اندیشههای مولانا را برای نسل جوان ساده کنیم
شالویی درباره چگونگی معرفی مولوی به نسل امروز گفت: برای نسل امروز ما که بیش از هر زمانی به چنین معارف و اندیشمندانی نیاز مبرم دارد، معرفی این مفاخر ضرورت بالایی دارد. اگر آنها حافظ و سعدی و مولانا را بشناسند، به سراغ دیگران نخواهند رفت. لذا وظیفه ماست که افکار و اندیشههای افرادی مثل مولانا را چنان ساده کنیم و کلمات و عبارات سنگین را از آنها دربیاوریم تا معانی و مفاهیم اشعار او برای آنها آسان و قابل فهم گردد تا اگر جایی به دنبال گمشدهای بودند، دریابند که این گمشده همینجاست.
همایش بزرگداشت مولانا به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و بنیاد ایرانشناسی، شنبه ۹ مهر ۱۴۰۱ با حضور محمود شالویی (رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی)، قاسم زائری (رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات)، محمدحسین رجبی دوانی (رئیس بنیاد ایرانشناسی)، مهدی محبتی (استاد دانشگاه زنجان)، فرزانه اعظملطفی (دانشیار دانشگاه تهران)، مرتضی رضوانفر (عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی) و نجمه دری (مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این برنامه قاسم زائری به ظرفیت بالای مولانا در حوزه سیاستگذاری فرهنگی اشاره کرد و گفت: مولانا محل تلاقی دو روند اصلی است. او هم در شعر و ادب فارسی یک قله محسوب میشود و هم در عرفان. محل تلاقی این دو جریان، یک ظرفیت بسیار مهم برای سیاستگذاری فرهنگی و دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است.
او یکی از مسائل مهم حوزه فرهنگی را، مسأله مصادره مفاخر فرهنگی دانست و افزود: پس از غالب شدن نظم دولتملت، آنچه که پیشتر جزء عناصر و مولفههای فرهنگی ایران قلمداد میشد، در کشورهای مختلف توزیع شد. به همین جهت همواره ما با یک معضل دائمی بر سر مفاخر فرهنگی مواجه هستیم که همواره نام آنها، به اسم کشورهای دیگر تمام میشود. تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته اما نظر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در تدوین یک راهبرد برای بازگرداندن یا اثبات این مفاخر، تمرکز بر روی تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران است. ما باید تعلق تاریخی این مفاخر به جهان فرهنگی ایران را اثبات کنیم.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات با اشاره به اهمیت سواد ادبی و تاریخی ایرانیان، از ضرورت انجام پیمایشهای ملی در این حوزه سخن گفت و یادآور شد: متأسفانه در سایه کمکاریها و غفلتهایی که در حوزه خانواده صورت گرفته و یا تهدیداتی که به واسطه غلبه فضای مجازی متوجه ما شده، سواد ادبی ایرانیان به چالش کشیده شده است. ما نیازمند انجام پیمایشهای بزرگ ملی درباره میزان سواد تاریخی و ادبی ایرانیان هستیم.
زائری درباره میزان شناخت جهانی از مولوی افزود: مولوی برای ما و برای جهان بزرگ است و شواهد آن هم وجود دارد اما دقیقاً نمیدانیم که او تا چه اندازه در جهان مهم است. بهعبارتی، حد جهانی اهمیت مولوی مشخص نیست. یکی از راههای فهم آن، این است که در کنار مفاخر بزرگ ادبی جهان به نسل جوان ما معرفی شود که امکان قیاس آنها وجود داشته باشد.
در ادامه محمود شالویی درباره مولانا و تقدیر زندگی او گفت: این مراسم برای مردی که هم اهتمام فراوان دارد و هم خود را سلطان تاجدار معرفی میکند، برگزار شده است. اما میگوید که اگر شمس بر تخت بنشیند، من سلطانی نمیکنم و به وزارت او مینشینم. مهاجرت و سیر زندگی او را باید از مقدرات الهی بدانیم. چون خداوند این اسباب را چید و یهدی من یشائی به راه انداخت که کودکی با مدیریت پدر، سرزمین مادری را ترک کند و عازم دیار دیگر شود. هجرتی که او را به سرزمینی کشاند که اسباب چنین بالندگی فراهم شود و ملاقاتی صورت گیرد که آتشی به جان او بیندازد.
او با اشاره به دلیل اقبال جهان غرب به اشعار مولانا اضافه کرد: میدانیم که عالم، عالم عشق است و ما باید از آن بهره بگیریم. اگر دنیای غرب این همه نسبت به اشعار مولانا اقبال نشان داده، شاید بیشتر از این جهت باشد که خشکی و بیعاطفگی فضای آنها را سخت تحتتأثیر قرار داده و همین امر باعث شده، آنها به اشعار موزون و لطیف و مهربانانه مولانا اقبال نشان دهند. هرچند که میدانیم، شناخت آنها از مولانا سطحی است. چون شناخت عمیق، شناخت اندیشههای اوست که همه ریشه در قرآن و روایات دارد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی اهمیت شناخت مفاخر فرهنگی چون مولوی را در شناخت اندیشههای آنها دانست و ادامه داد: ما نمیخواهیم مولوی را با همان شناسنامه ظاهریاش معرفی کنیم. کاری که هرکسی میتواند بکند و در این سطح او را بشناسد اما مولوی از این جهت فخر به دیگران پیدا میکند و اعزاز و اکرام میشود که میخواهیم مولوی را با اندیشه گرانسنگش بشناسیم که میخواهد آدمی را از زمین به آسمان سوق دهد. مولانا این کار را با کنار هم قرار دادن عقل و عشق انجام میدهد.
شالویی درباره چگونگی معرفی مولوی به نسل امروز متذکر شد: برای نسل امروز ما که بیش از هر زمانی به چنین معارف و اندیشمندانی نیاز مبرم دارند، معرفی این مفاخر ضرورت بالایی دارد. اگر آنها حافظ و سعدی و مولانا را بشناسند، به سراغ دیگران نخواهند رفت. لذا وظیفه ماست که افکار و اندیشههای افرادی مثل مولانا را چنان ساده کنیم و کلمات و عبارات سنگین را از آنها دربیاوریم تا معانی و مفاهیم اشعار او برای آنها آسان و قابل فهم گردد. خداوند هم در قرآن به پیامبرانش گفته که با زبان مردم با آنها سخن بگویید. بنابراین این وظیفه ماست که اسباب این ارتباط را سهلتر و راحتتر کنیم. شاید اگر جوانان ما بفهمند مولوی داریم، اقبالی به شکسپیر و گوته و ... نشان ندهند و اگر جایی به دنبال گمشدهای باشند، دریابند که این گمشده همینجاست.
در ادامه احمدوند به نمایندگی از محمدحسین رجبی دوانی رئیس بنیاد ایرانشناسی درباره جایگاه مفاخر فرهنگی گفت: از نظر بنیاد، آنچه که ایران را ایران میکند، همین مفاخر ما هستند. اگر زمین نسبت به کرات دیگر، وجه مشخص حیات دارد، ایران هم یک وجه مشخص دارد و آن هم حیات فرهنگی آن است. این مفاخر و شخصیتهایی چون مولانا هستند که حیات فرهنگی ایران را زنده میکنند. سیاست بنیاد ایرانشناسی این است که درباره این مفاخر کار کند و هیچ مشکلی آن را از این مسأله دور نکند.
او در ادامه با خواندن ابیاتی از یک شاعر گمنام درخصوص مولانا سخنان خود را به پایان برد:
- گفتم مگو، گفتم مخوان، من را نگار خود مدان/ دانستهای دانستهای، اکنون مرا از دل مران
- جانم تویی، جانم تویی، شمع و چراغ من تویی/ از دوری گلزار تو آه و فغان، آه و فغان
- جام شکرریزم تویی مولای من، عشقم تویی/ اشکم شود رود جهان، از دوریات هر دم روان
- ... جانم پریده از سرم، از شعر تو مستانهام/ پرتم بکن در گوشهای، من تیرم و عشقت، کمان
- ... تا کی زنم بر سر خدا، جان میدهم جان میدهم/ من مولوی را دیدهام، دل را به پای او رسان
- خاک دو عالم بر سرم، من از کلامم بدترم/ او میرود دامنکشان، من زهر تنهایی چشان
در نشست اول این همایش، مهدی محبتی درباره نحوه ارتباط مولانا با قدرت و سیاست عصر خود اظهار داشت: درباره نوع ارتباط مولانا با قدرت زمانه خود، سه نگره درمیان محققان وجود دارد. عدهای قائل به ارتباط مستقیم او با قدرت و عدهای دیگر، معتقد به عدم کنش سیاسی مستقیم او هستند. گروه سوم هم، فعالیت او را خنثی و بیتوجه به روزگار میدانند. به زعم گروه اول، نحوه سلوک مولوی، عملاً نفی قدرت است. چراکه او میگوید عالم همه کف اوست و معتقد است در جهانی غرق است که همه غرق در اوست. کریدان مولانا که طرفدار این نگره هستند، معتقدند او آنقدر غرق در جهان خود است که اصلاً امور سیاسی را نمیبیند. عدهای دیگر میگویند مولانا با عوامل قدرت ارتباط دارد. کاملاً متوجه سیاست است و خیلی زیرکانه نحوه اندیشه و عمل خود را به آنها منتقل میکند. به اعتقاد آنها، مولوی نمیخواهد مقهور زمانه خود باشد. اما ما باید این پرسش را مطرح کنیم که اگر مثنوی معنوی یک مدحیه بود، آیا میتوانست قدرت ماندگاری خود را تا امروز حفظ کند؟ مسلماً خیر. بنابراین ما نباید مولوی را با این چند نگرهای که در مقالهها و کتابها هست، ببینیم. مولانا حرفهایی از جنس فرازمان زده است و دلیل ماندگاری او هم همین است. بنابراین درست نیست که او را مقهور این باورها و نگرهها کنیم.
در ادامه فرزانه اعظم لطفی درباره سوامی بهوپت رای بیراگی شاعر برجسته هندوستان به ایراد سخن پرداخت و اظهار داشت: سوامی بهوپت رای بیراگی، یکی از شخصیتهای بسیار بزرگی است که در دربار اکبرشاه در هندوستان، بهعنوان شاعر درباری فعالیت میکرد. در قرن پانزده و در دوره عصر طلایی هندوستان، هرکسی که زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را میدانسته، جزء مفاخر محسوب میشده است. او کسی بود که به زبان فارسی آشنایی کامل داشت و توانست به همین زبان با اقتباس از مولانا اشعار پرباری بسراید. انگلیسیها در کتابهای خود اذعان کردهاند هندوها از ترس اینکه مسلمانها بلایی سرشان بیاورند، زبان فارسی را یاد گرفتهاند و آثاری تولید کردهاند. در حالی که چنین چیزی امکان ندارد که کسی مثل این شاعر بزرگ هندی بتواند از روی ترس، صاحب کلیات و دیوانهای بسیار بزرگی شود.
او با اشاره به مسأله سیاست و قدرت در اندیشه مولانا گفت: سیاست و قدرت در اندیشه مولانا بر مبنای عشق و منش و آزادگی و پیروی کردن از قانون دل است. عشق، معرفت، انسانیت، حرمت، پاکی، فضیلت، صداقت و حکمتی که مولانا از آن حرف میزند، فقط بهعنوان قانونی است برای زندگی کردن نه زنده ماندن. در حالی که ما از این قوانین فقط برای گفتگو و در حد تعارف استفاده میکنیم. همچنین سیاست قدرت در اندیشه مولانا برمبنای جنگیدن با دشمن درون است. همه ما دشمنان درونی چون غرور، حسد، آز، دروغ و ... داریم که شاید کمتر به آنها توجه میکنیم. مولانا همیشه در اشعار خود به سلطان بودن مدعی است ولی حاکمیتی را قبول دارد که اسیرش نشود. دوست دارد متبلور باشد و مثل یک شاه زندگی کند اما حاضر نیست مثل یک شاه، اسیر قدرت شود. بنابراین آنچه را که مولانا به عنوان مبنای قدرت و سیاست خود به آن میاندیشد، چیزی است که سوامی بهوپت رای بیراگی بعد از تسلط به زبان فارسی در دربار اکبرشاه با همان سبک و سیاق مثنوی، به آن میپردازد و مثنوی خود را میسراید. به گونهای که با الهام از مثنوی مولانا و با سرودن اشعار خود، شروع به مبارزه با سیستم طبقاتی هندوستان میکند.
این استاد دانشگاه تهران درباره مصادره مفاخر فرهنگی از سوی هندیها یادآور شد: نگران مصادره مفاخرمان از سوی هندیها نباشیم. هندیها عادت به چنین کاری ندارند چون خودشان صاحب مفاخر هستند ولی در سیاست قدرت همواره دوست دارند که نام ایران را به نحوی کنار نام مفاخر خود نگه دارند.
نجمه دری سخنران بعدی این نشست برخی از دلایل مناقشه بر سر مولانا را با ذکر ویژگیهایی از شخصیت و زندگی او روشن و تصریح کرد: ماهیت و شکل زندگی مولانا و حتی شخصیت او به نحوی است که گویی این مناقشهها را میطلبد. چند عامل باعث شده که مولوی ویژگیهایی داشته باشد که بر سر او مناقشه شود. اولین مورد، ویژگی شخصی خود مولاناست. باتوجه به کلیدواژههایی که در اشعار او وجود دارد، مولوی شخصیتاً فردی است که با واژههایی چون بیمکانی، شوریدگی، بیقیدی، بدون دغدغه شهرتبودن و ... مشخص میشود. مولوی با اینکه موزونترین اشعار را دارد اما دلش نمیخواهد چیزی او را به قید بکشاند و در چارچوب باشد. حرفهای مولوی، لازمان و لامکان است. همین ویژگی تقیدناپذیری مولوی، باعث شده هفت قرن، کسانی بیایند و از او و اثرش استفاده کنند. دومین مورد، ماهیت آثار اوست. محتوای مثنوی و فیهمافیه و دیوان شمس که افراد مختلف میآیند و در آن حرف میزنند که مولانا میخواهد بگوید این چندگانگیها وجود ندارد و همه یکی هستند. مورد سوم، ماندگای اثر است. وقتی آثار مولوی مثل مثنوی مدام تداوم دارند و نهتنها در ایران، بلکه در جاهای دیگر هم مدام بازتولید میشود، خود اثر این ظرفیت را دارد که چندگانگی و چندصدایی ایجاد کند. مورد بعدی مربوط به فرقه مولویه است که امروز بخش زیادی از صنعت توریزم ترکیه به آن برمیگردد. ترکیه به این فرقه میدان داده تا جایی که مولویه سراسر جهان، سالی یک بار در ترکیه جمع میشوند و مراسم آیینی خود را برگزار میکنند. آیا ما که ادعای تملک مولوی را داریم، میتوانیم چنین فضایی را در کشور خود برای فرقه مولویه ایجاد کنیم؟
او با اشاره به کمکاریهای ما در زمینه نشان دادن اهمیت مولانا در کشور، خاطرنشان کرد: باید ببینیم در این ۷، ۸ قرن چه بلاهایی بر سر مولوی آمده است و مولوی در کدام بخشها همچنان پررنگ مانده است. باید ببینیم در گذر زمان نحوه مواجهه کشورهایی که قصد مصادره مولوی را دارند، با او چگونه بوده است. چه زمانهایی از او استفاده کردهاند و برای چه مقاصدی. متأسفانه ما در این زمینه کارنامه خیلی درخشانی نداریم. ما طی ۱۵۰ سال گذشته چه کاری کردهایم برای اینکه نشان دهیم مولوی برای ماست، زنده است و حرف برای گفتن دارد. تلاشهای انجام شده در مورد مولانا، بسیار ناچیز است و اصلاً در شأن مولوی نیست. همه میدانیم که مولوی مصادرهشدنی نیست ولی وقتی ادعا میکنیم مولوی برای ماست، باید عاقبتی هم برای آن اندیشه و برنامههایی تدارک دیده شود که برگزاری چنین همایشهایی هم تلنگری است برای برنامهریزان.
در بخش پایانی این برنامه مرتضی رضوانفر درباره طرح ثبت مفاخر فرهنگی در یونسکو به ایراد سخن پرداخت و اذعان کرد: متأسفانه در مورد ثبت آثار، اطلاعات خیلی غلطی در جامعه وجود دارد. اینکه مثلاً گفته میشود ترکیه مولانا یا قزاقستان فارابی را به نام خود ثبت کردند. ما اصلاً در یونسکو لیستی به نام مفاخر و شخصیتها نداریم و کسانی که با این موضوع آشنا نیستند، آن را بر سر زبانها میاندازند. هرچند که در این مورد، رسانهها هم دخیل هستند و با دادن جو خبری، باعث جذابیت خبر و خواندن هرچه بیشتر آن میشوند. هر کشوری میتواند هر اثری را که در کشور خود دارد، ثبت جهانی کند و هیچ تعجیل زمانی ندارد که کشوری بخواهد تا آن را زودتر ثبت کند.
او با اشاره به گستره وسیع زبان فارسی در منطقه و دیگر کشورها، افزود: ازجمله مواردی که میتوان برای گستره وسیع زبان فارسی مثال زد، کتیبههایی است که بر سردر برخی کاخها و عمارتها در کشورهای مختلف زده شده است. « گشاده باد به دولت، همیشه این درگاه، به حق اشهد ان لا اله الا الله» عبارتی است که در کتیبههای ورودی بناهای تاریخی بسیاری از کشورها ازجمله ایران، آذربایجان، افغانستان، ازبکستان، پاکستان، هند، روسیه، ترکیه و ... زده شده است. بنابراین نمیتوانیم بگوییم زبان فارسی فقط متعلق به ماست بلکه زبان منطقهای و حتی جهانی است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی درباره تلاش کشورها برای فارسیزدایی در منطقه متذکر شد: اگر قبلاً اینطور بود که عارف اگر به زبان فارسی شعر نمیگفت، رسمیت پیدا نمیکرد و یا اینکه نیکلسون روی مثنوی و به نام فرهنگ ایرانی کار میکرد، امروز شرایط فرق میکند. امروز عربها علیه ایران هزینه میکنند و خیلی از اندیشمندان برای آنها کار میکنند. از جیرفت و شهر سوخته ما، اشیای تاریخی ما را میدزدند و به نام خود ثبت میکنند. یا در کشورهای ترکبان شورایی با ۱۴ جمهوری شکل گرفته و چندین دانشگاه با آنها همکاری میکنند و افراد را جذب میکنند تا بتوانند درباره فرهنگ ترک، اسنادی را تولید و ارائه کنند. به قول یونسکو دعوای آینده، دعوای هویت است. یونسکو معتقد است جهانیشدن با آثار بیهویت کردن خود، باعث شده افراد برای دیدهشدن تلاش کنند. امروز در برخی کشورها و برخی جریانات عربی و ترکی، برای فارسیزدایی ستاد و نشست برگزار میشود و برای آن هزینههای بسیاری میشود. سوگیریهایی برای حذف نام ایران وجود دارد. اگر ما به فکر نباشیم، اتفاقات ناگواری خواهد افتاد. در آسیا، قفقاز و خاورمیانه، شعر فارسی، شعر دین محسوب میشود. یعنی همانطور که شعر فارسی، شعر دربار و تصوف و عرفان بوده، ادبیات مذهبی هم با شعر فارسی در منطقه عجین است. امابعد از انقلاب، شعر فارسی از مساجد حذف شد. در حالی که هرجای جهان که میرویم، شعر فارسی نماینده تشیع است ولی ما خود، آن را از مساجد حذف کردهایم. کتیبه اشعار معروف محتشم کاشانی از برمه تا زنگار آفریقا و قفقاز، همه جا دیده میشود ولی امروز کتیبههای ما همه با چاپ عراقی شده است. این بد نیست ولی چرا ما نباید شعر شیعه خود را روی نشان خود داشته باشیم. ما با حذف اینها، روز به روز درحال تبدیل به دیگری هستیم درحالی که خودمان، ذیل سایه شعر فارسی محتوای زیادی داریم.
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه زنجان و انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس، دیگر همکاران در برگزاری این همایش بودند.
گزارش از: فریبا رضایی