عدالت ترمیمی
طی چند دهة گذشته، عدالت ترمیمی [1]بهعنوان رویکرد جدید مهمی به نظریه و عمل عدالت کیفری سر برآورده است. عدالت ترمیمی مبتنی بر هدف ترمیم آسیب جرم است نه اهداف عدالت کیفری سنتی داغزدن و مجازات برای تخلفها. حامیان عدالت ترمیمی میگویند که این بیش از برنامهای برای اصلاح است؛ عدالت ترمیمی راه جدی برای تجسم عدالت کیفری است که شامل قربانی، مجرم و اجتماع متأثر در جستوجوی راهکارهاست.
عمل عدالت ترمیمی، عموماً شامل مواجهههای غیررسمی و رودرروی داوطلبانه بین قربانی، مجرم و اعضای اجتماع مرتبط است که در آن، طرفها به درک و همدلی بیشتری میرسند، مجرمان ابراز ندامت میکنند و برنامهای برای ترمیم آسیب جرم مورد مذاکره قرار میگیرد و به توافقی میانجامد که بر راهکارهای ترمیمی و جبرانی تأکید میکند، مانند جبران، عذرخواهی و خدمت به اجتماع بهجای مجازات.
اصول بنیانی
تفاوت اساسی بین عدالت ترمیمی و عدالت سنتی، تمرکزش بر جرم بهعنوان منبع آسیب برای افراد است، نه تنها تمرکز بر جرم بهعنوان نقض قانون. تحت نظریة سنتی عدالت کیفری، یک عمل مجرمانه علیه دولت است نه فرد قربانی. منتقدان میگویند، دولت این «ستیزه» را از آنهایی که مستقیماً درگیر نزاع هستند «سرقت» و یک نظام مجازات اجباری مستقر کرده است که معطوف به حفظ نظم است و نه حل منازعات، جبران زیانها و بازگرداندن مجدد مجرمان به جامعه. درحالیکه اصلاحات متعدد در سالهای اخیر، کوشیدند تا غفلت تاریخی از قربانیان را جبران کنند، رویکرد عدالت ترمیمی این توجه به قربانی را به سطح جدیدی از درگیری میکشاند، البته با قراردادن قربانی بهعنوان تصمیمگیر اصلی در پروندههایی که در آنها، مدعیعلیه قابل مجازاتبودن عمل مجرمانۀ خود را میپذیرد.
جایگزین عدالت ترمیمی، از اساس غیررسمی و غیرتنبیهی است. مجرم مسئول رفتارش میشود، نه از طریق اطاعت منفعلانه برای مجازات، بلکه با برداشتن گامهای فعال برای ترمیم خسارتی که به بار آورده است، ازجمله خسارت به عزت نفس قربانی. در انجام این کار، مجرم نه تنها زیانهای وارده به قربانی و اجتماع را جبران میکند، بلکه بازپروری اجتماعی خودش را نیز ارتقاء میدهد.
عدالت ترمیمی، با مطرحکردن خود بهعنوان بدیلی بنیانی برای عدالت کیفری متداول، توجه تعداد کثیری از منتقدان و اصلاحگران عدالت کیفری را در جستوجوی تغییری اساسی به خود کرده است. درنتیجه، تعریفی «استاندارد» از عدالت ترمیمی وجود ندارد. درحالیکه برخی تعاریف بر «فرایند منحصربهفرد» عدالت ترمیمی تأکید میکنند که نیازمند درگیری قربانی، مجرم و اجتماع در جستوجوی راهکارهای ترمیمی است، تعریفی گستردهتر بر هدف مرکزی ترمیم و احیاء تأکید دارد: ترمیم آسیب ناشی از جرم.
برنامههای عدالت ترمیمی
ابزارهای اساسی عدالت ترمیمی، شامل مدل میانجیگری بین قربانی و خلافکار، گفتوگوهای گروهی خانوادگی، حلقههای اجتماعمحور و میزگردهای قربانی-مجرم است. درحالحاضر، 1500 مورد از چنین برنامههایی در سرتاسر جهان وجود دارد که فقط بیش از 300 مورد آنها در ایالات متحده است. سازمانهای خصوصی، ادارههای مجازات تعلیقی یا کارکنان دادگاه، معمولاً آنها را اداره میکنند. اکثریت گستردة این برنامهها، شامل مجرمان جوان و جرایم علیه اموال هستند و از آنجا که عدالت ترمیمی یک نظام قضایی نیست، این برنامهها را نمیتوان برای پروندههای مورد مناقشه بهکار برد.
کارکرد مدل میانجیگری بین قربانی و خلافکار، این است که مجرم و قربانی را قادر میسازد تا تحت نظارت یک میانجیگر کارآموخته (یا «تسهیلگر») با هم روبهرو شوند تا به دنبال برنامهای برای جبران بگردند. این قالب، معمولاً شامل مراحل متعددی از مواجهه است. در مرحلة نخست، قربانی تشویق میشود تا داستانش را بگوید و حدود روانی و عاطفی کامل زیانهای روانی و عاطفی متحملشده را بیان کند و پس از آن، خلافکار داستان خودش را بیان میکند و معمولاً، ابراز ندامت میکند. در مرحلة دوم، مشارکتکنندگان، تا حد ممکن، راهی برای درستکردن امور تدبیر میکنند، ازجمله پذیرش برنامهای برای جبران، خدمات غیرپولی، بازپروری و پایش این رویهها. میانجیگر به مکتوبکردن نوشتهها کمک میکند که از طریق نظام دادگاه اجرا میشود.
درحالیکه میانجیگریهای بین قربانی خلافکار، فقط به حضور قربانی و مجرم تحت راهنمایی یک میانجیگر نیاز دارند، هدف گفتوگوی گروهی خانوادگی این است که تا حد ممکن بسیاری از طرفهای ذینفع را در برگیرد، ازجمله قربانی، مجرم، دوستان و خویشان آنها و نمایندگان اجتماع، روحانیان و مدارس. گاهی گفتوگوهای گروهی خانوادگی، شامل مشارکت پلیس، افسر آزادی مشروط و کارکنان دستگاه قضایی نیز هست. حلقههای اجتماع محور که معمولاً در جوامع سنتیتر، مانند گروههای بومی و اصلی امریکا استفاده میشوند، شامل مشارکت تعدادی از اعضای اجتماع برای بحث دربارۀ ابعاد مشکل و پیشنهاد راهحلهای جامع است.
ارزیابیهای صورتگرفته در مورد بسیاری از این برنامهها، طی چند دهة گذشته، عموماً اثرات مثبت بر کاهش بازگشت به جرم، پذیرش اعمال جبرانکننده و شاید مهمتر از همه، رضایتمندی قربانی را نشان دادهاند. چون برنامههای مورد ملاحظه معمولاً شامل مجرمان جوان و جرایم علیه اموال هستند، همچنان این موضوع باید مشخص شود آیا این آثار مثبت را میتوان در مورد جرایم بزرگسالان و جرایم حادتر نیز نشان داد یا خیر. بهعلاوه، همانطور که عدالت ترمیمی میکوشد به جریان اصلی عمل عدالت کیفری وارد شود، موضوعات دیگری را نیز باید مورد توجه قرار دهد، ازجمله اینکه آیا هدف عدالت کیفری شخصیشده و غیررسمی میتواند با ارزشهای تناسب، برابری رفتار، فرایند تشریفات قانونی، امنیت عمومی و تبعیت از حاکمیت حقوق سازگار شود و اینکه آیا هدف ترمیم میتواند با استفاده از مجازات آشتی داده شود که بسیاری از شهروندان آنرا عنصری ضروری برای عدالت کیفری میدانند.
راس دی. لاندن[2]
و نیز ببینید: عدالت؛ مدل میانجیگری بین قربانی و خلافکار
بیشتر بخوانید:
Bazemore, Gordon and Lode Walgrave. 1999. “Restorative Juvenile Justice: In Search of Fundamentals and an Outline for Systemic Reform.” Pp. 45–74 in Restorative Juvenile Justice: Repairing the Harm of Youth Crime, edited by G. Bazemore and L. Walgrave. Monsey, NY: Criminal Justice Press
Kurki, Leena. 2000. “Restorative and Community Justice in the United States.” Pp. 235–304 in Crime and Justice: A Review of Research, edited by M. Tonry. Chicago: University of Chicago Press
Umbreit, Mark S., Robert B. Coates, and Boris Kalanj. 1994. Victim Meets Offender: The Impact of Restorative Justice and Mediation. Monsey, NY: Criminal Justice Press
Van Ness, Daniel W. 2006. Restoring Justice. 3rd ed. Cincinnati, OH: Anderson
Zehr, Howard. 1990. Changing Lenses: A New Focus for Crime and Justice. Scottsdale, PA: Herald
[1] . Restorative Justice
[2] . Ross D. London