هویت و جامعه‌پذیری جنسیتی

  اصطلاح هویت جنسیتی[1]  عموماً به احساس مرتبط با مردبودن یا زن‌بودن اشاره دارد. هویت جنسیتی نوعی یکی­ انگاری خود با جنسیت است. جامعه­ پذیری فرایندی است که کودکان از رهگذر آن با یادگیری هنجارها و ارزش ­های جامعه به دنیای بزرگسالان بالغ پای می­‌گذارند. جامعه‌پذیری جنسیتی معرف این ایده است که جنسیت، برساختۀ جامعه است و اینکه افراد از رهگذر تعامل انسانی نقش های جنسیتی را می ­آموزند و هویت جنسیتی­ شان را شکل می­ دهند. انتظارات اجتماعی در باب رفتارهای مناسب مردان و زنان از رهگذر جامعه­ پذیری جنسیتی به اعضای جامعه منتقل می­ شود. فرایندهای جامعه ­پذیری تعاریف جامعه از  نقش ­های جنسیتی مناسب را به افراد منتقل می‌کنند و روابط اجتماعی آنان با دیگران و نیز درک آنان از جایگاه شان را شکل می­ دهند.

برخی دانشوران استدلال می­ کنند که جامعه­ پذیری جنسیتی می­ تواند در نقش نوعی سازوکار کنترل اجتماعی که رفتارها و نگرش­ های پیرامون جنسیت را تعریف و تحمیل می ­­کند ظاهر شود. هنجارهای جنسیتی انگاشت ­ها و کنش ­های افراد دربارۀ معنای مرد یا زن‌بودن را مطابق با تعریفی که فرهنگ مسلط ارائه می­ دهد هدایت و محدود می ­کند. پژوهشگران دریافته ­اند که فشار بیش از حد برای همنوایی با هنجارهای جنسیتی هم برای زنان و هم برای مردان جامعۀ امریکا پیامدهای منفی­ای به بار می­ آورد. برای مثال، پسرانی که از خود زنانگی نشان می­ دهند اغلب گرفتار تنبیه ­های اجتماعی شدید می­ شوند تا هنجارهای مردانگی دگرجنس­ خواهانه تقویت شود. برخی دانشوران این مسئله را معلول نظام جبارانه هم­جنس ­گراهراسی –به معنای هراس و بیزاری از همجنس­­ گرایی است- می­ انگارند. برای دختران، انتظارات سنتی جنسیتی در اسطوره­ های زیبایی و آرمان هنجارین بدنی لاغر تجسم یافته است. این انتظاراتِ سختگیرانه و جبارانۀ نقش جنسی می ­تواند به مشکلات اجتماعی بینجامد. در جامعۀ ایالات متحده، پژوهشگران نرخ­ بالای مرگ­ ومیر در میان مردان و افسردگی زیاد و فراوانی اختلال ­های رژیمی و تغذیه ­ای در میان زنان را با ایدئولوژی­ های جنسیتی پیوند می ­زنند.

نوشتارگان جامعه ­پذیری جنسیتی

در کنار هم قراردادن اصطلاحات هویت و جامعه­ پذیری جنسیتی چشم ­اندازی خاص در تاریخ مطالعات جنسیتی را بازمی­ نمایاند. این ایده که جنسیت تعین زیست ­شناختی ندارد بلکه آفریدۀ جامعه است و از رهگذر فرایندهای جامعه ­پذیری آموخته می­ شود، مبنای نظری نظریه ­های نقش جنسیتی و نوشتارگان رو­به ­پیشرفت جنسیت بود. مطابق با نوشتارگان جامعه پذیری جنسیتی، جنسیت به رفتارها و نگر ش­های هم‌پیوند با مردانگی و زنانگی اشاره دارد و از مقولۀ جنس زیست ­شناختی متمایز است. در اینجا، جنسیت نقش یا مجموعه­ ای از انتظارات به شمار می­ رود که با منزلت یا جایگاه اجتماعی خاص پیوند خورده است.  

اعضای جوان جامعه هنجارها و انتظارات جنسیتی را می‌آموزند و به ­گونه ­ای پرورش می­ یابند که خود را با مقولۀ جنسیت ی­­ای که با جنس زیست­ شناختی­ شان متناظر است یکی فرض کنند. براساس این دریافت، نظریه ­های جامعه‌پذیری جنسیتی توجّه تحلیلی خود را به فرایندهای رشد معطوف می­ سازد که از رهگذر آنها کودکان فهمی از خود  را شکل می ­دهند که با جنسیتی خاص مطابقت دارد. نظریه ­های روانکاوانه، نظریه­ های یادگیری اجتماعی و نظریه ­های شناختی ممکن است در شمول این مکتب فکری قرار گیرند زیرا کانون توجه ­شان بر تعامل انسانی و فرایند جامعه ­پذیری و چشم ­انداز خطی در باب رشد انسان است. گرچه این نظریات از این جهت مشابهت دارند، در علائق محوری و تبیین­ هایشان در باب چگونگی شکل‌گیری هویت جنسیتی با یکدیگر متفاوتند.

نظریات روانکاوانه

چشم ­انداز اصلی نظریه ­های روانکاوانه این است که هویت جنسیتی نخستین‌بار از آگاهی تناسلی و سپس از طریق ضرورت روان شناختی برای یکی ­انگاری خود با پدر/مادر همجنس پرورش می­ یابد. در نظریۀ زیگموند فروید، رشد هویت جنسیتی با آگاهی فرد نسبت به اندام‌های تناسلی آغاز می ­شود. یکی­انگاری خود با پدر/مادر همجنس از رهگذر فرایندهای روان­ جنسی پیچیده­ای صورت می­ گیرد که ترس از مداخلۀ پدر که رهاورد میل کودک به مادر است آن را پیش می­ برد. به دلیل خیال­ پردازی­ های روان­ شناختی مختلف دختران و پسران دربارۀ روابط­شان با والدین، پسران سرانجام خود را با پدران خود و دختران خود را با مادران خود هم­جنسیت می­ انگارند به این منظور که هویت جنسیتی خودشان را تثبیت کنند.

نظریه ­های دیگر در زمینۀ سنت روانکاوی عموما بر روابط پدر/مادر-کودک به عنوان فرایند کلیدی شکل­گیری هویت جنسیتی پای می‌فشارند. این نظریه ­ها بر تبیین این موضوع تمرکز دارند که چرا پسران و دختران هویت­ ها و نقش­ های متفاوتی را شکل می­ دهند امّا به ندرت از پیوند میان جنس زیست­ شناختی و هویت اجتماعی پرسش می ­کنند. افزون بر این، در نظریه ­های روانکاوی سازوکار جامعه ­پذیری در جهت نقش­ های جنسیتی تا حد زیادی نامعلوم است.

نظریۀ یادگیری اجتماعی

نظریۀ یادگیری اجتماعی بر تحلیل سازوکار خاص جامعه‌پذیری که از رهگذر آن هویت جنسیتی شکل می‌گیرد تمرکز دارد. نظریۀ یادگیری اصول نظریۀ یادگیری در علوم رفتاری را در مورد جامعه ­­پذیری جنسیت به کار می­ بندد  و فرض را بر این می­گذارد که رفتارهای جنسیتی از رهگذر الگوهای پاداش و تنبیه در محیط­ های اجتماعی فراگرفته می­ شوند. مطابق با این چارچوب، کودکان رفتارهای جنسیتی والدین خود را از رهگذر تقلید می­ آموزند. از آنجا که کودکان رفتارهای جنسیتی والدین را تقلید می‌کنند، بسته به اینکه دختر باشند یا پسر تشویق یا تنبیه می­ شوند. دختران به سبب تقلید از رفتارهای زنانۀ مادران تحسین می­شوند، حال آنکه که پسران به سبب نشان‌دادن چنین رفتارهایی سرزنش می­ شوند.

پس از یادگیری رفتارهای متناسب با جنسیت از رهگذر الگوهای تکرار­شوندۀ تقویت، کودکان انگ «دختر» یا «پسر» را آن­ گونه که با رفتارهای تشویق­ شده پیوند خورده است یاد می­ گیرند و انگ مناسب را به عنوان هویت جنسیتی خود درونی می­ کنند. نظریۀ یادگیری اجتماعی اساسا مسلّم فرض می­ کند که کودکان هویت ­های جنسیتی مناسب خود را از رهگذر برخورد متفاوتی که والدین و دیگران در جامعه با آنها می­ کنند شکل می ­دهند. جامعه‌پذیری کلید پی‌بردن به دانشی است که به افراد چگونه رفتارکردن را می­ آموزد و به آنها کمک می ­کند که خود را با جنسیت معینی که با آن انتظارات رفتاری متناظر است، یکی بینگارند.

نظریۀ رشد شناختی

در‌حالی‌که نظریۀ یادگیری اجتماعی بر تأثیر بزرگسالان تمرکز دارد، نظریۀ رشد شناختی بر فهم خود کودکان از هویت جنسیتی و خود‌جامعه­‌پذیری معطوف به هویت جنسیتی پای می­ فشارد. نظریۀ رشد شناختی بر نظریۀ رشد شناختی کودکان ژان پیاژه استوار است. بر اساس این نظریه، کودکان در حدود 5 یا 6 سالگی -یعنی زمانی که پی بردند جنسیت­ شان به رغم نمودهای رفتاری مختلف نامتغیر است– پرورش هویت جنسیتی را آغاز می­ کنند. مثلاً پسری که دوست دارد با رُبات بازی کند، ممکن است از بازی با وسایل آشپزخانه نیز لذّت ببرد امّا هویت جنسیتی این پسر با تغییر رفتارها تغییر نمی ­کند. زمانی که این فهم شکل می ­گیرد، کودکان رفته­رفته درمی­یابند که به کدام جنسیت تعلّق دارند و افراد و رفتارها را با جنس موافق یا مخالف پیوند می ­زنند. سپس کودکان از مقولات جنسیتی بسان عینک یا قالبی سامان ­بخش برای فهم واقعیت استفاده می­ کنند. در نتیجه، کودکان رفته­ رفته رفتارهای خود را به سبک کسانی که در همان مقولۀ جنسیتی قرار می‌گیرند قالب­ بندی می­ کنند.

انتقادات از جامعه ­پذیری جنسیتی

گرچه کاوش تحلیلی چگونگی ادغام افراد در نظم اجتماعی موجود از رهگذر انطباق تدریجی با هنجارهای اجتماعی است، نقطۀ قوت نوشتارگان جامعه ­پذیری جنسیتی است امّا این نوشتارگان نقاط ضعفی نیز دارند. مثلاً چشم­ اندازهای جامعه ­پذیری جنسیتی این دیدگاه خطی دربارۀ رشد انسان را حفظ می ­کنند که ایده­ های کودکان از جنسیت کامل نیستند و پیش از کامل‌شدن جامعه­ پذیری باید به همان قالبی درآیند که ایده ­های بزرگسالان در آن است. افزون بر این، ناکامی بنیادین نوشتارگان جامعه­ پذیری در فهم جنسیت به عنوان یکی از نظام­های درهم­ تنیدۀ نابرابری  در معرض انتقادات شدید نظریه­ های جنسیتی بعدی قرار دارد. برخی از نظریه ­های جنسیتی معاصر این فرض نظریه ­های جامعه ­پذیری را که هویت جنسیتی خصلتی اکتسابی است و کم ­وبیش در سراسر عمر ثابت می ­ماند زیر سؤال می­ برند. همچنین بر دومقوله ­ای‌انگاشتن جنس و جنسیت در نوشتارگان جامعه­ پذیری و اتکایش بر تعاریف جهان شمول از مردانگی و زنانگی، بی‌توجهی ­اش به تعاریف رو به تغییر ارزش­ ها و هنجارها و مهم ­تر از همه، ناکامی­اش در فهم جنسیت به عنوان نظامی از قدرت که ساختارهای دیگر نابرابری آن را شکل می ­دهند، انتقادات جدّی­ای وارد شده است.

رویکردهای معاصر به هویت جنسیتی

دانشوران حوزۀ جنسیت به تحلیل هویت جنسی البته از چشم ­اندازی متفاوت با نظریه ­های جامعه­ پذیری ادامه می‌دهند. هویت جنسیتی در دانش علوم اجتماعی معاصر مشکلی اجتماعی انگاشته می ­شود نه­ تنها به این معنا که این هویت معرف کشاکش افراد با هنجارهای فرهنگی است بلکه به این معنا که برساخت هویت جنسیتی عرصۀ نبرد و کشمکش گروه ­های اجتماعی مختلف با نابرابری‌های موجود و پویش قدرت است. این چشم­ انداز مرتبط با هویت جنسیتی بر این دیدگاه جدید استوار است که جنسیت اساساً مسئله ­ای مربوط به نابرابری و سلطه است. بسیاری از مطالعات اخیر جنسیت را ورزه ­های روزمره­ای می­ انگارند که مناسبات نابرابر قدرت را پدید می‌آورد و بنابراین بر تحلیل قدرت، ساختارهای اجتماعی و تأثیر متقابل جنسیت، طبقه، نژاد، و دیگر نظام­ های نابرابری تأکید می­ کنند.

این مطالعات، در تحلیل پویش­ های خُرد جنسیت، میان هویت جنسیتی (اسناد جنسیت به خود)، تخصیص جنسیت (اسناد جنسیت در بدو تولد براساس ویژگی­ های تناسلی)، اسناد جنسیت (برداشت دیگران از جنسیت در تعاملات روزمره)، نقش جنسیتی (انتظارات رفتاری هماهنگ با مقولات جنسیتی) و ورزۀ جنسیتی («جنسیتی‌رفتارکردن» در تعامل روزمره) تمایز مفهومی برقرار می­ کنند. این تمایزات مفهومی بسیاری از مفروضات مسلّم ­انگاشته دربارۀ  جنسیت، از جمله پیوند بین تخصیص جنسیتی و هویت جنسیتی، و تعامل بین ورزه ­های جنسیتی روزمره و ساختارهای گسترده ­تر نابرابری، را به پرسش می ­­گیرند. در سطح کلان، تحلیل نهادهای جنسیتی­ شده، گردآوردن هویت­ های جنسیتی و جنسی متعدد از جمله هویت­ های جنسیتی و جنسی نامشخص و تعامل میان جنسیت و دیگر سلسله­ مراتب ­های اجتماعی جایگزین توجه به فرایند اکتساب هویت­ جنسیتی از طریق جامعه ­پذیری شده است.

و نیز ببینید: دوجنس ­گراهی؛ سیاست­ هویت؛ گرایش جنسی؛ نظریۀ برساخت­ گرایی اجتماعی؛ تراجنسیتی و تراجنسینگی

بیشتر بخوانید

Andersen, Margaret L. 2008. Thinking about Women: Sociological Perspectives on Sex and Gender. 8th ed. Boston: Allyn & Bacon

Fausto-Sterling, Anne. 2000. Sexing the Body: Gender Politics and the Construction of Sexuality. New York: Basic Books

Kessler, Suzanne J. and Wendy McKenna. 1985. Gender: An Ethnomethodological Approach. Chicago: Chicago University Press

Kimmel, Michael S. 2007. The Gendered Society. 3rd ed. New York: Oxford University Press

Lorber, Judith. 1994. Paradoxes of Gender. New Haven, CT: Yale University Press

Throne, Barrie. 1993. Gender Play: Girls and Boys in School. New Brunswick, NJ: Rutgers University Press

[1]. gender identity and socialization

      

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید