غفلت از کودکان

 در امریکا، غفلت از کودکان [1]پربسامدترین شکل بدرفتاری با کودک است و بیش از انواع دیگر بدرفتاری، به مرگ‌ومیر کودکان می‌انجامد. بدرفتاری با کودک اغلب دربردارندهٔ فعل است، اما غفلت از کودک دربردارندهٔ اهمال مزمن والدین در مراقبت از کودک (ترک فعل) است؛ به‌طوری‌که سبب ورود یا ایجاد خطر قریب‌الوقوع آسیب جدی جسمی و روانی به کودک زیر 18 سال می‌شود. غفلت ممکن است جسمی، پزشکی، آموزشی، یا عاطفی باشد. همچنین، غفلت ممکن است دربردارندهٔ ناکامی در فراهم‌کردن و برآوردن نیازهای اساسی یعنی غذا، پوشاک، بهداشت، امنیت، یا توجه عاطفی باشد. همچنین، ممکن است متضمن ترک، طرد، نظارت ناکافی، مجازدانستن سوءمصرف مواد، و غفلت از مدرسه‌گریزی مزمن فرزند، یا ثبت‌نام‌نکردن کودک در مدرسه باشد. بسیاری از کودکان مغفول با اشکال مختلف بدرفتاری نیز روبه‌رو می‌شوند. کارکنان مدرسه، مأموران قانون، و کارکنان پزشکی بیش از گروه‌های دیگر غفلت از کودکان را گزارش می‌کنند.

 واگیرشناسی[2]

کودکان هرچه کم‌سن‌وسال‌تر (وابسته‌تر) باشند، بیشتر در معرض غفلت‌اند و پسران به‌طرز معناداری بیشتر از دختران قربانی غفلت عاطفی می‌شوند. نظر به اینکه مادران معمولاً مراقبان اصلی‌اند، میزان غفلت در میان آنان از همه بیشتر است. بنا به گزارش مطالعاتی که از متنوع‌ترین منابع اطلاعاتی ملی گرد‌آوری شده است، استفاده می‌کنند [نوری،1] در وقوع بدرفتاری با کودکان تفاوت‌های نژادی نقش مهمی ندارد. کودکان خانواده‌های تک‌سرپرست[3]، آنهایی که به پایین‌ترین اقشار درآمدی تعلق دارند (اقشاری که در دههٔ 1990 کمتر از 15 هزار دلار در سال درآمد داشتند)، و کودکان بزرگ‌ترین خانواده‌ها (خانواده‌هایی با چهار فرزند یا بیشتر) بیش از بقیهٔ کودکان در معرض غفلت‌اند.

  عوامل همبسته با غفلت از کودک

چشم‌اندازی نظام‌مند (که جامعه، اجتماع، خانواده، و فرد را شامل می‌شود) به بهترین شکل عوامل گوناگون همبسته با غفلت از کودکان را دربرمی‌گیرد. در والدین غافل، این ویژگی‌ها را اغلب می‌توان مشاهده کرد: شناخت و مهارت کم در زمینهٔ پدری/مادری‌کردن، مانند شرکت‌نکردن در بحث‌های مرتبط با مسائل عاطفی و نشان‌دادن میزان بالایی از عواطف منفی؛ اختلالات روان‌شناختی به‌ویژه افسردگی و سوءمصرف مواد؛ سابقهٔ بدرفتاری در خانواده. وقتی شوهرِ مادر پدرِ کودک نیست، وقتی خشونت خانگی وجود دارد، و وقتی والدین از حمایت بهره‌مند نیستند یا جامعه‌گریزند، احتمال غفلت از کودک افزایش می‌یابد. بسیاری از این عوامل با طبقهٔ اجتماعی و خصوصیات محل زندگی مرتبط است و بیشتر در فرهنگ‌ها و جوامع فردگرا دیده می‌شود تا فرهنگ‌ها و جوامع جمع‌گرا؛ مانند ایالات متحدهٔ امریکا که از لحاظ حمایت‌های نظام‌مند (مانند سلامت‌بانی ملی) برای خانواده‌ها مرتبهٔ پایینی دارد.

تأثیرات غفلت از کودک

تأثیرات غفلت از کودکان به این عوامل وابسته است: شدت، مدت، نوع غفلت؛ سن، خلق‌وخو، و دیگر خصوصیات کودک؛ شمار عوامل مخاطره‌آمیز؛ و قدرت کودک، خانواد، و بافت گسترده‌تر.

  غفلت از کودک با مشکلات جسمی و روانی بسیاری همبستگی دارد. نتایج پژوهش‌ها رشد باتأخیر سر و بدن، افزایش میزان عفونت و اختلال در رشد، تنانه‌سازی[4] (ابراز مشکلات عاطفی از رهگذر اختلالات بدنی) و بسامد بیشتر بیماری قلبی و کلیوی را در بزرگسالانی که در کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته بودند، نشان می‌دهد.

  به‌تأخیرافتادن رشد فکری، حرکتی، و زبانی ویژگی اغلب کودکان مغفول است. آزمون‌های عصب‌روان‌شناختی از کمبودهایی در زمینهٔ توجه، کارکردهای اجرایی (مانند برنامه‌ریزی)، حافظه و یادگیری، توانایی‌های بصری-فضایی و کارکردهای حسی-حرکتی خبر می‌دهد. یافته‌های پژوهشی همچنین از عملکرد ضعیف در مدرسه و بهرهٔ هوشی و موفقیت تحصیلی پایین‌تر در بزرگسالانی که در کودکی با آنها بدرفتاری شده است، حکایت می‌کند.

کودکان مغفول هم مشکلات درونی و هم مشکلات بیرونی از خود بروز می‌دهند. مشکلات بیرونی دربرگیرندهٔ رفتارهایی است که اثر ناخوشایندی در دیگران دارد (مانند پرخاشگری). مشکلات درونی دربرگیرندهٔ رفتارهایی است که اساساً در کودک اثر ناخوشایند دارد (مانند افسردگی و اضطراب). این کودکان اغلب در سامان‌دهی به رفتار و عواطفشان (به‌عنوان مثال، توانایی مهار رفتار تکانشی) دچار مشکل‌اند و در بزرگسالی بیشتر مستعد سوء‌مصرف موادند.

کودکان مغفول بیش از دیگر کودکان در معرض خطر مشکلات اجتماعی-ارتباطی‌اند. آنها اغلب درک عاطفی پایینی دارند، از تعامل‌های اجتماعی کناره می‌گیرند، زیاده در پی توجه‌اند یا دچار بی‌سامانی عواطف‌اند. مغفول‌بودن در کودکی عاملی است که احتمال خشونت علیه معشوق و به‌مشکل‌خوردن در ایجاد ارتباطات صمیمی در بزرگسالی را افزایش می‌دهد. حملهٔ روان‌شناختی به حس امنیت، حس اعتماد، و عزت‌نفس کودک چه‌بسا پیامدهای طولانی‌مدتی برای مناسبات میان‌فردی با همالان و بزرگسالان داشته باشد.

  در حوزهٔ آسیب‌شناسی روانی، غفلت از کودک یک عامل خطرآفرین به‌شمار می‌رود. تشخیص‌ها دلالت بر این خطرها دارد: اختلال استرس پسا‌روان‌ضربه[5]؛ بیش‌فعالی و بی‌توجهی؛ و اختلال نافرمانی مقابله‌ای[6]؛ اختلال رفتاری و اختلال اضطراب جدایی[7]. در نوجوانی و بزرگسالی، رفتارهای ضداجتماعی گوناگونی نیز رخ می‌دهد. بزرگسالی که در کودکی قربانی غفلت بوده است، بیش از دیگران از خدمات پزشکی، تأدیبی، اجتماعی، و خدمات مربوط به سلامت روانی استفاده می‌کند. تقریباً، همهٔ مجرمان ایالات متحده در کودکی تجربهٔ روان‌ضربه و بدرفتاری داشتند.

مطالعات تصویربرداری عصبی[8] اخیر نشان داده است مغز کودکان ممکن است از بدرفتاری تأثیر منفی بگیرد. شرایط محیطی منفی، مانند غفلت، ممکن است اضطراب و افسردگی به‌بار آورد و آنها هم در فرستنده‌های عصبی[9]، دستگاه درون‌ریز عصبی[10]، و دستگاه ایمنی بدن اثرگذارند. این دستگاه‌ها در رشد مغز و رشد روان‌شناختی و آموزشی کودک اثر نامطلوب می‌گذارد.

 مداخله   بیشتر مطالعات دربارهٔ مداخله به بدرفتاری پرداخته‌اند نه غفلت. بااین‌حال، یافته‌های پژوهش‌های چندنظامی دربارهٔ سبب‌شناسی[11] غفلت از کودک حاکی از آن است که مداخله نیز باید چندنظامی باشد. مداخلات اولیه احتمال موفقیت را بالا برد.

  نظر به اینکه کودکان از لحاظ عاطفی وابسته‌اند ‐ حتی به والدین غافل ‐ مداخله و اقدام باید ابتدا به والدین کمک کند مراقبت و حساسیت بیشتری از خود نشان دهند. مداخله با نوعی ارزیابی از نقاط قوت خانواده و نیز عوامل سهیم در غفلت از کودک آغاز می‌شود. نقاط قوت را باید تقویت کرد و از آنها برای حل کاستی‌ها بهره برد. باید به نیازهای اساسی (مانند شغل و مسکن) و مشکلات والدین (مانند سوءمصرف مواد، خشونت خانوادگی) و آسیب‌های روانی توجه کرد. اغلب، به گروه‌های چندرشته‌ای نیاز است و مداخله کار سختی است.

ایفای کارآمد نقش پدری/مادری مستلزم حمایت است. پدران برای درگیرشدن در امر مراقبت از کودک و آموختن ایفای درست نقش پدری/مادری نیازمند حمایت‌اند. دسترس‌پذیری دیگران حمایت‌گر (مانند خویشاوندان، همسایگان، و آموزگاران) به بررسی و حمایت نیاز دارد. مراقبت از کودک یا کمک‌های والدین ممکن است از استرس والدین بکاهد؛ گروه‌های حمایت از والدین نیز ممکن است سودمند باشند. فراهم‌کردن فرصت برای سرگرمی خانواده نیز ممکن است التیام‌بخش باشد.

وقتی والدین احساس حمایت‌شدگی می‌کنند، ممکن است بیشتر بتوانند به نیازهای کودکانشان رسیدگی کنند. کلاس‌های آموزش مراقبت‌گری، بازخوردهای ویدئویی، و مداخلهٔ مستقیم در خانواده می‌تواند مفید باشد. درمانگر می‌تواند تعامل‌های خانواده را مشاهده کند و رفتارهای کودک را برای والدین تفسیر کند؛ به‌گونه‌ای که نوع حمایت‌ها و محدودیت‌هایی که کودکان در مقاطع مختلف رشد بدان نیاز دارند و نیز شیوه‌هایی که والدین باید از آنها برای پاسخ‌گویی به نیازهای مقاطع سنی فرزندشان بهره برند، معلوم شود. تجربهٔ گذشتهٔ خود والدین از مغفول‌شدگی نیز می‌تواند مانعی باشد محتاج درمان.

 درمان‌های کودک بسته به سنش فرق می‌کند. تشخیص نقاط قوت کودکان امر مهمی است. بازی‌درمانی و هنردرمانی ابزارهایی غیرکلامی در اختیار کودکان کم‌سن‌وسال قرار می‌دهد تا بتوانند خود را بیان کنند و گام‌به‌گام آن اضطراب‌ها یا افسردگی‌شان را برطرف کنند. ترفندهای قصه‌گویی می‌تواند برای کودکان بزرگتر مفید باشد. نوجوانان و بزرگسالان می‌توانند با مهارت‌های زبانی و اندیشهٔ عقلانی پیشرفته‌ترشان، در فضای درمانی سنتی‌تر و کلامی‌تر، به تجاربشان بنگرند و مشکلاتشان را چاره کنند. می‌توان به کودکان آموخت نیازهایشان را واضح و درست بیان کنند و می‌توان افزون بر والدینشان، منابع حمایتی بیشتری به آنان پیشنهاد کرد. برنامه‌های «برادر بزرگتر و خواهر بزرگتر»[12] می‌تواند فرصتی برای پرورش دلبستگی و عواطف باشد. روابط میان همالان را می‌توان از رهگذر آموزش مهارت‌های اجتماعی و نظارت گروه‌های حامی پروراند. تجربهٔ مثبت رابطه با بزرگسالان و کودکان دیگر و فرصت لذت‌بردن و کنترل امور می‌تواند برای کودکان مغفول تجارب جبرانی باشد.

 ایالت‌های مختلف به والدین بدرفتار فرصت می‌دهند در محدودهٔ زمانی مشخص خود را تغییر دهند. اگر غفلت شدید باشد یا سرعت و کیفیت تغییر به‌گونه‌ای نباشد که امنیت کودک را تأمین کند، ممکن است کودک به پرورشگاه منتقل شود یا به فرزندی دیگری درآید. در این برهه‌های زمانی، باید به مسائل روان‌شناختی مرتبط با جدایی، پیوند دوباره، و پایان رابطه توجه کرد.

پیشگیری

  برنامه‌های پیشگیری باید عوامل خطرآفرین را کاهش دهد و عوامل حمایتگر را در جامعه، اجتماع، خانواده، والدین، و کودک ارتقا دهد. برنامه‌های خدماتی اجتماع‌محور[13]، که خانواده‌های در معرضِ خطر را در خانه و محله‌شان یاری می‌کند، تأثیرات مثبتی در کاهش خطر (مانند افسردگی والدین) و تقویت عوامل حمایتگر (مانند توانمندی والدین) داشته است؛ حتی برنامه‌های سه‌ماههٔ آن. این برنامه‌ها به والدین و کودکان اطلاعات، خدمات اضطراری، و آموزش می‌دهد و از والدین حمایت می‌کند و نیز به مشکلات روانی و مشکلات مربوط به سوءمصرف مواد رسیدگی می‌کند.

  سامان‌دهی مجدد به اولویت‌های بودجهٔ ملی در جهت حمایت بیشتر از خانواده‌ها بسیار ضروری است. تغییرات اجتماعی، مانند منصفانه‌شدن حداقل دستمزد و دسترس‌پذیرترشدن و افزایش کیفیت مسکن برای اقشار کم‌درآمد، معطوف است به مسائل مربوط به فقر؛ مسائلی که در بسیاری از والدین غافل اثر منفی می‌گذارد. نظام ملی مراقبت از سلامت (از جمله سلامت روانی) و نظام فراگیر مراقبت از کودک فشارهایی را که راه را برای پدر/مادری دلسوزشدن دشوار می‌کند، کم می‌کند. خدمات حمایتی از کودک تنها به وضع گروهی از کودکان رسیدگی می‌کند و این یعنی کودکان به منابع حمایتی بیشتری نیاز دارند. افزایش خدمات برای خانواده‌ها (مانند بازدید از خانه‌ها، ارائهٔ آموزش‌های پیش‌دبستانی به کودکان و آموزش مهارت‌های مراقبتی به والدین) و بالابردن آگاهی و افزایش منابع برای حل خشونت خانگی و سوءمصرف مواد و نیز آموزش عموم مردم دربارهٔ غفلت از کودکان ضروری است.


و نیز ببینید: بدرفتاری با کودک؛ خانوادهٔ کژکارکرد؛ فقر؛ تضاد نقش‌ها؛ فشار نقش؛ خانه‌گریزها؛ عوامل استرس‌زا.


بیشتر بخوانید


Dubowitz, Howard, ed. (1999). Neglected Children: Research, Practice and Policy, Thousand Oaks, CA: Sage

Gaudin, James M., Jr. (1993). Child Neglect: A Guide for Intervention, Washington, DC: U.S. Department of Health and Human Services

Pelton, Leroy H. (1985). The Social Context of Child Abuse and Neglect, New York: Human Sciences Press

Sedlak, Andrea J. and Diane D. Broadhurst (1996). Executive Summary of the Third National Incidence Study of Child Abuse and Neglect, Washington, DC: U.S. Department of Health and Human Services

Winton, Mark A. and Barbara A. Mara (2001). Child Abuse and Neglect, Boston: Allyn & Bacon

Zielinski, David S. and Catherine P. Bradshaw (2006). “Ecological Influences on the Sequelae of Child Maltreatment: A Review of the Literature”, Child Maltreatment 11(1): 49-62


    [1] child neglect[2] epidemiology[3] single-parent families[4] somatization

[5] post-traumatic stress disorder

[6] oppositional-defiance disorder

[7] separation anxiety disorders

 [8] neuroimaging

[9] neurotransmitter

[10] neuroendocrine

[11] etiology

 [12]  برادر بزرگتر و خواهر بزرگتر (Big Brother and Big Sister) نهادی غیرانتفاعی است که هدفش کمک به همهٔ کودکان در فعلیت‌بخشیدن به توانش‌هایشان است و بدین‌منظور از مشاوران حرفه‌ای داوطلب که با کودکان وارد رابطه‌های خودمانی و صمیمانه می‌شوند، بهره می‌گیرد. [م.]

 [13] community-based service programs


 


 


       










برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید