هنر تأثیر و تأثیر هنر
حسین تدین؛ عضو پژوهشکده فرهنگ پژوهشگاهپدیدهها و امورات از هر نوع که باشند در جامعه تاثیر دارند. این تأثیر را میتوان به عنوان تغییراتی در جامعه تعریف کرد که میتواند به فعالیتهای یک پدیده خاص نسبت داده شود. تاثیر، شامل اثرات مورد نظر و ناخواسته است که به نوبه خود میتواند مثبت یا منفی باشد. پدیدهها در جوامع به طور فزایندهای در مقیاس تأثیر خویش مورد توجه قرار میگیرند. در ابتدا، تاکید زیادی بر اثرات منفی ناخواسته پدیدهها بود. ولیکن به مرور زمان جوامع متوجه شدند که تأثیر مثبت میتواند یک راهبرد برای ایجاد ارزش مشترک باشد. لزوماً نباید تأثیر را با ارزش پولی بیان کرد یا اندازه گرفت. بدون سنجش مناسب تأثیر ، نتیجه واقعی پدیدهها یا ابتکارات در جامعه نامشخص بوده و بنابراین مدیریت راهبردی آنها غیرممکن است.
در داخل حکومتها، سنت طولانی سنجش تأثیر وجود داشته است. این سنجشها اغلب شامل تحلیلهای هزینه و فایده اجتماعی است که قبل از تصمیمگیری انجام میشود. بنابراین این نوع سنجش، مبتنی بر پیشبینی تاثیر است. در سالهای اخیر، تمرکز روبهافزایشی بر ارزیابی واقعی تأثیر برنامهها و سیاستهای حکومتها شده است. همچنین یک شناخت رو به رشد وجود دارد که این ارزیابیها باید به سطح علمی خاصی برسند تا نتایج معنیداری داشته باشند. هدف این ارزیابیها نه تنها ارائه بینشی در مورد تأثیر بهدستآمده، بلکه روشن کردن عوامل موفقیت و نکاتی است که میتوان به واسطه آنها به پیشرفتها نائل شد. حتی نهادها و سازمانهای جامعه مدنی نیز همگی در پی یک رسالت اجتماعی هستند، لذا هم برای سازمانهای مجری و هم برای سازمانهای اعطاءکننده یا پشتیبان، سنجش تأثیر برنامهها و پروژهها تنها راه ارزیابی میزان تحقق این رسالت است. این تأثیر و میزان کمک به این رسالت، معیاری برای سنجش اثربخشی این سازمانها و نهادها و همچنین برنامهها و سیاستهای آنها است.
هدف، زمانبندی و دامنه پدیده مورد مطالعه بر انتخابهای روششناختی سنجش تأثیر، اثر خواهند گذاشت و لذا بعد از مشخصشدن این سه، بایستی رویکرد خود را به سنجش تاثیر، معلوم کنیم. برای اینکه بتوانیم رویکرد خود را جهت سنجش تاثیر به درستی انتخاب کنیم لازم است شاخصها، ابزارها، روشها و چارچوبها را کاملا واضح و روشن تعریف نمائیم. با این حال، هر چیزی که به عنوان یک رویکرد، چارچوب، روش، ابزار و غیره سنجش تأثیر توصیف میشود، درواقع به تأثیرات مربوط نمیشود. تعدادی از این شیوهها، فرآیندها یا ویژگیهای سازمانی را در برمیگیرند که ممکن است منجر به تأثیرات شوند، اما بهطور دقیق، خود تأثیرات نیستند. عمدتاً تعاریف تأثیر نه تنها به نوع اثری که تأثیرگذار است مربوط میشود، بلکه شامل یک عنصر پیامد یا قصد نیز میشود. در ادبیات بشردوستانه و غیرانتفاعی، تأثیر، اغلب بهعنوان پیشرفت در مأموریت و رسالت اجتماعی، مفهومپردازی میشود.[1] بنابراین برای دستیابی به سنجش تاثیر یک پدیده لازم است به ورودیها، فعالیتها، خروجیها و پیامدهای آن توجه شود. بعد از توجه به این موارد ، آنگاه به مرحله سنجش تاثیر میرسیم. اگر به این دقایق و ظرایف توجه کنیم، میتوانیم امیدوار شویم که به هنر تأثیر نزدیک شده و از آن بهرهمند شویم.
با توجه به آنچه در خصوص اثر و اهمیت سنجش تأثیر آمد، قاعدتاً هر امر و ابزاری که بتواند اثربخشی پدیدهها را بیشتر و عمیقتر کند، بایستی برای سیاستگذار و تصمیمگیر مطلوبیت داشته باشد. یکی از ابزارهای اساسی و شاید بهتر بگوئیم، اصلیترین و اساسیترین ابزاری که تأثیر پدیدهها را به شدت افزایش میدهد، هنر است. هنر، افراد جامعه را غنا میبخشد خصوصاً هنرهای مستند و مبتنی بر حقیقت. اینچنین هنرهایی توانایی منحصربهفردی برای تعامل و ارتباط با عامه مردم داشته و پیشران تغییر و بهبود جوامع هستند. در سراسر جهان، هنرمندان و مبارزان به دنبال راهبردهای روایی برای تفسیر جهان ما، تصویر آیندهای عادلانه و فشار برای تغییر هستند. هنرمندان به عنوان شرکای سیاستگذاران میتوانند به طور جمعی با یکدیگر همکاری کنند تا آگاهی و رفتار اجتماع را تغییر داده و بر محیط سیاست جامعه تأثیر بگذارند.
بسیاری از متفکران و محققین کوشیدهاند تا شیوههای گوناگونی را که هنر و فرهنگ میتوانند بر نظام اجتماعی و جوامع تأثیر داشته باشند را درک و طبقهبندی کنند. مفاهیم «تأثیر اجتماعی» (social impact) و «تأثیر جامعوی» (societal impact) توسط نویسندگان مختلف به جای یکدیگر و بهطور متفاوت مورد استفاده قرار گرفتهاند، که «اجتماعی» معمولاً به مردم یا روابط بین مردم و «جامعوی» به جامعهای که افراد در آن زندگی میکنند اشاره دارد. که هر دونوع تأثیر با چالشها و فرصتهای مختلف مخصوص به خود مواجه هستند. هنر و فرهنگ مدتهاست که دارای ظرفیت «برانگیختن تأمل، ایجاد همدلی، ایجاد گفتگو و پرورش ایدههای جدید»[2]هستند. فرانسیس ماتاراسو معتقد است که تأثیر اجتماعی هنر از ظرفیت هنر برای کمک به مردم برای تفکر انتقادی و زیر سوال بردن تجربیات خویش و دیگران ناشی میشود. هنرها میتوانند هیجان، رنگها، احساسات، جادو، استعارهها و خطرات را ارائه دهند.[3] به گفته پاسکال گیلن و همکارانش، کار اصلی بخش هنری و فرهنگی طراحی و معنابخشیدن به راههای زندگی مشترک است.[4] براساس یک بررسی کامل ادبیات، مک کارتی و همکاران (2004) تأثیرات هنر و فرهنگ را بدینصورت طبقهبندی کردهاند: تأثیر بر ارتباطات و تعاملات، تأثیر بر آموزش و توسعه مخاطب، تأثیر بر سلامتی و بهزیستی، تأثیر بر انسجام اجتماعی و توسعه جامعه، تأثیر بر نوآوری و خلاقیت، تأثیر بر پایداری، تأثیرات سیاسی و تأثیرات اقتصادی. [5]
آنچه لازم است در انتها مجددا مورد تأکید قرار گیرد، لزوم توجه به سنجش تأثیر است. توجه به این نوع سنجش ما را در مسیر هنر تأثیر قرار میدهد. اگر سیاستگذاران ما بتوانند سنجش تأثیر را در جامعه عملی سازند، بسیاری از هزینههای مادی و غیرمادی بر جامعه تحمیل نمیشود و در این میان، هنر میتواند در تعمیق تأثیر بر جامعه نقش داشته باشد البته به شرط آنکه در سیاستگذاری هنر هم به سنجش تأثیر آن توجه کافی شود.
منابع
[1] - Cornelie Like, Kellie(2014). Why ‘Doing Good’ is not Good Enough: Essays on Social Impact Measurement. Erasmus University.
[2]- Anttonen, R., Ateca-Amestoy, V., Holopainen, K., Johansson, T., Jyrämä, A., Karkkunen, A, Prikk, K., Kuznetsova-Bodanovitš, K., Luonila, M., Kölar, J., Plaza, B., Pulk, K., Pusa, T., Ranczakowska-Ljutjuk, A., Sassi, M., Stiller, I., & Äyväri, A. (2016). Managing art projects with societal impact: study book for students, stakeholders and researchers. Helsinki: Unigrafia.
[3] - Matarasso, F. (1999). Towards a local culture index. Measuring the cultural vitality of communities. Gloucester: Comedia.
[4] - Gielen, P., Elkhuizen, S., van der Hoogen, Q., Lijster, T., & Otte, H. (2014). De waarde van cultuur. Groningen: Socius & Rijksuniversiteit Groningen
[5] - McCarthy, K., Heneghan Ondaatje, E., Zakaras, L., & Brooks, A. (2004). Gifts of the Muse: Reframing the Debate About the Benefits of the Arts. Santa Monica, CA: RAND Corporation