روش‌شناسی مردم‌نگارانه

 روش‌شناسی مردم‌نگارانه[1]، پارادایمی (چشم‌اندازی) جامعه‌شناختی است که جهان اجتماعی را پدیده‌ای می‌انگارد که افراد در اندیشه، تعامل و کنش، همواره درگیر برساختن و بازسازی آن هستند. روش‌شناسی مردم‌نگارانه، چشم‌اندازی است با تحلیل‌هایی در سطح خرد که بر درهم‌شکستن قواعد مسلم‌انگاشته، تمرکز می‌کند.

تاریخچه و تعریف

  در ایالات متحده، در دهۀ 1960، هارولد گارفینکل[2]، نخستین‌بار این واژه را ابداع کرد و مکتب روش‌شناسی مردم‌نگارانه را به‌وجود آورد. این اصطلاح به معنی مطالعۀ (اُلوژی[3]) مردم (اتنو[4]) است. بنیان آن در اروپا و به‌طور کلی در کار دو پدیدارشناس، به‌ نام‌های ادموند هوسرل[5] و آلفرد شوتز[6] گذاشته شد. نوشته‌های شوتز مفهوم فرشتهن[7] (درون‌نگری هم‌دلانه[8] یا فهم رفتار از چشم‌انداز افراد درگیر در آن)، در اندیشۀ ماکس وبر را بسط دادند. پدیدارشناسی بدیل، پوزیتیویسم علمی است که جهان اجتماعی را واقعیتی ابژه‌ای می‌انگارد. پوزیتیویسم، جامعه را واقعیتی خارج از فرد و مسلط بر او تلقی می‌کند. در روش‌شناسی مردم‌نگارانه، نظر به اینکه جهان‌های اجتماعی، آفریدۀ تعامل با دیگران است، طبیعت و فرهنگ بر تجارب انسانی به شکلی میان‌سوژه‌ای اثر می‌گذارند. مطالعات اولیه در روش‌شناسی مردم‌نگارانه، در مورد دانشجویانی بود که در یک خواربارفروشی «چانه‌زنی» می‌کردند، بدین شکل که اصرار داشتند برای آب‌نبات ژله‌ای، بیش از قیمت فروش پول دهند و وانمود می‌کردند که در خوابگاه زندگی می‌کنند.

تمرکز و کاربرد

 گرچه روش‌شناسی مردم‌نگارانه با تعامل نمادین و نمایش‌پردازی[9] پیوند خورده است، در روش‌شناسی و تمرکز با آن‌ها متفاوت است. روش‌شناسی مردم‌نگارانه، اقتضا دارد که پژوهشگران پیش‌انگاشت‌هایشان را دربارۀ اینکه نظم اجتماعی چگونه حفظ می‌شود، کنار بگذارند و در عوض بر سیالیت و سرشت پیوسته‌متغیر ساختار اجتماعی تمرکز کنند. نظم اجتماعی از رهگذر تعامل و همکاری اعضای جامعه رخ می‌دهد و چیزی جدای از آن‌ها و تحمیل‌شده بر آن‌ها نیست.

  مردم تمایل دارند، شیوه‌ خود در تجربۀ جهان اجتماعی را به اشتراک بگذارند. فهم فرهنگی مشترک ما از عملکرد حیات اجتماعی، تعامل را تسهیل می‌کند. تعامل نه بر روابط ناشناخته که بر سوژگانی مقولاتی (مانند مادر، کارفرما، زن، سپیدپوست و غیره) که معرف افراد درگیر در تعامل استوار است. در تعامل انسانی، هیچ‌چیز در فرایند تعاملی، به‌طور کامل سوژه‌ای یا ابژه‌ای نیست. توضیح و تبیین‌های افراد، حاصل تجارب و انتظارات فرهنگی و شخصی شان (زندگی‌نامه‌هایشان) است. 

بنابراین، روش‌شناسی مردم‌نگارانه، بر شواهد مستندی (روایت‌هایی) تمرکز می‌کند که اعضای جامعه با به پرسش گرفتن امور مسلم‌انگاشته که معطوف به آشکارکردن هنجارهای حافظ نظم اجتماعی است، به‌دست می‌دهند. روش‌شناسان مردم‌نگار، عوامل به‌هم پیوسته‌ای را که معطوف به روابط متقابل کنشگران در زندگی روزمره هستند، تحلیل می‌کنند. این عوامل، به ویژگی نمایه‌گون[10] و بازتابشی[11] روند تعامل اشاره دارند. «نمایه‌گونی» اصطلاحی است که به منظور تبیین سرشت تفسیری تعامل انسان به‌کار می‌رود. بافتی که در آن یا نظرگاهی که از آن، وضعیتی فردی و اجتماعی نگریسته می‌شود بر «برساخت واقعیت» اثر می‌گذارد. اصطلاح «بازتابندگی»، به سرشت شهودی و خصلت فهم عرفی‌گونۀ تعامل اشاره دارد. افراد به فراخور طرز عمل و شرایط، مسئول هستند که در رفتار موردپذیرش جامعه درگیر شوند.

  به‌طور کلی، ارتباط و استفاده از زبان، به‌طور خاص، نقش مهمی در روش‌شناسی مردم‌نگارانه دارند؛ زیرا آن‌ها ساختمان ایده‌های افراد را نشان می‌دهند. واژه‌ها در بافتی که در آن به‌کار می‌روند، معنی دارند؛ یعنی افراد واژه‌هایی را به‌کار می‌برند که با شرایط و الگوهای زبانی طرف‌های دیگر تعامل منطبق است. انگی که به رفتار زده می‌شود، از رهگذر فهم سوژه‌ای از موقعیت‌های زندگی روزمره، معنای نمادین می‌یابد.

دو قاعدة انسجام و اقتصاد، فرآوری و مقوله‌بندی اطلاعات را یاری می‌رسانند. وقتی شخص یا موقعیتی در مقوله‌ای جای می‌گیرد یا انگ می‌خورد، افراد موقعیت‌های گذشته و آینده را به‌گونه‌ای ادراک می‌کنند، برمی‌سازند یا بازسازی می‌کنند که آن تعریف موقعیت به‌نظر «ابژه‌ای» و «واقعی» بنماید. پژوهشگران با استفاده از روش‌شناسی مردم‌نگارانه، از رهگذر تفسیر اطلاعات مندرج در تعاملی خاص به همراه ظاهر فیزیکی، اسناد و گزارش‌های رسمی و مقوله‌بندی‌ها یا سنخ‌بندی استاندارد (مانند بی‌خانمانان، افسرده-شیداها، هم‌جنس‌گراها، جنایتکاران و غیره) تحلیلی منطقی (روایتی معقول) از افراد به‌دست می‌دهند.

روش‌شناسان مردم‌نگار، گزارش‌ها و انگ‌های پیشین را واقعیت مشکل اجتماعی نمی‌دانند، بلکه آن‌را فرآوردۀ صرف ساختار اجتماعی و یا نمود هنجارهای سازمانی می‌انگارند. همچنین، پژوهشگر به منظور فهم نظم اجتماعی، باید این واقعیت را بازشناسد که اعضای جامعه، مسئولیت روزانۀ حفظ آن مؤلفۀ خاص از ساختار اجتماعی را دارند. برای مثال، اگر مشکل بی‌خانمانی است، پژوهشگر به سراغ مددکاران اجتماعی می‌رود تا از هنجارهای اجتماعی و روشی که به ایجاد سنخ «بی‌خانمانان» می‌شود، پرده بردارد.

برخی ممکن است این پرسش را مطرح کنند که چگونه چشم‌اندازی خرددروش می‌تواند فهمی از مسائل جامعه‌شناختی کلان را میسر کند. گفتنی است که بافتی که پدیده در آن رخ می‌دهد، این مقوله‌بندی (کلان یا خرد) را رقم می‌زند. پدیده‌ای که در یک موقعیت خرد، در موقعیتی دیگر، کلان است. پژوهشگر برای راه‌بردن به اینکه مطالعه قوم‌نگارانه‌اش به‌جاست یا نه، باید به‌وضوح اهداف پژوهش را ترسیم کند؛ هدف اصلی پژوهش است که روش‌شناسی را هدایت می‌کند. وقتی هدف پژوهش مشخص شد، پژوهشگران می‌توانند از رویکرد روش‌شناسی مردم‌نگارانه به منظور تحلیل فقر، رفاه اجتماعی، بی‌خانمانی، بارداری، الکل‌بارگی، جرم یا هر مشکل اجتماعی یا شکلی از کجروی بهره برند.


و نیز ببینید: نظریۀ برساخت‌گرایی اجتماعی؛ نظریۀ دیدگاه


بیشتر بخوانید


Francis, David and Stephen Hester. 2004. An Invitation to Ethnomethodology: Language, Society, and Interaction. Thousand Oaks, CA: Sage

Garfinkel, Harold and Anne Rawls. 2007. Studies in Ethnomethodology. Expanded and updated ed. New York: Paradigm

Liska, Allen. 1987. Perspectives on Deviance. 2nd ed. Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall

Pfohl, Steven. 1994. Images of Deviance and Social Control: A Sociological History. 2nd ed. New York: McGraw-Hill


  [1] Ethnomethodology

[2] Harold Garfinkel

[3] ology

[4] ethno

 [5] Edmund Husserl

[6] Alfred Schutz

[7] verstehen

[8] sympathetic introspection

[9] dramaturgy

[10] indexical

 [11] reflexive

 

  

  

   

برچسب ها
مطالب مرتبط
٠٦ ارديبهشت ١٣٩٩

رزومه دکتر زهرا عبدالله

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌پریش‌ها

١٧ دي ١٣٩٨

روان‌آزار

١٧ دي ١٣٩٨

رفاه

از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید