ابرشهرها
ابرشهرها[1]؛شهرهای غولآسا هستند. کاربرد این اصطلاح از دهه 1980 برای توصیف نواحی شهری که در مجموع جمعیت بسیار زیادی دارند رواج پیدا کرده است. بیش از همه، متخصصان و جمعیتشناسان سازمان ملل از این اصطلاح در مطالعات شهری تطبیقی استفاده کردهاند و منظورشان نواحی کلانشهری است که بیش از 8 تا 10 میلیون نفر در آنجا سکونت دارند. بحث اساسی این است که اندازه جمعیت در این نواحی سبب شده تا آنها ویژگیهای خاصی داشته باشند. عموماً توجهات بر مجموع جمعیت ناحیه کلانشهری -معمولاً یک شهر بزرگ و حومه های پیرامون آن- متمرکز شده است.
تعریف نواحی کلانشهری که تودههای شهری[2] نیز نامیده میشوند دشوار است، زیرا تعاریف اجرایی از کشوری به کشور دیگر فرق میکند و نیز به این دلیل که شهرها به شیوههای بسیار متفاوتی با مناطق پیرامون خود یکپارچه میشوند. در کشورهای کمترتوسعهیافته احتمال دارد که ساکنان فقیر روستاها به عنوان کارگران مهاجر در جستجوی کار به شهرها بروند و روستاها با بازارهای کار کلانشهری ادغام شوند. در حاشیه شهرها، مشاغلی همچون کشاورزی، دامپروری و مرغداری صنعتی و صنایعی همانند تولید آجر برای تأمین نیازهای کلانشهرها تشدید میشود، درحالیکه مراکز دادوستد تجاری غالباً در امتداد بزرگراههای درونشهری کشیده میشوند. در کشورهای توسعهیافتهتر، شهرکها و روستاهای پیرامون ابرشهرها ممکن است به اجتماعات اقماری، خوابگاهی، به شکل خانه دوم و تفریحی تبدیل شوند اما حومه شهرها احتمال دارد با تراکمهای کمتر و کمتر به سمت بیرون به شکلی بیسامان گسترش یابند. حومهنشینها و افرادی که دائماً بین شهر و حومه رفتوآمد میکنند، ممکن است به دنبال لذتبردن از چشماندازهای روستایی و شبیهسازی سبک زندگی روستایی باشند، با این حال مایحتاج زندگی خود را از اقتصاد کلانشهری به دست آورند. احتمال دارد برنامهریزان در پی حفظ نواحی روستایی و طبیعت بکر به شکل کمربند سبز و بوستان باشند اما توسعه شهری غالباً به طور ساده به شکلی جهشی در نواحی حفاظتشده به پیش میرود و شهرهای اقماری کلانشهری جدیدی خلق میکند. همچنانکه جمعیت جهان افزایش مییابد و شهرنشینی تداوم پیدا میکند، نسبت ابرشهرهای جهان که در کشورهای کمترتوسعهیافته قرار دارند افزایش مییابد و اندازه آستانه تعریف ابرشهر بیشتر میشود. در سال 1950 فقط یک ناحیه کلانشهری، نیویورک، وجود داشت و بیش از ده میلیون نفر در آن سکونت داشتند. اما در حدود سال 2005، این تعداد به 19 ناحیه کلانشهری افزایش یافته است که همه به جز چهار مورد از آنها در کشورهای کمترتوسعهیافته قرار دارد. دو اصطلاح جایگزین، فراشهرها[3] و هایپرشهرها[4] اکنون برای توصیف نواحی کلانشهری دارای بیش از 20 میلیون نفر جمعیت به کار میرود. توکیو نخستین فراشهر است اما به احتمال زیاد همه ابرشهرهای دیگری که تا سال 2015 از مرز 20 میلیون نفر عبور میکنند -داکا، بمبئی، سائوپائولو، دهلی، شهر مکزیکو و شانگهای- در کشورهای درحالتوسعه قرار دارد.
ویژگیهای همه نواحی کلانشهری غولآسا عبارت است از: سطح بالای راهبندان، آلودگی، ارزش زمین و هزینههای بالای زندگی نسبت به مناطقی که تراکم جمعیت در آنجا کمتر است. اما در ابرشهرهای هم کشورهای ثروتمند و هم فقیر، معمولاً سطح متوسط درآمد و بهرهوری نسبت به شهرهای کوچکتر و نواحی روستایی بیشتر است و آنها به شکلی فاحش کانونهای مهم فعالیت تجاری محسوب میشوند. ضدشهرگرایان بر مشکلات آنها و طرفداران شهرها بر پویایی و همکرداریهای آنها تأکید میکنند و پژوهشگران گرایش دارند تا بر توسعه ویژگیهای کشورهایی تأکید کنند که ابرشهرها در آنها قرار گرفته است. برخی ابرشهرها -مهمتر از همه، توکیو، نیویورک و لندن- «شهرهای جهانی» پویایی هستند که نقشهای مهمی در نظام جهانی بر عهده دارند. در سویه دیگر، توصیفات ارائهشده از ابرشهرهایی همانند کلکته، کراچی، لاگوس و کینشازا به فقر جمعی و اقتصادهای نابسمان در سطح شهرها تأکید دارند.
بیشتر بخوانید:
Davis, Mike. 2006. Planet of Slums. London: Verso
Fuchs, Ronald K. 2002. Mega-City Growth and the Future. Delhi, India: Bookwell Publishers
Ginsburg, Norton, Bruce Koppel, and T. G. McGee, eds.1991. The Extended Metropolis. Honolulu: University of Hawaii Press
Sudjic, D. 1993. Hundred Mile City. New York: Harcourt, Brace, Jovanovich
United Nations Habitat Programme. 2006. The State of the World’s Cities Report 2006/2007. Nairobi and London: UN-Habitat and Earthscan
[1]. Megacities
[2]. urban agglomerations
[3]. metacities
[4]. hypercities
[5]. Ray Bromley