نظریۀ برساخت‌گرایی اجتماعی

   نظریهٔ برساخت‌گرایی اجتماعی[1]  پارادایمی است که ریشه در آشکارسازی روش‌هایی دارد که افراد و گروه‌ها از طریق آنها در خلق واقعیت ادراکی‌شان مشارکت می‌کنند. این رویکرد به بررسی نحوهٔ به‌وجودآمدن پدیده‌های اجتماعی، نهادینه‌شدن آنها، و تبدیل‌شدن آنها به سنت مورد توافق می‌پردازد. برساخت‌گرایی اجتماعی به‌مثابهٔ یک فرآیند مداوم درک شده است؛ همان‌طور که واقعیت دائماً از طریق کنش‌های متقابل افراد و دانش آنها از آن واقعیت (باز)تولید می‌شود. 

نظریهٔ برساخت‌گرایی اجتماعی، اساساً، نقد دو فرضیهٔ معتبر در فلسفهٔ کلاسیک غرب است. نخست، سنت دانندهٔ منفرد[3] (عامل عقلانی، خودراهبرد، و آگاه کنش) به پرسش کشیده می‌شود. مفرد دانندهٔ منفرد برای تفکر دوانگاری دکارتی ایده‌ای بنیادی است که اغلب به‌شکل عبارت («می‌اندیشم پس هستم»[4]) بیان می‌شود. برساخت‌گرایی اجتماعی این سنت فردگرایانه را به چالش می‌کشد و آگاهی را به‌مثابهٔ یک توافق جمعی می‌ستاید. دوم، این نگاه جمعی به آگاهی بیانگر چالشی جدی نسبت به وجود یک «حقیقت»، «واقعیت»، و «خیر» ذاتی است؛ یا این احتمال که یک شیوهٔ نگریستن به جهان در نحوهٔ نمایش واقعیت نسبت به روش دیگر کم و بیش عینی یا دقیق است.

دلالت‌های نظریهٔ برساخت‌گرایی اجتماعی برای مطالعهٔ مسائل اجتماعی این است که مسائل مفروض، به‌طور ساده، برساختی نسبت به ساختار یک زمینهٔ اجتماعی خاص است؛ برای نمونه، برخی اعتقاد دارند مسائل اجتماعی مسائل کاملاً واقعی‌اند که به آنچه درست یا نادرست است و نیاز به توجه به آنها در قالب چهارچوبی اخلاقی مربوط است. اما نظریه‌پردازان برساخت‌گرایی اجتماعی معتقدند مسائل اجتماعی هرگز به‌خودی‌خود بدیهی نیست؛ برای مثال، سی رایت میلز سیاست را به‌مثابهٔ برساخت عمومی رنج‌های خصوصی تعریف می‌کند. هربرت بلومر جامعه‌شناس معتقد است مسائل اجتماعی هستی عینی و پیشینی ندارند، بلکه در فرآیند تعریف جمعی از شناخت خلق می‌شوند: مشروعیت، بسیج، تدوین پاسخ‌های احتمالی و اجرا. برخلاف رویکردهای فکری دیگر، نظریه‌های برساخت‌گرایی اجتماعی، ساخته‌شدن معنای مسائل و راه‌حل‌ها، هردو را به‌مثابهٔ چیزهای سیال، متغیر، زمینه‌محور، و اغلب متنازع مورد بررسی قرار می‌دهد.

برساخت‌گرایی اجتماعی از منظر توانمندی‌اش متنوع است؛ از دیدگاه‌های ضعیف‌تر که همچنان عناصر واقعی عینی اساسی مرتبط با واقعیت در آنها وجود دارد گرفته تا تفسیرهای قوی‌تر که در آن همه‌چیز به‌شکل اجتماعی برساخته شده است. همچنین، نظریه‌پردازان رادیکال برساخت‌گرایی اجتماعی به این موضوع توجه دارند که فرآیندهای اجتماعی چگونه هرچیزی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ حتی چیزهایی که تصور می‌شود بسیار عینی‌اند: علم و فنّاوری؛ برای مثال، نظریه‌پردازان رادیکال برساخت‌گرایی اجتماعی ادعا می‌کنند معنای علم و فنّاوری از جمله واقعیت‌هایی دربارهٔ کارکرد درست آن، برساخت‌هایی اجتماعی است. این شاخه از نظریهٔ برساخت‌گرایی اجتماعی به بسط پسامدرنیسم انجامید. این مهفوم بر ساخت مداوم جهان‌بینی‌هایی تأکید دارد که دربردارندهٔ جهان‌های تخیلی از فعالیت و هستی اجتماعی انسان است که بنا بر عادت، به‌تدریج در درون نهادها شی‌واره شده است، توسط اسطوره‌شناسی مشروعیت پیدا کرده است، با جامعه‌پذیری حفظ شده، و به‌شکل ذهنی در هویت افراد درونی شده است.

همچنین نگاه کنید به: نسبی‌گرایی فرهنگی؛ ارزش‌های فرهنگی؛ نظریه.

منابع برای مطالعهٔ بیشتر:

Baudrillard, Jean (1994). Simulacra and Simulation, Translated by Sheila F. Glaser. Ann Arbor, MI: University of Michigan Press

Foucault, Michel (1980). Power/Knowledge, New York: Pantheon

Gergen, Kenneth J. (2001). Social Construction in Context, London: Sage

Lakoff, George and Michael Johnson (1980). Metaphors We Live By, Chicago: University of Chicago Press

Lyotard, Jean-Francois, ed. (1984). The Postmodern Condition: A Report on Knowledge, Translated by G. Bennington and B. Massouri. Minneapolis, MN: University of Minneapolis Press

Potter, Jonathan. (1996). Representing Reality: Discourse, Rhetoric and Social Construction, London: Sage

[1] Social Constructionist Theory

 [2] Matthew W. Hughey

     [3] individual knower

 [4] cogito ergo sum

      


برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید