نژادپرستی زیست محیطی
نژادپرستی زیست محیطی[1] اشاره به توزیع نامتناسب خطرات زیست محیطی و تجهیزات سمی حاصل از سیاست ها و مقررات دولتی یا شرکتی دارد که تعمداً جوامع فقیر و اقلیت را هدف قرار می دهد. مطالعه اولیه سال 1987 باعنوان پسماندهای سمی و نژاد در ایالات متحده[3]، که توسط کمیسیون عدالت جنسیتی کلیسای متحد مسیحی[4] اجرا شد، نشان داد که نژاد مهمترین متغیر در مورد تصمیم گیری در مورد مکان استقرار تجهیزات پسماندهای خطرناک است. تحقیق بعدی تا حد زیادی تأیید کرد که نژاد حتی مهم تر از طبقه اقتصادی، قویترین پیش بینیکننده مکان یابی تجهیزات تولیدکننده پسماند است. در واقع، نژادپرستی زیست محیطی را می توان بهمنزله انعکاس دهنده الگوهای کنونی نابرابری اجتماعی تلقی کرد؛ آلوده ترین جوامع آنهایی هستند که ساکنان آن پایگاه اقتصادی اجتماعی پایینی دارند. توزیع جغرافیایی پراکندۀ خطرات زیست محیطی به این معناست که احتمال دارد تجهیزات سمی که سطوح بالایی از آلودگی را ساطع می کنند، قرار است که در نزدیک محلههایی قرار بگیرند که ارزش داراییهای آنها اندک و جمعیت اقلیت زیادی در آنجا ساکن باشند. احتمال اینکه افراد ساکن این محلهها در معرض سطوح غیرعادی و زیاد آلودگی قرار بگیرند و در شغلهایی مشغول کار باشند که آنها را در معرض افزایش خطرات زیست محیطی قرار دهد بیشتر است. بهعلاوه، کودکان بهطور ویژهای در برابر ریسک سلامت ناشی از سطوح بالاتر آلودگی آسیب پذیر قرار دارند؛ میزان ابتلای کودکانی که در مناطق بسیار آلوده زندگی می کنند به بیماری هایی از قبیل آسم، مسمومیت سربی، سرطان خون، انسفالیت[5] در حال افزایش است. درحالیکه بسیاری از آلوده ترین مناطق را میتوان در اطراف محلههای شهری مشاهده کرد - بهعنوان مثال، «خیابان سرطان[6]» در مجاورت رودخانه میسیسیپی نزدیک بتن روژ[7]، لویزانا- پسماندهای هسته ای و مواد سمی و سایر زبالهها اغلب در محله آمریکایی های بومی دفن می شوند، که آنها بهطور ویژهای آسیبپذیرند زیرا جزءِ حوزه قضایی دولت محسوب نمی شوند. مقررات زیست محیطی در مورد زمین های بومی آمریکا چندان سختگیر نیستند، و همین امر آنها را به نخستین مکان برای دفن پسماندهای هسته ای، زمین های دفن پسماند و دیگر تجهیزات سمی تبدیل کرده است.
حامیان عدالت زیست محیطی معتقدند که تجهیزات سمّی بیشتر در جوامع غیر سفیدپوست قرار داده می شوند؛ زیرا احتمال اینکه این مناطق فقیر باشند، بیشتر است و ساکنان این مناطق از حقوق خود محروم هستند، قدرت سیاسی اندکی دارند و حداقل میزان مقاومت را از خود نشان می دهند. به علاوه، تحقیقات نشان می دهد که جوامع اقلیت حمایت کمتری از اعمال قوانین زیست محیطی دریافت می کنند. طبق گزارش سال 1992 در مجله قانون ملی[8]، کیفر انباشت پسماندهای خطرناک در جوامع سفیدپوست 500 درصد بالاتر بود، و کیفر تخلف از قانون آلودگی در جوامع سفیدپوست نسبت به جوامعی که اکثریت جمعیت آن اقلیت بودند تقریباً 50 درصد بیشتر بوده است. حامیان عدالت زیست محیطی معتقدند که این اختلاف، که بدون توجه به این که آیا این اجتماعات متعلق به طبقه متوسط هستند یا خیر اتفاق میافتد، نتیجۀ مقررات دولتی است که به شیوهای تبعیض آمیز اجرا می شود.
با این حال منتقدان نشان می دهند که هیچ نوع تبعیضی درباره مکان یابی تجهیزات پسماندهای سمّی وجود ندارد و درعوض معتقدند که درنهایت نیروهای بازار تعیین می کنند که مکان های دفن مواد سمی در کجا واقع شوند. در نتیجه، دستگاههای زباله سوز، مکانهای دفن زباله و دیگر تجهیزات پسماند در مناطقی که زمین ارزانتر است یافت می شوند. این مناطق بهنوبهخود، در جایی واقع شدهاند که مسکنِ ارزان برای خانوادههای کم درآمد قرار دارند. از اینرو، منتقدان معتقدند که تجهیزات مواد سمّی به شکل نابرابر در جوامع فقیر و اقلیت ها واقع نشده اند، بلکه فقرا و رنگین پوستان تمایل دارند در چنین مکان هایی ساکن شوند، زیرا این مناطق دارای خانههایی است که بیشترین سازگاری مالی را با وضعیت آنها دارد. با این حال، فعالان عدالت زیستمحیطی، منتقد رویکرد نیروهای بازار هستند و معتقدند که فقرا و اقلیتها فاقد انتخاب عقلانی و آزاد برای زندگی در این نوع مناطق هستند؛ جایی که دارای بیشترین میزان ریسک ناشی از خطرات زیست محیطی است.
همچنین حامیان استدلال میکنند که اثرات نیمبی گرایی (برگرفته از حروف اول کلمات برای «نه در حیاط من»)، اثرات نابرابر خطرات زیست محیطی را بر اقلیت های نژادی تشدید کرده است. درحالیکه جوامع طبقات متوسط و بالا قدرت سیاسی را برای متوقفکردن ورود تجهیزات پسماندهای خطرناک به نمایش گذاشته اند، این موفقیت ها به افزایش توسعه مکان های مواد سمّی در محل زندگی فقرا و اقلیتها منجر شده است. بر مبنای رأی دیوان عالی در سال 2001 در مورد پرونده الکساندر علیه ساندوال[9]، 532 ایالت متحده 275، افراد از پیگیری قانونی مقررات فدرالی که اثرات نژادی نابرابر را منع می کند، ناتوان هستند. به عبارت دیگر، نشاندادن صدمات یا اثرات تبعیضی بهعنوان سندی از نژادپرستی زیست محیطی کافی نیست. درعوض، دادگاه نیز نیاز به شواهدی از نیت تبعیض دارد، یعنی افراد باید ثابت کنند که آنها بهطور نامتناسبی تحت تأثیر صدمات زیست محیطی ناشی از اعمال تبعیض هدفمند قرار گرفته اند. به علت اینکه بیشتر جوامع فقیر و اقلیت فاقد منابع مالی و قدرت سیاسی مورد نیاز برای حفظ چالش قانونی در برابر آلایندهها هستند، بسیاری از حامیان عدالت زیستمحیطی معتقدند که قوانین و مقررات موجود بهسادگی در خدمت حفظ وضع موجود است.
به امید ایجاد تغییر، شاهد این هستیم که جنبش عدالت زیست محیطی حمایت بیشتری از کنشگران به عمل می آورد؛ که این امر سبب توانمندی مناطقی می شود که بهطور سنتی منفعل و به حاشیه رانده شده بودند. بهلحاظ تاریخی، کنشگران محیط زیست می کوشند تا مانع از مکانیابی برای پسماندهای خطرناک بدون ایجاد رابطه یا مشورت با افرادی شوند که در جوامعی زندگی می کنند که بیش از همه از حضور سموم زیان آور متأثر می شوند. با این حال، سازمان های عدالت زیست محیطی مردمی بهطور ویژه به مردمی توجه دارند که در مکان هایی زندگی می کنند که تخریب محیط زیست آنها را تحت تأثیر قرار داده است. هدف آنان، تشویق ساکنان نواحی دارای محرومیت تاریخی به مشارکت فعالانه علیه مکان یابی پسامدهای سمّی در مجاورت آنهاست. همچنان که جنگ علیه نژادپرستی زیست محیطی برای تکامل در سطح مردم ادامه دارد، این امیدواری وجود دارد که اقلیتها و فقرایی که در جوامع حاشیه ای زندگی می کنند، تلاش کنند تا صدایی برجسته تر در مبارزه برای عدالت زیستمحیطی داشته باشند.
همچنین نگاه کنید به: تبعیض؛ تبعیض نهادی؛ محیطزیست، پسماندهای خطرناک؛ آلودگی محیطزیست؛ تخریب محیط زیست؛ خطرات زیستمحیطی؛ عدالت زیستمحیطی؛ جنبش زیست محیطی؛ نیمبی گرایی؛ نژاد.
منابع برای مطالعه بیشتر:
Cole, Luke W. and Sheila R. Foster. 2001. From the Ground Up: Environmental Racism and the Rise of the Environmental Justice Movement. New York: New York University Press.
Lester, James P., David W. Allen, and Kelly M. Hill. 2001. Environmental Injustice in the United States: Myths and Realities. Boulder, CO: Westview.
Visgilio, Gerald R. and Diana M. Whitelaw, eds. 2003. Our Backyard: A Quest for Environmental Justice. Lanham, MD: Rowman & Littlefield.
Westra, Laura and Bill E. Lawson, eds. 2001. Faces of Environmental Racism: Confronting Issues of Global Justice. Lanham, MD: Rowman & Littlefield.
[1]. environmental racism
[2]. Ray Maratea
[3]. Toxic Waste and Race in the United States
[4]. United Church of Christ’s Commission for Racial Justice
[5]. encephalitis
[6]. Cancer alley
[7]. Baton Rouge
[8]. National Law Journal
[9]. Alexander v. Sandoval