بازار کار دوپاره
اصطلاح بازار کار دوپاره[1] از پژوهش اثرگذار ادنا بوناچیچ[2]در این باب که چگونه قیمتهای متفاوت کار برای گروههای قومی یا نژادی رقیب در ایجاد خصومت و تضاد قومی نقش ایفا میکند، برگرفته شده است. در یک نظام اقتصادی سرمایهدارانه، ترکیب عواملی کلیدی مانند نیاز کارفرمایان به تدارک نیروی کار ارزان و رقابت میان گروههای قومی مختلفی که منابع متنوع و محدودی دارند، به ایجاد بازار کار چندلایه، خصومت قومی، و گاه بروز خشونت میان این گروهها میانجامد. این پژوهش مهم که در سال 1972 صورت گرفت، از الگوهای تبیینکنندهٔ تخاصم قومی که منحصراً بر تفاوتهای دینی و زبانی، رنگ پوست و آموزههای فرهنگی تمرکز میکردند، پا فراتر گذاشت و بهجای آن نحوۀ شکلگیری تضاد میان گروهها را بررسی کرد. نظریهٔ بازار کار دوپاره چگونگی شکلگیری تضادهای اجتماعی قومی و نژادی را از رهگذر رقابتهای اقتصادی، توزیع نابرابر منابع و کشمکش طبقاتی معلوم میسازد و بدینترتیب، در پارادایم نظری نومارکسیستی میگنجد. این نظریه در سطح گسترهای در تحلیلهای جامعهشناسی تاریخی و تطبیقی که تضادهای قومی و نژادی مرتبط با بازار کار و قشربندی طبقاتی را بررسی میکند و خصوصاً در مطالعاتی که دربارۀ شیوههای جدید برخورد با مهاجران یا کارگران مهاجر و نیز خصومت نژادی در امریکای پس از جنگ جهانی دوم صورت گرفته است، بهکار میرود.
بوناچیچ بهویژه وضعی را ترسیم میکند که در آن بازار کار دوپاره متضمن تفاوت در قیمت کار ‐ یعنی جمع کل هزینههای دستمزد، استخدامی، مزایا، و کشمکش کارگران ‐ آن هم کاری واحد، برای دستکم دو گروه از کارگران است. بنابراین، این تفاوت نتیجهٔ واکنش تبعیضآمیز مستقیم به گروه نژادی یا قومی خاص نیست، بلکه این قشربندی معلول فرآیندها و/یا اوضاعواحوال اجتماعی بلندمدتی است که در توزیع منابع میان این گروهها نابرابری میآفریند. تفاوتهای گروهی در دسترسی به منابع (مثلاً دانش اقتصادی، سیاسی، و عمومی) و انگیزهها (مثلاً تمایل کارگران به شغل موقتی در برابر شغل دائم و رغبت آنان به مشارکت در مناقشات پیرامون کار و اتحادیهها) به شکافی مقدماتی در بهای کار انجامیده است؛ برای مثال، ممکن است گروههای قومی تازهوارد به بازار کار به مشاغلی کمدستمزد و شرایط نامطلوب تن دهند و کمتر مایل به حضور در اعتصابهای کاری باشند. بازار کار دوپاره این هراس را در دل کارگران دارای درآمد بالاتر میافکند که باید دستمزد پایینتر را بپذیرند، وگرنه گروه قومی جدیدی جای آنها را میگیرد. گروههای شغلی کمدرآمدتر عامدانه کارگران دارای درآمد بالاتر را تضعیف نمیکنند، اما آسانتر مورد بهرهکشی کارفرمایان قرار میگیرند، زیرا در مقایسه با کارگران دارای درآمد بالاتر کمابیش به هیچ منبعی دسترسی ندارند. دشمنی فزاینده میان این گروهها خصومت و خشونت بیشتری پدید میآورد و گاهی سبب میشود گروه دارای درآمد بالاتر به کارهایی مانند طرد قومی و ایجاد نظامهای کاستی دست زند. درحالیکه خطمشیهای طرد قومی میان اقوام جدایی میافکند و توانایی گروههای قومی را برای مشارکت در جامعه محدود میکند، نظامهای کاستی به کار گروههای قومی وابسته است و درعینحال که از آنها بهرهکشی میکند، وضع کلی اشتغال را برای آنان بدتر میسازد (مانند آپارتاید در افریقای جنوبی). مطالعات دیگر نقش فعال کارفرمایان را در ایجاد جداییهای نژادی یا قومی میکاود و پیامدهای تاریخی نبود بازار کار دوپاره را بررسی کرده است.
و نیز ببینید: چشمانداز تضاد؛ قومیت؛ بازار کار.
بیشتر بخوانید
Bonacich, Edna (1972). “A Theory of Ethnic Antagonism: The Split Labor Market”, American Sociological Review 37(5): 547–59
Brown, Cliff (2000). “The Role of Employers in Split Labor Markets: An Event-Structure Analysis of Racial Conflict and AFL Organizing 1917–1919”, Social Forces 79: 653–81
[1] split labor market
[2] Edna Bonacich