شهرهای حاشیه ­ای

     اصطلاح شهرهای حاشیه­ ای[1] را جُل گارو[2] در سال 1991 ابداع کرد؛ این اصطلاح بیانگر انتقال مشاغل اداری، تجارت خرده‌فروشی و تولید صنعتی به حومه شهرهاست که پس از جنگ جهانی دوم و به دنبال جابجایی مناطق مسکونی به خارج از نواحی شهری روی داد. بیش از 200 شهر حاشیه­ای در ایالات متحده آمریکا و چندین نمونه از این شهرها در کانادا وجود دارد که معمولاً در کناره بزرگراه ­ها و در خارج از مراکز شهری قرار گرفته­ اند. ایجاد برخی مجموعه­ های تجاری جدید نتیجه تشدید استفاده از زمین‌ها در سکونتگاه­ های روستایی سابق است. برخی دیگر از آنها نیز در نتیجه شهرک ­سازی‌های برنامه‌ریزی‌شده در زمین‌های کشاورزی ایجاد شده ­اند. تقاطع ­های واقع در بزرگراه­ های اصلی سبب شده تا برخی از این شهرهای حاشیه­ ای متمرکز شوند، اما اغلب آنها به شکل قطعه­ های بلند و باریک در کنار مسیرهای اصلی بدون مرزهای مشخص یا محدود به یک شهرداری واحد هستند.  

برخی بسازبفروش ­ها از شهرهای حاشیه­ ای برای تصاحب افزایش ارزش ناشی از عبور راه­های اصلی از زمین­ه ای واقع در حاشیه شهرها استفاده کردند، درحالی‌که شبکه­ های ماهواره­ای و فیبر نوری پیوند این شهرک‌های جدید را به اقتصاد جهانی و ملی حفظ کرد. شریان­ های اصلی، دسترسی کارگران ساکن حومه شهرها و مصرف­ کنندگان به این مجموعه­ ها را امکان‌پذیر، اما وابستگی آنها به اتومبیل، مشکلات ناشی از گسترش بی­سامان این مناطق و راه­بندان­ های راه­های اصلی را تشدید کرده است. آنها با جابجاکردن بخش عمده مشاغل اداری، سبب کاسته‌شدن از تعداد مشاغل و میزان درآمد مالیاتی در شهرهای هسته‌­ شدند.

  شهرهای واقع در هسته، در مراحل اولیه خود، به ساکنان حومه شهرها امکان دادند تا به رفت‌وآمد مکرر به شهرهای مرکزی نیاز نداشته باشند و به بسازبفروش‌ها اجازه داد تا ساختمان‌های متمایزی را، بدون توجه به محدودیت‌های خیابان­ کشی ­های موجود، در محیط­ های پردیس‌گونه بسازند. اما از آنجا که هر پروژه­ای سبب برانگیختن ساخت و سازهای دیگر در حدود مرزی مادرشهرها[3]می­شود، هزینه ­ها نمایان شدند. تراکم پایین جمعیت در این شهرها سبب شد تا ارائه خدمات در آنجا نسبت به مناطق شهرهای قدیمی ­تر پرهزینه ­تر باشد؛ این شهرهای حاشی ه­ای به جای زمین­ های کشاورزی عمده نزدیک بازارهای شهری ساخته شدند و وابستگی آنها به اتومبیل سبب قفل‌شدن بزرگراه‌ها و آلودگی هوا شد. همانند جزایر تجاری دور از حمل‌ونقل انبوه و کارآمد، آنها به محوطه­ هایی برای پارکینگ نیاز داشتند که آنها را از خیابان و محل عبور عابر پیاده، که مختص زندگی اجتماعی است، جدا می­کرد. این انزوا گرچه در اصل برای دلال‌ها از نظر هزینه یک مزیت به شمار می­ رفت، اما مشکلاتی را برای فروشندگان و خریداران و حتی کارمندانی ایجاد کرد که برای صرف ناهار دنبال رستوران می­ گشتند. شهرهای حاشیه ­ای به منزله مکانی برای سرمایه­ گذاری، سبب کاهش رونق فعالیت اقتصادی در مناطقی از شهرها شد که پیشتر در آنجا مدارس، مسکن و رفت‌وآمد جمعی در نظمی مطلوب، روالی عادی داشتند. بافت‌های فرسوده در شهرهای قدیمی­تر، که همزمان با صنعت­زدایی هماهنگ ایجاد شده بود، مناطقی را در اختیار بسیاری از پروژه­ های شهرهای حاشیه ­ای قرار دارد که احیای آنها عقلانی ­تر به نظر می­ رسید. 

شهرهای حاشیه­ ای نیز در برابر فرسوده‌شدن ایمن نبودند. مجموعه ­های اداری همچنان دورتر از شریان‌های بزرگراهی اصلی ساخته می­شد، حتی شرکت‌ها نیز کارهایی را که کارکنانشان انجام می­ دادند به تأمین ­کنندگان داخلی و خارجی برون­ سپاری کردند. همانطور که نقطه تمرکز کسب‌وکارها از سطح ملی به سطح بین ­المللی تغییر کرد، مشخص شد که رقابتی­ ترین مناطق تجاری نواحی­ای هستند که تعاملی رودررو بین مدیریت و شرکت‌های حمایتی مالی و بازاریابی ایجاد، و نیز یک محیط فرهنگی غنی را تأمین کرده­اند. این پویایی عامل برانگیزنده احیای تجاری و مسکونی مراکز شهری با گرایش جهانی شد.

 در واکنش به این وضع، برخی شهرهای حاشیه ­ای طراحی خود را تغییر دادند. ناحیه فرودگاهی جان وین در اورنج کانتری که بیش از 25 میلیون فوت مربع فضای اداری و یک فروشگاه بزرگ خرده­فروشی داشت، برای رقابت با اسپکتروم[4]، پارک صنعتی تکنولوژی پیشرفته، که در مجاورت آن قرار داشت، یک مرکز هنرهای نمایشی را اضافه و برنامه حمل‌و‌نقل جمعی سبک را تدارک دید. اسپکتروم از طریق افزودن سهم سرانه هر فرد، ساختمان‌های اداری، مجموعه سینمایی و ایستگاهی برای راه­آهن سراسری را اضافه کرد. ادیسون[5] در تگزاس، پارکی اداری در حاشیه بزرگراه واقع در شمال دالاس، حمل‌ونقل سریع، خیابان­ کشی متعارف، پارکینگ طبقاتی، آپارتمان‌ها و فروشگاه ­های خرده ­فروشی را افزود تا آن را به یک شهر 24 ساعته تبدیل کند. تحت فشار ناشی از رقابت‌ها، شهرهای حاشیه­ ای می­ کوشند تا از طریق ترکیب‌کردن استفاده­ ها و بافت زندگی خیابانی، نواحی شهری سنتی را شبیه­ سازی کنند.  چارلز آر. سیمپسون[6]

بیشتر بخوانید:


Abrahamson, Mark. 2004. Global Cities. Cambridge, England: Oxford University Press

Barnett, Jonathan. 2002. “Turning Edge Cities into Real Cities.” Planning 68(11):11–16

Garreau, Joel. 1991. Edge City: Life on the New Frontier. New York: Doubleday

[1]. Edge cities

[2]. Joel Garreau

 [3]. metropolitan

[4]. Spectrum

[5]. Addison

[6]. Charles R. Simpson


 


 


  

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید