به شخصیتپردازی در راستای مکتب سلیمانی نیاز داریم
با فقر گروههای مرجع مواجه هستیمنشست «قهرمان؛ زمینه و زمانه شهید حاج قاسم سلیمانی» بهمناسبت بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، شنبه ۱۷ دی ۱۴۰۱ با حضور جمعی از استادان حوزههای علوم اجتماعی، هنر و ادب به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در سازمان هنری رسانهای اوج برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به نقل از خبرگزاری تسنیم مجید امامی، رئیس شورای فرهنگ عمومی در این برنامه گفت: شخصیتپردازی بخش مهمی از صنعت فرهنگی معاصر است و صنایع فرهنگی جدید را به عنوان یک امر قدرتساز برای نظامهای بزرگ سیاسی دنیا مطرح کرده است. بر همین اساس میتواند از معانی خیلی سطحی یا حتی دستاندازی نظامی معنایی رقیب، یک نظم گفتار و یک پیوستگی را برای صاحبان آن شخصیت تولید کند. بارها شنیدیم یک شخصیت غیر انسانی و جذاب در بین کودکان و نوجوانان فرهنگساز و اثرگذار میشود.
در حوزۀ رسانه و هنر شخصیتپردازی نکردیم
دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور افزود: چالش بزرگمان در شرایط فعلی کشور این است که بهطور مناسب در حوزۀ رسانه و هنر شخصیتپردازی نکردیم. گاهی شخصیتهای بزرگ سیرۀ ائمه و تاریخ اسلام و شخصیتهای زن شاهنامه را نگاه میکنم، میبینم در زندگی روزمرۀ ما و مصرف رسانهای ما حضور ندارند. یک بعد دیگری که سعی کردیم در قرارگاه صنایع فرهنگی به آن بپردازیم، همین امر بود. ما باید ببینیم چقدر توانستیم معانی خود را از طریق شخصیتها به نشانهها، نمادها و رفتارهای معاصر موجود در زندگی مردم به خصوص کودکان و نوجوانان وارد کنیم.
امامی ادامه داد: ما با یک قهرمان ملی مواجهیم که حاوی بخشهای بزرگی از نظام معنایی ایران، اسلام و انقلاب است. پس از بیان قهرمانیهای سردار سلیمانی اکنون وقت آن است دنبال این باشیم که چطور میتوان با محتواهای رسانهای و هنری شخصیتسازی و قهرمانسازی کنیم؛ آیا میشود شخصیت کودکی و جوانی و مدیریت این شهید بزرگوار در دورۀ دفاع مقدس و رزمندگیاش در جبهۀ مقاومت را در زندگی روزمرۀ مردم وارد کرد؟ حتی پیراهن و کوله و کیف حاج قاسم را میتوان تولید و در بازار عرضه کرد.
با ابزار هنر باید از سردار شخصیت "فاتح" بسازیم
وی افزود: جامعهای که در آستانۀ درماندگی است و تشویق به درماندگی میشود، به شدت به شخصیت فاتح نیازمند است. شخصیت فاتح را نمیتوان صرفاً با افسانهسرایی ایجاد کرد بلکه باید یک پیروزی و موفقیتی از این شخصیت به منصۀ ظهور برسد. به هر حال کم نداریم از موفقیتهای او به عنوان فرمانده و یک مدیر و کسی که توانسته در جهاد ظاهر و باطن پیروزیهایی کسب کند. پیروزی در جهاد باطنی او خیلی مهم است. اینکه توانسته مرکب خشن نفس را آن هم در بالاترین سطوح اقتدار رام کند، یک هنر الهی است. اینها همگی نشانگر یک شخصیت فاتح است.
محمدهادی همایون، یکی از کلانترین مفاهیم اجتماعی را مفهوم «امت» نامید و اظهار داشت: در مفهوم امت حرکت جامعه بهصورت کاروانی به مقصدی روشن است. این امت ذیل حقیقتی به نام امام شکل میگیرد.
همایون در ادامه افزود: در آیهای از قرآن میخوانیم «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»؛ یعنی در روز قیامت هر انسانی را با امامش صدا میزنیم. ما اولین ثمرات این حرکت کاروانی در امت اسلام را در قالب انقلاب اسلامی مشاهده کردیم. حرکت کاروانی انقلاب در چرخۀ تمدن نوین اسلامی و در راستای برنامههای خداوند قرار دارد. در این حرکت کاروانی بود که افراد رشد یافتند و زمینۀ رشد دیگران را فراهم آوردند. سردار سلیمانی شاگرد این مکتب بود.
وی شهید را مفهومی وسیع و مؤثر معرفی کرد و گفت: شهدا در زندگی مادی خود قابل الگوبرداری هستند و در زمان شهادتشان مأموریت خود را این بار از آسمان پیگیری میکنند. با نظام شهادت، انسانهایی که ذیل نظام اسلامی تعریف میشوند، در مقام بالاتری از لحاظ رتبۀ معنوی قرار میگیرند و هزاران برابر مؤثرتر از آن زمان که حیات مادی داشتند عمل میکنند و میتوانند اثرگذار در زندگی اجتماعی ما باشند. وقتی خداوند میفرماید شهدا زندهاند «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» هستند، یعنی نزد خدا روزی داده میشوند، این روزی همان رزق معنوی است و ثمرۀ آن دستگیری از امت اسلامی.
رئیس گروه فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیهالسلام ادامه داد: با این منظر، هر شهیدی مأموریتی از جانب خداوند دارد و خداوند دست او را برای اثرگذاری باز گذاشته است، چرا که او زندهتر از گذشته است؛ لذا سردار سلیمانی پایان نیافته بلکه با توانهای الهی و این بار از آسمان بر سر دشمن میکوبد و جامعۀ اسلامی به ویژه ملت ایران را نصرت میکند تا زمینۀ ارتقای معنویت آنها را فراهم کند. اگر ما گاهی حضور این شهید بزرگوار را در بین مردم آن هم در فضایی از معنویت احساس میکنیم، از این باب است.
همایون با اشاره به اینکه با استفاده از الگوی شهدایی مثل حاج قاسم میتوانیم به ارتقای سبک زندگی یاری برسانیم، گفت: شهدا همان موقع که زنده هستند، کاملاً قابل الگوبرداری هستند. ما میتوانیم زندگی شهیدانه داشته باشیم و این سبک از زندگی را با ابزار هنر در بین مردم وارد کنیم.
علی محمد مؤدب مدیر مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب گفت: ما هنوز هم که هنوز است، سردار سلیمانی و اثرگذاری ایشان در وجودمان و محیط کارمان را احساس میکنیم. ما داشتیم به این فکر میکردیم که به ایشان پیشنهاد راهبری جبهه فرهنگی انقلاب را ارائه دهیم و نظرمان این بود امثال سردار سلیمانی از فرماندهی جنگ نظامی به فرماندهی این جبهه منتقل شوند که ماجرای شهادت ایشان رخ داد.
اما جالب است که طبق سخنان دکتر همایون، ایشان پس از شهادتش در فرهنگ عمومی اثرگذار شد و دل یک امت را با خود و انقلاب و آرمانهای شیعی همراه کرد. ایشان پدیدۀ یگانهای بود. انسانی که تمام عمرش را در نبرد بود. این فرد نظامی و مقتدر در جبهههای نبرد چقدر باید تزکیه شده باشد که حالت لطیف و زیبای خود را حفظ کند. هرچه پیش میرفت، آسمانیتر و زیباتر میشد.
وی افزود: با رزمندگانی مواجهیم که در صحنۀ جنگ لطیف شدند به جای اینکه دلشان سخت و سفت شود. قدرتشان از ناحیۀ لطفش است. چنان در جامعه اثرگذار شدند که سالها نهادهای فرهنگی ما قادر به انجام آن نبودند؛ حال بحث این است که ما چه مقدار میتوانیم از وجود شریف ایشان بهره ببریم. ایشان نه تنها در ایران بلکه یک امپراطوری معنوی در سطح منطقه ایجاد کرد. ما نباید با تحریف ایشان منع عشق کنیم و باید این جمال لطیف را همانطور که هست نگه داریم.
یوسفعلی میرشکاک با اشاره به اسم حاج قاسم از مقام او سخن گفت و یادآور شد: درگیری از درون شروع میشود. تا خود را از درون تصفیه نکنیم، نمیتوانیم مظاهر را در عالم بیرون ببینیم. عده خالصی که در قرآن اشاره به قلیله بودن آنها در آخرالزمان شده، باید حواسشان باشد که اصل بازی را نبازند. اصل بازی، باختن خود است. حقیقت یکی است اما کسی که دنیا را میبرد، بازنده است چون فانی را برده است.
وی افزود: دلیل اینکه اهل بیت گفتهاند اسماء ما را برای فرزندان خود انتخاب کنید، به این دلیل است که این زنجیره حفظ شود ولی شرط آن، خودآگاهی است. اولیا و عرفا هم گفتهاند که اسم هرکس، پروردگار اوست. مصدر اسماء یکی است. بنابراین نباید راه اصلاح را بر خود ببندیم. شهید حاج قاسم سلیمانی راه خلوص را رفت و توانست به مقام اسم خود برسد. امیدوارم جایگاه او را با تبلیغات خراب نکنیم و او را مصادره نکنیم. حاج قاسم به قدری عظیم است که چه تبلیغات کنیم و چه نکنیم، از مقام قاسمبن الحسن خود پایین نمیآید.
در ادامه اکبر نبوی به یکی از ویژگیهای برجسته حاج قاسم اشاره و تصریح کرد: حاج قاسم انقلاب اسلامی را که فرج و بسط یک امت بود، در خود تداوم داد. شاید کمتر کسی در میان شخصیتهای برجسته جمهوری اسلامی، این بسط روحی و شخصیتی را در خود تداوم داده باشد. شهید سلیمانی این بسط را ادامه داد بهطوری که گویی رود جاری شده از انقلاب را به دریا وصل کرد.
او با بیان اینکه حاج قاسم رستاخیز خود را دریافت، ادامه داد: هر انسانی رستاخیزهایی دارد اما اینکه آنها را دریابد یا خیر، به ساحت وجودیشان برمیگردد. شهید سلیمانی رستاخیز خود را دریافت. مهمترین ویژگی چنین انسانی هم این است که از مسیر دچار اعوجاج نمیشود، قله را فراموش نمیکند و اسیر دامنههای پر گل و تپههای کوچک نمیشود. به همین دلیل وسعت روحی او به حدی است که یک ملت را برمیانگیزد.
نبوی با اشاره به سردارهای بزرگ ملی در طول تاریخ افزود: ۵ سردار بزرگ ملی داریم که هیچ کدام، حاکم و امیر نبودند. آریوبرزن، سورنا، امام قلیخان، عباس میرزا و شهید حاج قاسم سلیمانی ۵ سردار بزرگ ما هستند. اما پیروزی حاج قاسم، خیلی بزرگتر بود چون به جای یک قدرت، با چند قدرت بزرگ درگیر بود.
او در پایان، از ضعف مدیریت مدیران فرهنگی و استفاده نکردن از ظرفیتها و سرمایههای ملی، انتقاد کرد.
علی اردشیر انتظاری از دستنیافتنی کردن حاج قاسم بهعنوان چالشی برای تداوم مکتب سلیمانی یاد کرد و گفت: شاید یکی از تبیینهایی که بتوان برای ناآرامیهای اخیر کرد، خلأ حاج قاسم بود. ما در عین سخن گفتن از مکتب سلیمانی، روی آن نظریهپردازی و کار نکردیم. شهادت ایشان خلأیی ایجاد کرد و چیزی که باعث شد این خلأ تداوم یابد، دستنیافتنی کردن حاج قاسم بود. این کار باعث شد مکتب حاج قاسم زنده نشود یعنی حاج قاسمها دیده نشوند. حاج قاسم خیلی جلو بود اما نگاه او دائم به پشت سرش بود. اما خیلی ما انقلابیها، پشت سر خود را رها کردیم و به خیلی از افراد، اجازه ریزش دادیم. درحالیکه حاج قاسم نگران این ریزشها بود. ما باید حاج قاسمهای فرهنگی، رسانهای و دانشگاهی خود را شناسایی کنیم و اجازه دهیم جلو بیایند. باید گروههای مرجع خود را متنوع و متکثر کنیم. امروز با فقر گروههای مرجع مواجه هستیم. بنابراین ما به شخصیتپردازی در راستای مکتب سلیمانی نیاز داریم تا این مکتب همچنان جاری و ساری بماند.
شهاب اسفندیاری سخنران بعدی این برنامه از منظر تأثیرات عمیق فرهنگی حاج قاسم در سوریه سخن گفت و تصریح کرد: قصه حضور حاج قاسم در سوریه، صرفاً یک قصه حماسی نیست بلکه نوعی بازتولید شگفت مناسبات فرهنگی دوران دفاع مقدس است. به عبارتی، نوعی صدور دفاع مقدس اتفاق افتاده که تحلیل آن هم از منظر جامعهشناختی و هم از منظر نظامی و راهبردی و فرهنگی، خیلی شگفت است. ناگفتههای زیادی از سوریه و نوع ارتباط حاج قاسم با مردم آنجا وجود دارد که میتوان آن را فتح بزرگ فرهنگی دانست. اینکه حاج قاسم کوچکترین تنازلی در برابر دشمن در سطح بینالمللی ندارد و همزمان، در آستانه شهادتش در اوج محبوبیت قرار دارد، نکتهای است قابل تأمل که باید همچون چراغی برای ما باشد.
حسین شهرستانی سرّ محبوبیت حاج قاسم را انطباق کردار و منش او با فرهنگ ایرانی جوانمردی دانست و ابراز کرد: گوهری در حاج قاسم بروز یافت که صدها سال در معدن فرهنگ ایرانی، پرورش یافته و درواقع سنگی بوده که به مرور زمان تبدیل به لعل شده است و آن، فرهنگ فتوت و جوانمردی است. به نظر، مهمترین کلیدواژهای که میتواند وجه اجتماعی تصویر حاج قاسم سلیمانی را نمایندگی کند، مفهوم فتوت و جوانمردی است و سر محبوبیت ایشان هم، انطباق کردار، منش و لحن او با رسومات فرهنگی عمیقی است که تحت عنوان جوانمردی در جامعه ایران وجود داشته است. چیزی که پیش از اسلام بوده و اتفاقاً یکی از واسطههای پیوند اسلام و ایران، همین فتوت بوده است. انقلاب اسلامی ما و جنگ تحمیلی عراق را همین فرهنگ فتوت پیش برده است. شهید سلیمانی در این نقطه ایستاده و توانسته بود بین هویت دینی و ملی ما پلی بزند و آنها را نمایندگی کند. شهید سلیمانی گوهری از معدن عمیق جوانمردی بود.
علی جعفری با استناد به مقاله خود با عنوان «از صلح مسلح تا جنگ مصلّح» و با استفاده از تعبیر تنش آرامشبخش، به وجه تمایز راهبردی حاج قاسم سلیمانی اشاره و خاطرنشان کرد: آمریکاییها بعد از جنگ جهانی دوم توانستند به دلیل موقعیت جغرافیایی دور از جنگ خود، پروژه جنگ در عین صلح و صلح در عین جنگ را پیش ببرند. بعد از انقلاب اسلامی و بعد از جنگ با عراق هم، نوعی از جنگ و صلح در جمهوری اسلامی بازتولید شده است با این وجه تمایز که در موقعیت جغرافیایی آسیبخیز بودیم. در این میان، یکی از نخبههای جهانی تنش آرامشبخش؛ تنشی که موقعیت صلح ما را تقویت میکند، شهید حاج قاسم سلیمانی است که این کار را برای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورده است. یکی از تکنولوژیهای تنش آرامشبخش، در استعاره انتقام سخت قابل صورتبندی است. به این معنا که در ایجاد تنش برای دشمن، این کار بهنحوی انجام میشود که امکان پاسخ متقابل برای آنها سخت میشود. یکی از نشانههای آن، آرامش جامعه ایران بعد از حمله ایران به پایگاه عینالاسد بود. عنصر راهبردی دیگر در راهبری تنش آرامشبخش، عنصر کتمان است که در جبهه درون اتفاق میافتد. یعنی هزینههای جانی رزمندگان برای نهراسیدن پشتیبانان در جنگ، پنهان میشود. مجاهدت و شهادت حاج قاسم، گویای این حقیقت راهبردی است که کتمان وفاداری برای انسان و در راه خدا، نهتنها فراهم آورنده زمینه اصلی تنش آرامشبخش در زمان حیات رزمنده است، بلکه از ماجرای مرگ او نیز، نیرویی برانگیزانندهتر از ماجرای حیات او برای ادامه راه و هدف مجاهد ایجاد میکند. بهعبارت دیگر، جنگجو در فرآیند جنگ، بالاترین فداکاریها را در قبال انسان و برای انسان انجام میدهد و همزمان، بالاترین کتمان را پیش میبرد که برآیند آن ایجاد قدرتی است که میتواند از پس تنش آرامشبخش آمریکایی بربیاید. این ویژگی، وجه تمایز حاج قاسم بود.
گزارش از: فریبا رضایی