بازپروری نهادی نوجوانان و اثراتش

  نخستین مؤسسه‌ای که صرفاً برای کودکان «کله‌شق»[2]، فقیر و یتیم تأسیس شد، خانه امن[3] در شهر نیویورک، در اواخر دهة اول قرن هجدهم بود. به‌زودی بیشتر ایالت‌ها، از نیویورک دنباله‌روی کردند. ایجاد این نوع مؤسسه‌ها، نشانگر آغاز تغییر نگاه در مفهوم‌سازی عریف کودکی است؛ پیش از این، کودکان بزرگ‌تر از 5 سال، به‌عنوان بزرگسالان کوچک تلقی می‌شدند که همانند بزرگسالان دارای ظرفیت اخلاقی بودند. به‌تدریج، این تصور که کودکان، ذاتاً از بزرگسالان متفاوت هستند و اینکه دولت مسئولیت حفاظت از آن‌ها را برعهده دارد، شکل گرفت. این تحول در سال 1988، پدیدار شد که طی قانون دادگاه نوجوانان[4]، نخستین دادگاه نوجوانان را تأسیس کرد.   در واکنش به پرونده‌های قضایی که به نیاز به حفاظت نهادی از نوجوانان در برابر تلقی آن‌ها، به منزله بزرگسال و محدودیت، به منزله خلافکاران صغیر اشاره داشتند، دستگاه قضایی مختص نوجوانان و قانون حفاظت در برابر بزهکاری[5] مربوط به سال 1974، سبب آزادشدن بسیاری از خلافکاران نوجوان شد. ازجمله نگرانی‌های عمده، اثرات انباشتی منفی انگ‌زنی به نوجوانان و محدودیت آن‌ها، به منزله خلافکاران صغیر بود (جرم زیر سن رشد، رفتاری است که برای افراد زیر سن قانونی، غیرقانونی محسوب می‌شود؛ مانند فرار از مدرسه یا نوشیدن الکل). این قانون، چهار تضمینی را شناسایی کرد که دولت باید تأمین کند تا بتوانند کمک‌های مالی دولتی را دریافت کنند: بازپروری نهادی خلافکاران زیر سن رشد، تفکیک «دیداری و کلامی» نوجوانان و مجرمان بزرگسال، جابه‌جایی از زندان بزرگسالان و بررسی محصوربودن نامناسب خلافکاران زیر سن قانونی.  

انواع نهادهای نوجوانان

  گزینه‌های جایابی برای خلافکاران نوجوان خارج از خانه، عموماً شامل انواع گوناگون امکان اقامتی عمومی و خصوصی مانند خانه‌های گروهی، برنامه‌های زندگی در شرایط سخت، اردوگاه‌های آموزشی و مدارس آموزشی است که تحت رویکردهای درمانی گوناگون عمل می‌کنند؛ اما هدف مشترک آن‌ها بازپروری است. در کل، وقتی مقامات تصمیم بگیرند که بازپروری الزامی است، نوجوانان به مدارس آموزشی فرستاده می‌شوند. این مکان‌ها، خواه حفاظت‌شده یا نیمه‌حفاظت‌شده، بیشتر از نظر فیزیکی مشابه مدارس عمومی به‌نظر می‌رسند، گرچه برخی از آن‌ها، بیشتر شبیه مکان اقامت بزرگسالان است. محیط حفاظت‌شده نیز محتمل است، گرچه عموماً در این مکان‌ها نسبت خلافکار به خدمه، نسبت مراکز نگهداری بزرگسالان بیشتر است. تقریباً چهار محل نگهداری امن که اغلب توسط ایالت‌ها اداره می‌شوند، در امریکا برای نوجوانان وجود دارد. مدارس آموزشی معمولاً از 50 نوجوان نگهداری می کنند، گرچه مکان‌های بزرگ‌تر می‌تواند شامل 100 تا 500 ساکن باشد. عموماً نوجوانان در این مراکز، به برخی از گزینه‌های اصلاحی، مانند کلاس‌های گواهینامه تعادل عمومی[6]، انواع مختلف مشاوره و برنامه‌های آموزش شغلی و فعالیت‌های همراه با گروه همتایان دسترسی دارند. 

پیامدهای منفی بازپروری نهادی  بسیاری معتقدند که بازپروری نهادی نوجوانان، اثر منفی بر آن‌ها دارد و ممکن است درواقع رجعت[7] (مشارکت آتی در فعالیت جنایی) را افزایش دهد. وقتی نوجوانان خلافکار حبس می‌شوند، با بزهکاران دیگر ارتباط برقرار می‌کنند که این موضوع، فرصت کسب مهارت‌های جنایی و خبرگی در آن‌ها را فراهم می‌کند و به این ترتیب، ارزش‌ها و باورهای بزهکارانه توسعه پیدا می‌کند. جرم‌شناسان معتقدند که کنار هم قرار گرفتن جوانان بزهکار، سبب افزایش اقدامات بزهکارانه می‌شود که به این فرایند «آموزش بزهکاری همتایان»[8] گفته می‌شود.

  امکان دارد که جوانان محبوس نسبت به افرادی که در موقعیت غیرحفاظت‌شده و اجتماعی نگهداری می‌شوند، در نرخ بالاتر به بزهکاری رجعت کنند. گذشته از این، محبوس‌کردن، ممکن است احتمال انواع گوناگونی از مشکلات از قبیل آسیب بدنی به هنگام حبس، مسائل بهداشت روانی و دستاوردهای آموزشی کمتر نسبت به افرادی که در اجتماع نگهداری می‌شوند، منجر شود. بسیاری از خلافکاران نوجوان، دچار ناتوانی‌های یادگیری هستند و وقتی آزاد شدند، کسب موفقیت تحصیلی برایشان دشوار است. گذشته از این، به‌دست آوردن شغلی برای درآمد مناسب نیز ممکن است دشوار باشد که این موضوع، آن‌ها را بیشتر مستعد فعالیت مجرمانه برای دستیابی به اهداف اقتصادی می‌کند.

بر اساس نظریه انگ‌زنی (که با نام «نظریه واکنش اجتماعی» نیز شناخته می‌شود)، نوعی مفهوم پیش‌بینی خودتحقق‌بخش، نوجوانانی که در تماس با نظام قضایی نوجوانان قرار می‌گیرند، افزایش از خودبیگانگی و تشدید هویت جنایی را تجربه می‌کنند. کوشش‌های رسمی برای کنترل جرم، اغلب اثر معکوس افزایش جرم را در پی دارد. نوجوانانی که دستگیر می‌شوند، رأی در مورد آن‌ها صادر و مجازات می‌شوند، انگ بزهکار زده می‌شود. سپس دیگران نیز این افراد را مجرم تلقی می‌کنند و بر این اساس با آن‌ها رفتار می‌کنند و این موضوع، احتمال ارتکاب به جرایم دیگر را به دلایل مختلف تقویت می‌کند. افرادی که به آن‌ها انگ‌زده شده، ممکن است در دستیابی به اهداف آموزشی و به‌دست آوردن شغل مناسب، دچار دردسر شوند که هر دوی این‌ها، سطح فشار بر آن‌ها را افزایش و سهم آن‌ها از همنوایی را کاهش می‌دهد. احتمال دارد که افراد انگ‌خورده احساس کنند، افراد معمولی به معاشرت با آن‌ها بی‌میل هستند و درنتیجه، ممکن است با مجرمان دیگر همنشینی کنند. این موضوع، پیوند آن‌ها را با افراد معمولی دیگر کاهش و یادگیری اجتماعی جرم را ترویج می‌کند. آن‌ها به‌تدریج خود را در زمینه‌ای منفی یا جنایی مشاهده می‌کنند که توسط جامعه‌ای که بدین نحو بدان‌ها می‌نگرد، تقویت می‌شود. طی این مرحله تکوینی و رشد هویت‌یابی فردی در میان نوجوانان، واکنش اطرفیان آن‌ها به شکل‌گیری معنای خود در آن‌ها کمک می‌کند. در نتیجة تصور منفی نوجوانان نسبت به خود، ممکن است وی نتواند در برابر مشارکت در فعالیت جنایی مقاومت کند و احتمال همنشینی با همتایان منفی که هم‌فکر او هستند، بیشتر می‌شود که در مقابل احتمال برخورد با نظام قضایی نوجوانان افزایش می‌یابد.

علاوه بر این، بیشتر «سن» نوجوانان از ارتکاب به رفتار بزهکارانه «فراتر می‌رود»، به این معنا که وقتی بزرگ‌تر و فارغ‌التحصیل می‌شوند و با فرد مهم دیگری آشنا می‌شوند و شغلی پیدا می‌کنند که در برابر آن حقوق دریافت می‌نمایند، از رفتار جنایی دست می‌کشند و به اعضای مولد جامعه تبدیل می‌شوند. بازپروری نهادی، نوجوانان را از بسیاری از عوامل رفتار مطلوب اجتماعی از قبیل خانواده، مدرسه و اجتماع جدا می‌کند و ممکن است در فرایند پشت‌سر گذاشتن، اختلال ایجاد کند. گرچه بسیاری از بزهکارانی که پس از بازپروری نهادی به مدرسه بازمی‌گردند، نسبت به افرادی که از مدرسه فارغ‌التحصیل می‌شوند، احتمال اینکه از مشارکت در فعالیت‌های مدرسه خودداری کنند و در عوض نرخ بالاتر بیکاری، دستمزد پایین‌تر و سلامت کمتر را تجربه کنند، بیشتر است.

 و نیز ببینید: بزهکاری نوجوانان؛ نظام قضایی نوجوانان؛ نظریه انگ‌زنی؛ نظریه انتخاب عقلانی؛ نظریه پیوند اجتماعی؛ خلاف‌های منزلتی

بیشتر بخوانید:

Binder, Arnold, Gilbert Geis, and Bruce Dickson. 2001. Juvenile Delinquency: Historical, Cultural, and Legal Perspectives. Cincinnati, OH: Anderson

Flowers, Ronald B. 1990. The Adolescent Criminal: An Examination of Today’s Juvenile Offender. Jefferson, NC: McFarland

Lanctot, Nadine, Stephone Cernkovich, and Peggy C. Giordano. 2007. “Delinquent Behavior, Official Delinquency, and Gender: Consequences for Adulthood Functioning and Well-Being.” Criminology 45:131–57

[1] . Juvenile Institutionalization, Effects of

[2] . wayward   

[3] . House of Refuge

[4] . Juvenile Court Act

[5] . Delinquency Protection Act

[6] . GED (general equivalency diploma)

 [7] . recidivism

[8] . peer deviancy training

[9] . Deborah Sawers Kaiser

 

 

  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید