتریان خدمات و کالاهایی که عرضه می‌کنند، معمولاً در سطح محلی وجود دارد. بااین‌‌حال، خدمات اگرچه کمتر در معرض فشار برون‌مرزسپاری یا برون‌سپاری است، از فشارهای رقابتی برای کاهش هزینۀ کار از رهگذر برون‌سپاری در امان نیست؛ برای نمونه، شرکت‌های ارائه‌دهندۀ خدمات مالیاتی مانند «اچ‌اندآر بلاک»[3] در هند حسابدار استخدام می‌کند تا اظهارنامه‌های مالیاتی درآمدهای ایالات متحده را آماده کنند؛ مراکز تماس مشتریان را می‌توان در هر کجای جهان که شرکت خدمت‌دهنده بتواند مشتریان انگلیسی‌زبان بیابد، دایر کرد. ازآنجاکه فنّاوری قابلیت انتقال خدمات به‌منظور تأمین نیروی کار ارزان‌تر را بالا می‌برد، شرکت‌ها احتمالاً هرآنچه را بتوانند به بیرون خواهند سپرد.

  تأثیرات تاریخی بازسازی اقتصادی در نابرابری درآمدها

از دهۀ 1970 به این‌سو، نابرابری درآمدها در ایالات متحده پیوسته افزایش یافته و اکنون به اوج خود رسیده است. ادارۀ سرشماری گزارش کرد ۵۰٫۵ درصد از کل درآمدهای سال 2006 به جیب 20 درصد خانوارهای بالادست جامعه می‌رود؛ 20 درصد پایین‌دست جامعه تنها ۳٫۴ درصد از کل درآمدها را دارند. بحث دربارۀ اینکه آیا بازسازی اقتصادی سبب رشد این نابرابری شده است یا خیر، همچنان ادامه دارد. احتمالاً، بازسازی اقتصادی به‌همراه مفروضات اقتصادی نولیبرال که در دهۀ 1980 مسلط بود، سبب افزایش نابرابری درآمدها شد. نولیبرالیسم عبارت است از این باور که ایجاد بازارهای باز یا آزاد ‐ یا همان نبود یا محدودیت تنظیمات دولتی در حوزۀ بازارهای کالا و سرمایه ‐استاندارد زندگی همگان را بالا می‌برد.

بسیاری از کشورهای اروپای غربی ‐ مانند فرانسه، آلمان و سوئد ‐ مانند ایالات متحده، اقتصادی دارند که در آن بیش از 70 درصد جی‌دی‌پی از صنایع خدماتی سرچشمه می‌گیرد. بااین‌حال برخلاف ایالات متحده، در این کشورها رشد صنایع خدماتی با نابرابری همراه نشده است. برخی دانشوران برآن‌اند هر دولتی باید میان برابری اقتصادی، اشتغال کامل، و محدودیت بودجه‌ای موازنه برقرار کند. رهبران ایالات متحده در ضدیت با همتایان اروپای غربی‌شان به قیمت ازدست‌رفتن برابری اقتصادی اشتغال کامل و برخی محدودیت‌های بودجه‌ای نسبی را برگزیدند.

تأثیرات بازسازی اقتصادی در کارگران

گشودن مرزهای ملّی به روی تجارت کالاهای کشورهای دیگر کالاها را ارزان‌تر ساخت و از این‌رو بسیاری از اقتصاددانان برآن‌اند باوجود نابرابری روبه‌رشد، اوضاع کلی امریکاییان بهتر شده است. اما در سویۀ دیگر موازنه، خصوصاً کارگران امریکایی کم‌مهارت، خانواده‌هایشان، و به‌طور خاص خانوارهای زن‌سرپرست قرار دارد. در گذشته، مشاغل تولیدی از رهگذر اتحادیه‌هایی که می‌توانست دربارۀ امنیت شغلی دستمزد حداقلی و مزایا از جمله سلامت‌بانی و مستمری بازنشستگی مذاکره کنند، مصونیت‌های بیشتری را برای کارگران به ارمغان می‌آورد. در بازار کار کنونی، احتمال تحقق این شرایط کمتر شده است. بسیاری از کارگران امروزی با ناامنی شغلی بیشتری مواجه‌اند، زیرا کارگران وارد نیروی کار منعطفی شده‌اند که پشتوانهٔ فلسفی آن این است که کارگران را تا زمانی باید نگاه داشت که موردنیازند. کارفرماها از طریق بنگاه‌های کاریابی کارگران موقت را به‌کار می‌گیرند و از این‌رو آنهایی که کنار کار مزایا می‌دهند، کمتر شده است؛ برای مثال در سال 2006، فقط ۵۹٫۷ درصد کارگران از طریق کارفرمایانشان تحت پوشش بیمۀ سلامت قرار گرفتند.

این نیروها بسته به نژاد، جنسیت، و سطح تحصیلات به‌شیوه‌های متفاوتی در گروه‌های مختلف از مردم امریکا اثر می‌گذارند. داده‌های تازه‌ترین سرشماری نشان می‌دهد درآمد مردان دیپلم‌نگرفته در سال 2006، نسبت به سال 1979، 22 درصد کمتر شده است؛ حال‌آنکه درآمد آنهایی که مدرک دبیرستان یا دانشسرا دارند ثابت مانده است. خانواده‌های دوسرپرستی با فرستادن کارگر دوم به بازار کار از عهدۀ هزینه‌های زندگی برمی‌آیند. در سال 2006، 63 درصد از زنان صاحب فرزند زیر شش سال مشغول‌به‌کار بودند، حال آنکه این رقم در سال 1975، 39 درصد بود. خانوارهای زن‌سرپرست به‌بدترین شکل روزگار می‌گذرانند، زیرا زنان در هر سطحی از تحصیلات که باشند، به‌طور میانگین از همتایان مرد درآمد کمتری دارند. در سال 2005، درآمد ۲۲٫۴ درصد از خانواده‌های کارگر زن‌سرپرست زیر خط فقر بود. این رقم برای خانوارهایی که مردی مجرد آن را اداره می‌کرد، ۱۱٫۷ درصد و برای خانواده‌های دوسرپرست ۸٫۳ درصد بود.

میان نژاد و طبقه و نابرابری همبستگی شدیدی وجود دارد. سیاهان و لاتین‌تباران در طول تاریخ از کارهای پردرآمد کنار گذاشته شده‌اند و در دوران گذار به اقتصاد خدماتی، روزگار دشوارتری داشته‌اند. آنان در مشاغلی که درآمد و امنیتشان در پایین‌ترین حد ممکن است، حضور زیاده پررنگی دارند. حتی وقتی سطح تحصیلات یکسان است، درآمد لاتین‌تباران و سیاهان نزدیک 82 درصد میانگین درآمد هفتگی سپیدپوستان است.

 و نیز ببینید: صنعت‌زدایی؛ تنظیم‌زدایی؛ زنانه‌شدن فقر؛ اقتصاد جهانی؛ نابرابری؛ بازار کار؛ برون‌سپاری؛ پساصنعتی‌شدن؛ جداسازی شغلی؛ اقتصاد خدماتی؛ بازار کار دوپاره؛ اقتصاد سرریزشی.

بیشتر بخوانید

 

DeNavas-Walt, Carmen, Bernadette D. Proctor, and Jessica Smith (2007). Income, Poverty, and Health Insurance Coverage in the United States: 2006, U.S. Census Bureau, Current Population Reports, P 60-233. Washington, DC: U.S. Government Printing Office, Retrieved December 24, 2007 (http://www.census.gov/prod/2007pubs/ p60-233.pdf)

Tonelson, Alan (2002). The Race to the Bottom: Why a Worldwide Worker Surplus and Uncontrolled Free Trade Are Shrinking American Living Standards, Boulder, CO: Westview

U.S. Department of Labor, Bureau of Labor Statistics (2007). Charting the U.S. Labor Market in 2006. Retrieve December 24, 2007 (http://www.bls.gov/cps/labor2006/ chartbook.pdf)

U.S. Department of Labor, Bureau of Labor Statistics (2007). Occupational Outlook Handbook 2008–2009, Washington, DC: U.S. Government Printing Office, Retrieved December 24, 2007 (http://www.bls.gov/oco/ home.htm)

U.S. Department of Labor, Bureau of Labor Statistics (2007). “A Profile of the Working Poor, 2005”, Report 1001, Retrieved December 24, 2007 (http://www.bls.gov/cps/cpswp2005.pdf)

U.S. Department of Labor, Bureau of Labor Statistics (2007). “Women in the Labor Force: A Databook”, Report 1002, Washington, DC: U.S. Government Printing Office, Retrieved December 24, 2007 (http://www.bls .gov/cps/wlf databook2007.htm)

Wilson, William J. (1996). When Work Disappears: The World of the New Urban Poor. New York: Knopf

 [1] Economic Restructuring

  [2] offshoring

  [3] H&R Block

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید