کلانشهر
کلانشهر[1] یکی از شهرهای واقع در سرزمین اصلی یونان باستان بود که 369 سال پیش از میلاد بنیان نهاده شد؛ نام این شهر از نظر لغوی به معنای «شهر بزرگ» است. در قرن بیستم، مؤلفانی گوناگون بهویژه لوئیز مامفورد از این اصطلاح در معنای کلی مادرشهر[2] به معنای شهری بزرگ با حومهنشینهای پیرامون آن استفاده کردند. اما در دهه 1950 و اوایل دهه 1960، دو مؤلف، جغرافیدان فرانسوی ژان گوتمن[3] و برنامهریز یونانی کنستانتینوس ای. دوکسیادیس[4] معنایی گستردهتر و متفاوت به اصطلاح کلانشهر دادند و آن را به معنای گروهی از مادرشهرهای همپیوند که یک منطقه شهری چندهستهای با دستکم بیست میلیون نفر شهروند را شکل میدهند بازتعریف کردند.
پس از 5 سال پژوهش، کتاب برجسته کلانشهر[5] در سال 1961 به توصیف یک منطقه شهری 53 هزار مایلی پرداخت که از نیو همپشایر جنوبی تا شمال ویرجینیا امتداد داشت و مادرشهرهای بوستون، نیویورک، فیلادلفیا، بالتیمور و واشنگتن دی.سی و نیز بسیاری از شهرهای متوسط کوچکتر و شهرها و حومههای پیرامون آنها را در بر میگرفت. این منطقه که گاهی بوسواش[6] نامیده میشود، اولین نمونه یک کلانشهر واقعی است. گوتمن به هنگام انجام این مطالعه و پس از آن با دوکسیادیس که در حال توسعۀ یک رشته دانشگاهی جدید به نام «اکیتیکس[7]، علم زیستگاههای انسان» بود، به شکلی نزدیکتر وارد تعامل شد.
اکیتیکس چارچوبی جامع برای رشتههای فضایی و طراحی فراهم کرد که هدف آنها متحدکردن جغرافی، علم منطقهای، معماری چشمانداز، معماری و دکوراسیون داخلی بود تا جنبههای اقتصادی، اجتماعی و محیطی فعالیت انسان را دربرگیرد. دوکسیادیس یک مقیاس 15 سطحی را ایجاد کرد که از فرد (سطح 1) تا شهر جهانی اجتنابناپذیر آینده، شهر جهان[8] (سطح 15) را شامل میشد. مدل او که هم توصیفی و هم پیشبینیکننده است، فرض را بر این میگذارد که رشد جمعیت جهان، رشد اقتصادی، پیشرفت فناورانه و جهانیشدن ادامه یابد. او پیشبینی کرده بود که مادرشهرهای مجاور (سطح10) به گسترش بیسامان شهرگانها[9] (تداوم فیزیکی نواحی دارای ساختمانهای بسیار) منجر و درنهایت به کلانشهر پیوند بخورند (سطح12). کلانشهرهای مجاور بالاخره به منزله مناطق شهری مجمتع میشوند (شهر قارهای[10] کوچک)؛ مناطق شهری در قالب سیستمهای شهری قارهای با هم ادغام میشوند (شهر قارهای) و سیستمهای شهری قارهای درنهایت با هم پیوند میخورند و با هم یکپارچه میشوند تا جهانشهر را شکل دهند.
در دهه 1960 و اوایل دهه 1970، کلانشهر گاتمن مورد توجه خاص دانشگاهیان و رهبران سیاسی آمریکا قرار گرفت و آنها این مفهوم را به هنگام توجه به دولتهای منطقهای و مادرشهری، شبکههای خدمات منطقهای یکپارچه و خدمات ریلی پرسرعتِ بینشهری ذکر کردند. دوکسیادیس با درنظرگرفتن نواحی مادرشهری که به شکلی فزاینده به منزله موجودیتهایی کارکردی به رسمیت شناخته شدند که غالباً دارای زمینههای همپوشان رفتوآمد مکرر با مادرشهرهای مجاور هستند، مطالعاتی درباره آنچه که وی به منزله کلانشهر درحالظهور گریک لیکس[11] تلقی میکرد، از میلکواکی و شیکاگو گرفته تا پیتسبورگ، بوفالو و تورنتو و در برخی نسخهها همه مسیر منتهی به مونترال، انجام داد. پژوهشگران ژاپنی، چینی و اروپای غربی اقدام به شناسایی کلانشهر مهمتر از همه بین توکیو و اوزاکا و نیز آمستردام، هامبورگ و میلان کردند. اما در حدود اواخر دهه 1970، شور و شعف برای انجام این مطالعه رو به افول گذاشت. وقتی عصر تاچری و ریگانی نولیبرالیسم و خصوصیسازی رواج پیدا کرد، برنامهریزی بلندمدت و کلانمقیاس از مد افتاد. شاید مهمتر از همه، افزایش فشارها برای تمرکززدایی و برنامهریزی اجتماعی که نویسندگانی همانند جین جاکوب و رابرت گودمن حامی آن بودند، قدرت هویت محلی و پایداری مرزها و تقسیمات سیاسی را بازتاب میداد. چشماندازهای دوکسیادیس و گوتمن از تغییر بلندمدت رو به بالا در مقیاسها، از دولتهای محلی به منطقهای و همکرداریهای[12] درحالظهور، به رغم جهانیشدن، به تقویت هویت محلی منجر شد.
ری براملی[13]
بیشتر بخوانید:
Doxiadis, Constantinos A. 1968. Ekistics: An Introduction to the Science of Human Settlements. New York: Oxford University Press
Gottmann, Jean. 1961. Megalopolis: The Urbanized Northeastern Seaboard of the United States. New York: Twentieth Century Fund
Kyrtsis, Alexander A. 2006. Constantinos A. Doxiadis: Text, Design Drawings, Settlements. Athens, Greece: Ikaros
Mumford, Lewis. 1938. The Culture of Cities. New York: Harcourt, Brace
[1]. Megalopolis
[2]. metropolis
[3]. Jean Gottmann
[4]. Constantinos A. Doxiadis
[5]. Megalopolis
[6]. BosWash
[7]. ekistics
[8]. ecumenopolis
[9]. conurbations
[10]. eperopolis
[11]. Great Lakes
[12]. synergies
[13]. Ray Bromley