دگرگونی مخاطب، دگردیسی هنر؛ سینما
مدقق با اشاره به اینکه در مجموع میتوان چند پیشنهاد جهت بهبود وضعیت جذب مخاطب در سینمای ایران ارائه کرد، گفت: آیا با تجزیه مجرا و مخاطبان، ارتباطات جمعی زوال پیدا خواهد کرد؟ پاسخ این است که چنین اتفاقی نخواهد افتاد، چرا که شمار مخاطبان چندان مهم نیست، بلکه آنچه مهم است این موضوع است که محتوای ارتباطی چطور پدید میآید. درچنین شرایطی به نظر میرسد که باید به سراغ تولید صنعتی انبوه رفت و بنابراین سینمای ایران نیز برای رسیدن به تنوع ژانر باید شکل صنعتی داشته باشد که امروزه چنین نیست. البته تحقق صنعتی مشابه آنچه در هند و آمریکا هست مد نظر نیست، ولی سینمای کشور ما فرصتهای زیادی داشته که در حوزة عراق، کردستان عراق و کشورهای اسلامی نفوذ کند ولی این فرصتها از دست رفته و سینمای ما از فرصتهایش استفاده درستی نکرده است. برای تبدیل شدن به یک سینمای صنعتی، باید به پنجرههای توزیع توجه شود؛ بدان معنی که لزومی ندارد یک فیلم سینمایی مخاطبان خود را صرفا در داخل سینما پیدا کند، بلکه میتواند در شکلهای دیگری هم برای مخاطب نمایش داده شود که به هر یک از این شکلها پنجره توزیع گفته میشود. سرویسهای نمایش اینترنتی فیلم مثل نتفیلیکس و فروش دی. وی. دی و نمایش در کلوپها امروز مهمترین پنجرههای توزیع سینما هستند. البته فیلم طبعاً اول باید در سینما اکران شود و بعد به بخشهای دیگر برود. وی افزود: در این زمینه سرویسهای نمایش اینترنتی فیلم بسیار مهم هستند. امروز در دنیا با غولی به نام نتفیلیکس مواجه هستیم که تا آوریل ۲۰۱۹، ۱۴۸ میلیون نفر مشترک داشته که ۶۰ میلیون آن در آمریکا ساکن بودهاند. نتفیلیکس بر سینما چه تأثیری گذاشته است؟ بسیاری از غولهای بزرگ رسانهای امروز دچار وحشت شدهاند که بازار سینما و نمایشهایشان را دارند به غولهایی مانند نتفیلیکس میبازند و همین باعث شد خیلی از این غولهای رسانهای تصمیم بگیرند سرویسهای نمایشی خود را با برخی سرویسهای اینترنتی ادغام کنند، چرا که به این نتیجه رسیدند که مردم دیگر به دنبال خدمات تلویزیون کابلی و ماهوارهای نیستند، بلکه عادت کردهاند که روی تبلت، لپتاپ و گوشی فیلم ببینند. بنابراین میتوان در بازار اینترنت، هم محتوا تولید کرد و هم نمایش داد. به طور مثل کمپانی ای. تی. اند. تی برای اینکه بتواند نمایش و تولید داشته باشد، غولی به نام تایم وارنر را خرید که در تاریخ رسانهها بیسابقه بوده است، چرا که این کمپانی قصد داشت با نتفیلیکس و دیزنی پلاس و شبکههای دیگر رقابت کند و همین شد که شبکة اچ. وی. او. مکس را راه انداخت که در اردیبهشت سال بعد افتتاح خواهد شد. مثال دیگر در این زمینه ادغام دو کمپانی بزرگ دیگر یعنی دیزنی و فاکس است. دیزنی برای اینکه وارد رقابت در حوزه خدمات استریم شود، با مبلغ ۳/۷۱ میلیارد دلار کمپانی فاکس را خرید و بلافاصله ساختار مدیریتی دیزنی نیز تغییر کرد. یکی از بخشهایی که دیزنی به ساختار استریم خود اضافه کرده این است: دسترسی مستقیم به مصرفکننده و خدمات استریم در سطح بینالمللی. بنابراین کمپانیهای سینمایی دنیا همه دارند به آن سمت میروند تا در صنعت سرگرمی که دائماً در حال تغییر است، به دنبال محتوای باکیفیتتر و عالیتر باشند تا بتوانند به مخاطبان و نیازهای آنها در سراسر جهان پاسخ دهند و محصولات مختلف سرگرمکننده تولید کنند. نکته مهم این است که این سرویسهای استریم مثل نتفیلیکس و دیزنی پلاس، دیگر صرفاً نمایشدهندة محصولات نیستند بلکه خود دست به تولید نیز میزنند و این اتفاق بدین معناست که به طور مثال، از این به بعد شاهد بخشهایی از انیمیشن عصر یخبندان خواهیم بود که دیگر در سینما قابل تماشا نیست بلکه فقط در استریمها قابلیت پخش دارد. به محض اینکه دیزنیپلاس با رویکردی خانوادگی از لوگوی خود رونمایی کرد، ارزش سهام نتفیلیکس چهار درصد کم شد. رقابتها در صنعت سینما تا این حد شدید است و بنابراین امروز شکلهای جدیدی از مصرف و الگوهای مصرف برای صنعت سرگرمی شکل گرفته است که فراتر از سالنهای سینما رفته است.
وی ادامه داد: آخرین پیشنهاد برای بهبود وضعیت سینمای ایران از حیث جذب و شناخت مخاطبان، ایجاد یک بازاریابی پیشرفته است. متاسفانه در سینمای ایران اساساً بازاریابی وجود ندارد، بلکه نهایتا سمتی به نام مشاور رسانهای فیلم وجود دارد که وظایفش صرفا در حد این است که جواب خبرنگاران را بدهد. ایجاد چنین شکلی از بازاریابی از طریق آزمونهای مختلفی در حوزة توزیع قابل اجراست که یکی از آنان، آزمون نام است که طی آن پیش از شروع کار روی فیلم، با مخاطبان فیلم صحبت میکنند برای اینکه بفهمند مخاطبان چه نامی را برای فیلم میپسندند. علاوه بر این وقتی فیلم ساخته میشود، برای گروههایی از مردم نسخة اولیه آن نمایش داده میشود و سپس از مخاطبان میپرسند که آیا پایان فیلم را دوست داشتهاند یا خیر، که گاهی پاسخ این آزمونها باعث تغییر پایان فیلم میشود؛ به طور مثال در فیلم بسیار معروف جذابیت مرگبار وقتی آن را برای مردم پیشنمایش دادند، مخاطبان اعتراض داشتند که چرا پایان فیلم تلخ است. سازندگان هم چون واکنش منفی گرفتند آن پایان را تغییر دادند. همچنین در این زمینه پژوهش ردیابی نیز در حوزة بازاریابی قابل پیادهسازی است که همزمان با اکران فیلم صورت میگیرد؛ یعنی دو هفته قبل از نمایش فیلم تا چند هفته بعد از نمایش فیلم، با مردم تماس میگیرند و از آنان میخواهند به سؤالهایی دربارة فیلم پاسخ دهند. در این شیوه کسی که بازاریابی را انجام میدهد میفهمد که آیا شیوههای تبلیغاتیاش درست بوده یا باید آن را تغییر دهد. پیاده کردن این روشها در سینمای ایران میتواند در درازمدت اثرات مثبت بسیار زیادی ایجاد کند.
مخاطبپژوهی در سینمای ایران
راودراد نیز ضمن اشاره به اینکه برای ترسیم تصویری امیدوارانه از آینده سینمای ایران باید از بحثهای مربوط به فرم سینما عبور کرد، افزود: مشکل سینمای ما نداشتن صنعت سینمای معطوف به استریمهای اینترنتی نیست، بلکه نداشتن محتوای مناسب جهت عرضه با هر پلتفرم رسانهای است. امروز سینمای ایران چند فیلم خیلی خوب دارد که بتوان پذیرفت که اصلا نه مخاطبان جهانی، که مخاطبان جوان داخلی را اقناع کند؟ نباید از محتوا غافل شد. هرچند که بحث بازاریابی مهم است، اما ابتدا باید دانست برای چه محتوایی قرار است بازاریابی انجام شود؟ بنابراین ابتدا باید به خود ایمان داشت و بعد برای آن بازاریابی کرد. آنچه در این زمینه راهگشا خواهد بود، خروج سینما از زیر سلطه دولت است. سینمای ایران در اسم دولتی نیست ولی در ذات دولتی است، چرا که از مجوز ساخت گرفته تا مجوز اکران و تمام مراحل و تشویق و تنبیههای مالی، همه و همه به نحوی طراحی شده که سینمای ایران را به دولت وابسته میکند. به تبع آن، دولت هم در هر جای دنیا ایدئولوژی خود را دارد و از زاویه دید این عقاید، به فرایند تولید فیلم نگاه میکند. دولت میتواند مثل همه جای دنیا -که سینما و تلویزیون خصوصی و دولتی کار خودشان را میکنند- سینمای دولتی خودش را داشته باشد. تنها در چنین شرایطی است که میتوان از سینما خواست تا تصاویری زیباتر به مخاطب ارائه دهد، تنوع بیشتری ایجاد کند، موضوعات متنوعتری را دستمایة ساخت فیلم قرار دهد، ژانرهای متنوعتری را ایجاد کند و سینماگران متنوعتری وارد عرصه شوند و در ضمن، آنهایی نیز که از دیرباز حضور داشتهاند خارج نشوند. بنابراین با تحقق آن شرط، کسانی که به عنوان نمایندگان گروههای اجتماعی میتوان از آنها نام برد که ذوق و استعداد فیلمسازی هم دارند، میتوانند وارد شوند و فیلمهای خودشان را بسازند تا تنوع در سینمای ایران محقق شود. اگر این تحقق کماکان وجود نداشته نباشد، توسعة صنعتی سینما نیز فایدهای نخواهد داشت، چرا که مظروف با ظرف تغییر نمیکند پس باید فکری به حال مظروف کرد. باید اجازه داد که سینماگران فیلمهای خود را بسازند تا محتوای سینمای ایران متنوع و متکثر و قابل پذیرش از سوی مخاطب شود و بعد با صنعتی شدن، بتوان وضعیت سینمای ایران و مخاطبان هدف آن را دگرگون کرد.
وی ادامه داد: در حوزه پژوهش، یکی از کارهای مهمی که باید در دستور کار قرار داد، مطالعة کسانی است که به سینما نمیروند و میتوان نامشان را نامخاطبان گذاشت. باید پرسید چرا نامخاطبان به سینما نمیروند؟ و اگر به سینما نمیروند برای گذراندن اوقات فراغت خود چه میکنند؟ پژوهش دومی که میتوان پیشنهاد داد، تحلیل فیلمهای پرفروش برای شناخت ذائقة مخاطبان امروز است. وقتی فیلمهایی که هم فروش بالا و هم مخاطب بالا دارند بررسی شوند، میتوان مطالعه کرد که چنین آثاری چه ویژگیهایی دارند که به جذب مخاطب انجامیده است. پژوهش ممکن دیگر هم بررسی و مطالعه فیلمهای خارجی پربیننده در ایران است تا از این طریق فهم شود که چگونه این آثار در میان جوانان ایرانی جریانساز شدهاند. شیوه تحلیل نیز هم باید معطوف به تحلیل فیلم باشد و هم صحبتکردن با مخاطبانی که این فیلمها را دیدهاند تا بتوان از مخاطبان این شناخت را به دست آورد که چه چیزی را دوست دارند و چرا. آخرین پیشنهاد در این زمینه، تلاش برای دستهبندی ژانری فیلمهای ایرانی با مطالعه، تحلیل و شاخصسازی اولیه است؛ امروز مدام حرف از این است که فیلم ایرانی ژانر ندارد، در حالی که گویا خانة سینما به دنبال این است که دستهبندی ژانری برای فیلمهای سینمای ایران ایجاد کند. بنابراین، ژانرشناسی برای فیلمهای ایرانی بسیار مهم است. لازم نیست این دستهبندی حتماً مثل ژانرهای هالیوودی باشد، بلکه میتواند خصوصیات خاص فیلمهای ایرانی را در خود داشته باشد. پس تحلیل نظام زیباییشناختی سینمای ایران توسط منتقدان، هنرشناسان، سینماشناسان، استادان و جامعهشناسان میتواند صورت بگیرد تا به مخاطب برای تماشای فیلم رهنمود دهد تا بداند کدام فیلم برای ذائقهاش مناسب است.
ویراستار و تدوین کننده: امیررضا تجویدی