شکاف فرهنگی
شکاف فرهنگی[1]، زمانی اتفاق میافتد که ازدیاد پیشرفت فناوری و مادی از ابعاد هنجاریِ یک طرح تمدن، برای موجودیت اجتماعی، فراتر میرود. هنگامی که فناوری سریعتر از انتظارهای اجتماعی و ملاحظات پیرامون نوآوریهای جدید توسعه پیدا کند، شکاف فرهنگی پدیدار میشود.
با این وجود، اگرچه توسعة فناورانه و دانش بهخاطر دانش، شاخصهایی برای تحول انسانی بسطیافته هستند، اما بدون قوانین مشترک و دانش اداره این آفرینشها، چنین پیشرفتهایی میتوانند هرگونه ارتقاء اجتماعی بالقوه را بیاثر کنند. بدون وفاق اجتماعی در مورد عرفهای عمومی، آداب و رسوم و قوانین جدید برای دریافت، درونیکردن و استفاده از فناوری جدید، دانش بدون برنامة فوری یا بدون پیشبینی نتایج، پیش از توسعة آن و معرفیاش به یک جامعه، میتواند به زیان سلامت فرهنگ باشد. بهعنوان مثال، کامپیوتری کردن مجموعه گیشههای عوارضی، میتواند به ایجاد جنبش حملونقلی کارآمدتر در بزرگراهها بینجامد و به کاهش آلودگی زیستمحیطی کمک کند؛ اما تغییر رفتارهای رانندگان، برای تطبیق با این تغییر، از طریق فناوری میسر نیست. درحقیقت ممکن است در مراحل اولیه اجرای این نوآوری فناورانه، تصادفات رانندگی و اتفاقات ناگوار افزایش یابد.
تغییر و پیشرفت فناورانه، تمامی عرصههای زندگی اجتماعی ازجمله ستیز، مهندسی، حملونقل، ارتباطات و پزشکی را در برمیگیرد. باورهای اجتماعی و نیاز برای دگرگونی فوری، اغلب میزان ارائه این تغییرات را به جامعه دیکته میکند. هنگامی که فرد شایستگی این تغییرات را درنظر میگیرد، باید عواقب جایگزینی امر کهنه با امر نو را نیز درنظر داشته باشد. آیا نوآوری، ارزشهای فایدهگراتری را پیشنهاد میکند و آیا وضعیت اخلاقی و معنوی ارتقاء یافته است؟ برای مثال، آیا نرخ جابهجایی نیروی کار نیمهماهر، هنگامی مدنظر قرار گرفت که مجموعة گیشههای عوارضی کامپیوتری شدند یا کارگران برای همگامماندن با تغییر فناورانه، دوباره تجهیز شدند؟ زمانی که ارزیابی سود-هزینه محاسبه شد، چه اتفاقی برای حاشیة سود افتاد و چه بر سر نرخ بیکاری در جامعه آمد؟ تا چه میزانی میتوان فناوری جدید را بدون عوارض جانبی، به یک جامعه معرفی کرد؟ بهعلاوه، اگر سلولهای بنیادین جنینی انسان، موادی بهتر از سلولهای بزرگسالان برای مبارزه با بیماریهای منحطکننده فراهم کنند، آیا امکان معالجه و دریافت بیماری مزمن، مهمتر از سقطشدن جنین در طول کاشت سلول بنیادی است؟ چه کسی حق این را دارد که زندگی را تعریف کند و روی آن ارزش بگذارد؟ چه کسی میتواند مراحل مختلف مسیر زندگی را اولویتبندی کند؟ آیا جامعه در نتیجة این تغییرات و در اختیار داشتن این نوع از دانش فنی، بهتر و کارآمدتر است؟
استدلالکنندگان مدافعان توسعة فناورانه، فناوری را به مثابه پیشرفت و راهحلی برای ارتقاء شرایط اجتماعی میپندارند (برای مثال، از رهگذر کاهش فقر و وابستگی اقتصادی). آنها فناوری را عاملی میدانند که فرایندهای اجتماعی را اثرگذارتر میکند که بهواسطه آن، افراد به شرایط زندگی بهتر و اوقاتفراغت بیشتر دسترسی دارند، بدینترتیب فناوری زیر پرچم ایدئالیسمِ دمکراتیک، فرصتهای وسیعی برای همگان فراهم میکند. همچنین تکتک شهروندان، با در اختیار داشتن آزادی بیشتر و وابسته نبودن به تنظیمات اجتماعی سنتی و تعاملات درون نهادهایی که بهصورت اجتماعی شکل گرفتهاند، منفعت خواهند برد.
برای نمونه، معرفی لقاح آزمایشگاهی (IVF)، بهعنوان جایگزینی برای روند زایش و تنظیم خانواده، منجر به مسائل حقوقی و دادگاهی جدلی میشود. لقاح مصنوعی، جامعه را مجبور میکند که تعریف خانواده، مالکیت جنینی، مادری و پدری را مورد تجدید نظر قرار دهد. یک بازنگری، تعریفی جدید دیگری از استفاده از بدن برای منفعت اقتصادی بود (خودفروشی)، چنانچه برخی فکر میکردند اجاره رحم و یک مادر حامل بودن ("مادر جایگزین" نیز نامیده میشود)، برای پول یا لذت، اجازه دادن به یک فرد عقیم یا زوج که حس پدر یا مادر بودن را تجربه کنند، استفادههای افتخارآمیز از بدن محسوب میشدند. هنوز هم عمل کارگران جنسیِ سنتی که به اسم سکس برای سرگرمی، از بدنشان (سکس/اندامهای تناسلی) در جهت دستیابی به منفعت مالی استفاده میکنند، بهعنوان افرادی بهلحاظ اخلاقی پست، داغ خورده باقیماندهاند. در همین زمان، بسیاری از مردم، همجنسگرایان زن و مرد را افرادی میدانند که از این فناوری باروری برای کمک به فروپاشی خانوادة سنتی استفاده میکنند و این افراد را از لحاظ اخلاقی متفاوت از زنی مجرد و از لحاظ مالی موفق که تکوالدینی را برمیگزیند، مورد نقد قرار میدهند. هرچند یک مادر باردار/زاینده/جایگزین، یک اهداکننده تخمک، اهداکننده اسپرم و مانند اینها بودن، فساد یا امر جنسی شده درنظر گرفته نشد. در عوض، مسائل اولیه که بهوسیله این فناوری شکل گرفتند، بهعنوان تهدیدی برای ساختار سنتی خانواده، مالکیت جنینی و قانون فرزندخواندگی محسوب شدند.
آیا صرف اینکه یک جامعه از این دانش و مهارت بهرهمند باشد، زندگی بهتر خواهد بود؟ افراد مجرد مجبور نیستند منتظر ازدواج بمانند، برای پرورش کودک نیازی به شریک ندارند و زوجهای نابارور، جایگزینهای بیشتری نسبت به فرزندخواندگی سنتی دارند. در عین اینکه فناوریهای جدید، انتخاب شخصی بیشتری به بزرگسالان درزمینة تنظیم خانواده میدهند، چه اثرات بلندمدت بر فرزندانی که تحت چنین فناوریهایی وارد ساختارهای خانوادگی میشوند، دارند؟ آیا حقیقت این است که ما این دانش را بهعنوان پیشمادهای برای دیگر اشکال مهندسی و دستکاری ژنتیک، جایی که ما جنبشهای اصلاح نژادی دیگر را شاهد خواهیم بود، درنظر میگیریم؟ آیا یک چنین نوآوری پزشکی، بهدست افراد نابکار خواهد افتاد؟ این واقعیت که ما قادر به تشخیص جنسیت جنین در رحم مادر هستیم، نباید به سقط جنین انتخابی منجر شود، چراکه برخی معتقدند پرورش دختران عملی دشوارتر است یا اینکه دختران در جایگاه اجتماعی، پایینتر از پسران قرار دارند. آیا این دانش خطرناک است یا اینکه اطلاعاتی در اختیار افراد قرار میدهد که با آگاهی گزینشهای شخصی انجام دهند؟ آیا باید یک زوج این انتخاب را داشته باشند که فرزندی استثنائی را به این دنیا بیاورند یا خیر، یا اینکه آنها باید به سادگی نقشی را ایفا کنند که به آنها محول شده است؟
پیشرفت در فناوریهای درمانی، همچنان مجوزها و انتظارهای اجتماعی بررسینشده را برمیانگیزند. زمانی که اولویت پیوند اندام، اعضای صورت و بدن یا آزمایش واکسن بر انسان مطرح است، چه موضوعات اجتماعی باید مدنظر قرار گیرند؟ همزمان با تطبیق اجتماعی با فناوریهای جدید، تعدیل در متن بحثهای عمومی، آنجا که سازمانهای نظارتی بدون دخالت در سوددهی اقتصادی بر امنیت عمومی نظارت دارند، نیز اتفاق میافتد. بهمنظور اینکه پیشرفت فناورانه برای جامعه منفعت بهبار آورد، باید در امتداد یک نظام اجتماعی تکامل یابد که شاهد نیرو و امکانات کامل آن است.
هنگامی که ما مزیت ارائه آنلاین مدرک که با به حداقل رساندن آمدوشد به کلاسهای درسی سنتی، ساعات اضافی در طول روز را افزایش میدهد، درنظر میگیریم؛ همچنین باید تأثیری را نیز مورد ملاحظه قرار دهیم که آموزش از راه دور بر تمامیت و یکپارچگی دانشگاهی، مالکیت روشنفکری و کاهش بالقوه مهارتهای حل تعارض در مواجهات چهرهبهچهره میگذارد، هنگامی که موضوعات آموزشی پرحرارت، تأثیرگذار و عاطفی و شرایط یک زندگی واقعی را تجربه میکنیم. ایجاد ساعات اضافه در طول روز، فرصت بیشتری را برای تعریف از خود در رابطه با اکتساب چیزها، فراهم میآورد. وقتی که ما این استانداردهای جدید و والای موفقیت را کسب نکنیم، مهمات بیشتری برای کمک به ایجاد یک خودانگاره ضعیف داریم.
در دسترس قراردادن کتابهای چاپشده، بهصورت شنیداری، نباید سبب افزایش سواد یا بیسوادی شود. خدمات مذهبی تلویزیونی، نباید عدم ارتباط با جامعه و انزوا را ترویج کنند، همچنین نباید دسترسپذیری غذاهای آماده (فستفود) را برای ضعف روابط خانوادگی ملامت کرد. استراتژی نظامی، طی زمان جنگ، برای نابودکردن رژیمهای سیاسی سرکوبگر، در عین به حداقل رساندن خسارتهای جانبی، دانشی دقیق محسوب نمیشود. تلفات غیرنظامی اجتنابناپذیر هستند. آیا پیشرفت فناوری در جنگ، فقط تلاشی برای بهوقوع پیوستن تغییر سیاسی است؟ آیا کاندومها درحالحاضر، فرمی از کنترل تولد و مرگ (با درنظر آوردن ایدز) تلقی میشوند؟ چگونه ما در سالهای اخیر، این فناوری را درک و استفاده میکنیم؟ آیا انبار کردن دانش بدون کاربرد فوری و فهم عمومی کامل و آگاهی از این دانش، در ایجاد آنومی -شرایط اجتماعی که در آن انتظارهای رفتاری قابل رؤیت نیستند یا نامشخص و گیجکننده هستند و مردم نمیدانند چگونه رفتار کنند یا چه انتظاری از یکدیگر داشته باشند- مؤثر است؟ توسعة فناوری، میزان اشاعه آن در یک جامعه و اینکه جامعه تا چه حد مشتاقانه، سریع و متفکرانه با پیامدهای اجتماعی روبهرو میشود و دلالتهای این نوآوریها، سطح شکاف فرهنگی که یک جامعه تجربه میکند را تعیین میکند.
اچ.مارک الیس[2]
همچنین رجوع شود به: آنومی؛ اشاعة فرهنگی؛ ارزشهای فرهنگی؛ مهندسی ژنتیک؛ تغییر اجتماعی؛ کنترل اجتماعی؛ بیسامانی اجتماعی
برای مطالعه بیشتر
Genetic Engineering; Social Change; Social Control; Social Disorganization Further Readings Friedman, Thomas L. 2005. The World Is Flat: A Brief History of the Twenty-first Century. New York: Farrar, Straus and Giroux
Gilbert, Scott F., Anna L. Tyler, and Emily J. Zakin, eds. 2005. Bioethics and the New Embryology: Springboards for Debate. Sunderland, MA: Sinauer. Jukes, Ian. 2001. Windows on the Future: Educating in the Age of Technology. Thousand Oaks, CA: Corwin
Roberts, Dorothy. 1998. Killing the Black Body: Race, Reproduction and the Meaning of Liberty. New York: Vintage
Taverner, William I., ed. 2006. “Should Health Insurers Be Required to Pay for Infertility Treatments?” In Taking Sides: Clashing Views on Controversial Issues in Human Sexuality. 9th ed. New York: McGraw-Hill/Dushkin