سفیران ادبیات فارسی در دنیا باشیم
دومین نشست از سلسله نشستهای بزرگداشت روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار با عنوان «پیامهای جهانی زبان و ادبیات فارسی» دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ با حضور حسینعلی قبادی (استاد دانشگاه تربیت مدرس)، ابراهیم خدایار (عضو هیاتعلمی دانشگاه تربیت مدرس)، مروه الاسعد (عضو هیاتعلمی دانشگاه دمشق)، تینگ شین یی (استاد دانشگاه جیلین چین)، نثار علی صوفی (معاون آموزشی و فرهنگی موسسه مرکزی هند وابسته به سفارت هند تهران) و سوادو لی (دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگر زبان فارسی در سنگال) و دبیری نجمه دری (مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این برنامه حسینعلی قبادی درباره جاذبههای جهانی ادبیات فارسی گفت: ادبیات فارسی از حیث اقبال جهانی مخصوصاً از دوره کلاسیک به بعد، مورد توجه قرار گرفته و هنوز هم توجه به آن در دنیا بینظیر و ممتاز است. پنج پشتوانه برای تأیید این ادعا وجود دارد. شواهد و مستندات تاریخی تأیید میکند که ادبیات فارسی از همان دوران کهن، جاذبههای جهانی داشته است. ازجمله در سفرنامه ابنبطوطه آمده که زورقبانان جنوب چین، به زبان فارسی ترنم میکردند. زبان و ادبیات فارسی موجب شده که ایران فرهنگی، همیشه بسیار گستردهتر از ایران سیاسی باشد. سومین پشتوانه، سخنان حی و حاضر بزرگان جهان از فرانسه و آلمان و انگلیس درباره زبان فارسی است. ازجمله اینکه اذعانکردهاند مبلغان زبان فارسی شدهاند. وقتی ما آمار را میبینیم، درباره هیچ ادبیاتی انقدر این اتفاق نیفتاده که غیر ایرانیان و غیر فارسیزبانان، بر آثار شاعران ایرانی شرح و تفسیر بنویسند. این آمار جهانی نشان میدهد زبان و ادبیات فارسی، از این جهت ممتاز است. مورد بعد، ظرفیت میانفرهنگی ادبیات فارسی است که بسیار پربار است.
او درباره ظرفیت و بالندگی و قدرت مفاهیم ادبیات فارسی و تناظر آنها با چالشها و مسائل جهانی افزود: محتوای ادبیات فارسی، کهنگیناپذیر است. چون از عهد باستان در این سرزمین هم به دلیل جغرافیای طبیعی و جغرافیای سیاسی و هم به دلیل دامنه و وسعت امپراتوری ایرانی، درحقیقت یک امپراتوری ادبیات تشکیل شده که بنیان آن، حکمت اشراق، تأمل در انسان، رابطه انسان و کیهان و ... بوده است. یعنی شاید بتوان گفت انقدر که در ادبیات فارسی درباره خودشناسی، انسانشناسی، تأمل انسان نسبت به خویشتن گفته شده، در ادبیات سایر نقاط جهان به این مسائل پرداخته نشده است.
قبادی از منظر پارادایمی و گفتمانی به قدرت ادبیات فارسی نگاه کرد و ادامه داد: قرن هفدهم میلادی، دوران فریاد عقل علیه قرون وسطی است و عجیب این است که در تمام آنچه که به ادبیات فارسی روی آوردند، گرایش به سعدی مقام اول را دارد. این مسأله از منظر پارادایمی قابل تحلیل است. سعدی عقلگراترین شاعر ایرانی است که میخواهد با تدبیر و عقل، ادبیات را عرضه کند. این اتفاق در قرن ۱۸ که کمکم رمانتیزم، در حال شکلگیری است، گرایش به حافظ بیشتر میشود. اواخر قرن ۱۹ که زمینههای شکلگیری اندیشههای ناسیونالیزم است، قبل از جنگ جهانی اول، گرایش به متون حماسی ایرانی و فردوسی بیشتر میشود. بعد از دو جنگ جهانی، که جهان پر از اضطراب و دلهره میشود، گرایش به خیام بیشتر شد. بعد از مدتی که آرامش و منطقی بر جهان حاکم میشود، یعنی از اواخر قرن ۲۰، گرایش به مولوی و سپس عطار، بیشتر میشود. نظامی هم به دلیل همان گرایش آرمانشهری خود، در دنیا مطرح میشود. اینکه چه افق انتظاری ترسیم میکنیم و از آن طرف، متن به ما چه میگوید، مهم است. تلفیق این دو باعث میشود مراجعه به ادبیات بیشتر و بیشتر شود و دیدگاههای تأویلی و هرمنوتیکی رواج پیدا کند.
وی به عمدهترین بحرانهای جهانی که ادبیات فارسی در تناظر با آنها پیامهای روشنی داشته، اشاره کرد که بحران خودشناسی، چالش معنای زندگی، یأس و پوچگرایی، بحران غربت، تنهایی و ازخودبیگانگی انسان، ازجمله آنها بود.
ابراهیم خدایار سخنران بعدی این نشست با بیان اینکه ادبیات معاصر تاجیک با تعیین هشت نقطه عطف تاریخی قابل بررسی است، اظهار داشت: نقطه شروع تاریخ ادبیات معاصر تاجیک با نام «معارفپروری» یا روشنگری از ۱۸۷۹ تا ۱۹۰۵ بوده است. در این دوره ادبیات، به پیشتازی و رهبری احمد دانش بخارایی شروع شد و هدفش، ایجاد اصلاحات در همه شئون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مردم منطقه بود. جنبش فکری دانش به دلیل نداشتن رسانههای همگانی مثل روزنامه و مجله، نتوانست همسو با تحولات دنیای اسلام به جریانی فراگیر و تأثیرگذار بین مردم تبدیل شود. نهضت فکری معارفپروری در دومین مرحله از حیات خود یعنی از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۷ در میان روشنفکران آغاز سده بیستم با نام «جدیدان» زبانه کشید و جان دوبارهای گرفت و توانست از میان حلقههای روشنفکری به میان عامه مردم رسوخ کند. دوره سوم با پیروزی حزب بلشویک در روسیه تزاری شروع شد. با پیدایش ادبیات شورایی از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۹ جدیدها به سمت حزب بلشویک جذب شدند. ادبیات تولیدشده در این دوره در خدمت حزب کمونیست بود. ادبیات شوروی فارسیزبانان آن منطقه با نام ادبیات شوروی تاجیک، شکل ملی به خود گرفت و محتوای سوسیالیستی در این دوره شکل گرفت و توانست در زمان کوتاهی، همه جریانهای رقیب را از میدان به در کند. دوره چهارم، دوره رشد و استحکام ادبیات شورایی از ۱۹۲۹ تا ۱۹۵۳ است. دورهای است که استالین بر شوروی حکمرانی کرد. در این دوره ادبیات کاملاً فرمایشی شد و در خدمت نهتنها حزب کمونیست بلکه منویات شخص استالین قرار گرفت. به عبارتی این دوره، سیاهترین دوره فرهنگی شوروی است که خودآگاهی ملی در آن دفن شده بود. از ۱۹۵۳ تا ۱۹۸۵ با مرگ استالین، زوال ادبیات شورایی و بازگشت نرم به سنت شروع میشود. مردم در این دوره توانستند با بهرهگیری از نرمش خروشچفی، خود را از سیطره رئالیزم سوسیالیستی خشن آزاد کنند و در کنار موضوعات عمومی، به مسائل خردتر بومی و ملی خود هم بیاندیشند. به عبارتی مردم توانستند یک بار دیگر با بازگشت به خویشتن، به دامان سنتهای بومی گذشته برگردند.
او با اشاره به شاعران موثر این دوره افزود: در شعر معاصر تاجیک، ۴ شاعر توانستند خودآگاهی ملی تاجیک را شکل دهند که مومن قناعت، پرچمدار آنها بود. خودآگاهی ملی با بازگشت به خویشتن و با پس زدن نام تاجیک به فارسی و احیای گذشته، احیا میشود. شاعر بعدی، لایق شیرعلی بود که به دلیل توجه به شاهنامه و تبیین اندیشه وحدت ایرانیتبارها و معرفی شاخصهای آن در شعر تاجیک که در دوره منتهی به استقلال تاجیک و پس از آن مصروف کردهاند، شخصیت ممتازی دارد. بازار صابر و گلرخسار هم راه او را ادامه دادند. گلرخسار در دوره بعد ادبیات تاجیک، که دوره گورباچف و دوره رشد ادبیات حقیقی و مردمی است، شعرهای درخشانی میسراید و به خودآگاهی ملی تاجیکها کمک میکند. این دوره، دوره اوج فعالیت روشنفکران تاجیک است که بازگشت به هویت ملی مشترک آریاییتبارها و فارسیزبانان منطقه را شکل میدهد.
وی یادآور شد: دوره هفتم، دوره استقلال و خودآگاهی ملی است. یعنی دوره اساسی بازگشت به خودآگاهی ملی در شعر معاصر تاجیک است که در سال ۱۹۹۱ که استقلال جمهوریها رخ میدهد، به اوج خود میرسد که اگر جنگ شهروندی تاجیکستان در سال ۹۲ تا ۹۷ نبود، طبیعتاً میتوانست برکات بیشماری برای منطقه و فارسیزبانان داشته باشد که متأسفانه ابتر باقی ماند. دوره هشتم، از ۱۹۹۱ تاکنون است. در این دوره طیف وسیعی از شاعران نسل چهارم و پنجم درباره موضوعات اجتماعی، ملی و مضامین وابسته به آن ازجمله خویشتنشناسی، خودآگاهی، بیداری ملی، افتخار به نیاکان و سنتهای ملی و بعضاً اسلامی و از همه مهمتر، موضوع وطن، با اعتنای ویژه به شاهنامه و قهرمانانش، شعر میسرایند. زیباترین تصویر از وطن را گلرخسار در شعر «شاهنامه وطن است» آفریده که در آن، یک وطن جدیدی را تعریف میکند که در فرهنگ و ادب معاصر فارسیزبانان یگانه است.
در ادامه مروه الاسعد در مورد بنمایهها و نمادهای منظومههای عاشقانه گفت: از آنجا که طبیعت و اجزای آن سرشار از نماد هستند، شاعر با نگریستن به تمام چیزهایی که در طبیعت وجود دارد، مثل کوه، دره، آتش و حتی اشکال هندسی، نماد خاصی برای هرکدام از مضامین شعر خود درنظر گرفته است. این نمادها گاه، از ساختار مذهبی برخوردار بودند و نزد مردم ایران باستان تقدس داشتند و ستایش میشدند. این نمادها برای بخش اعظم نوع بشر، معنای مشترک و بسیار مشابه دارند.
او به چند مورد از این نمادها اشاره کرد و افزود: اعداد و ارکان در نمادها و در کهنالگوها نقش بسیار مهمی دارند. اعداد، مهمترین نماد و رمزها را دارند. البته بشر در گذشته برای بعضی از این اعداد، تقدس قائل میشدند و اعداد را با عالم ماوراءالطبیعه مرتبط میدانستند. از میان اعداد، عدد ۳ نماد آگاهی روحانی، عدد ۴۰، عدد آمادگی و آزمایش و عدد ۷، قویترین اعداد است. عدد ۳ که عدد مذکر و نماینده ساحت خودآگاه است، همواره در منظومههای عاشقانه کهن و معاصر وجود دارد. در منظومه خسرو و شیرین، خسرو ۳ روز در مرگ بهرام چوبین عزاداری میکند و روز چهارم به محض ورود به ناخودآگاه جشن میگیرد چون میداند که به تخت پادشاهی میرسد. زنده مانده رامین ۳ سال پس از ویس یا ۳ بار از هوش رفتن زلیخا ۳ بعد از مرگ یوسف، نمونههای دیگر هستند. اینجا عدد ۳ اشاره به ناکامل بودن زندگی عاشق بدون معشوق دارد. اما در منظومه عزیز و نگار، عزیز ۳ کوه و ۳ روز و شب را میگذراند و این نشانه جستجوی قهرمان در خودآگاهی برای رسیدن به ناخودآگاه است. عدد ۷ یکی از مهمترین اعداد محسوب میشود. چون عدد ۳ که عدد مذکر و ناکامل و نماینده ساحت خودآگاه است و عدد ۴ که عدد مونث و نماینده ساحت ناخودآگاه است، در این عدد جمع میشوند و این جمع کامل و ناکامل و نرینه و مادینه، ما را به این نتیجه میرساند که شاملترین و کاملترین عدد است. این عدد هم در بیشتر منظومههای عاشقانه دیده میشود و به مثالهایی اشاره میکند که عاشق و معشوق با هم جمع میشوند.
دومین نماد، تضادها و تقابلها مثل تاریکی و روشنایی، پیری و جوانی، خیر و شر و ... است. مثل ماجرای زلیخا که برای وصل به یوسف، جوانی خود را از دست داده بود. نماد سوم، کوه و قلعه است. کوه در فرهنگ نمادها، جایگاه خدایان و محل دیدار آسمان و زمین است. در منظومههای عاشقانه، عشاق به کوه فرار میکنند یا اگر به معشوق خود نرسند، به کوه پناهنده میشوند. کوه همچنین نماد سفر است برای رسیدن به ناخودآگاهی. قصر هم نماد حمایت ازجمله نماد ماورایی و جایگاه ملاقات ویس و رامین است. آخرین نماد، نماد ماندالا است به معنای دایره جادویی که از مهمترین نمادها محسوب میشود. از قدیمیترین سمبلهای باستانی است که شکل شناختهشده آن، خورشید است. این نماد چند شکل دارد که اولین آن، نماد حمایت و پیوند است که در منظومههای عاشقانه به شکل انگشتر یا دستبند آمده است. دومین شکل آن، در گردش تخت پادشاهی از پدر به فرزند دیده میشود. سومین آن، روزنه دایرهای شکل است که وسیلهای برای دیدار عشاق با هم بوده است. چنانکه ویس و رامین از طریق روزنه با هم دیدار میکردند تا موبد متوجه نشود. همچنین در منظومه عزیز و نگار، عزیز با تیشهای روزنهای باز میکند تا به نگار برسد.
او در پایان با بیان اینکه تمام زیبایی شعر در عشق و محبت خلاصه میشود، اهمیت آن را در بنمایهها و نمادهای منظومههای عاشقانه دانست که مرتبط با حقیقت جهانی انسان جلوهگر میشود.
تینگ شین یی سخنران بعدی این برنامه درباره پیامهای امیدبخش و دعوت به زندگی در شعر خیام سخن گفت و اذعان کرد: پرسش اصلی برای خیام این است که معنای زندگی چیست؟ خیام معنی زندگی را که در خود زندگی وجود دارد، در زندگی جست و آن را تجسم بخشید. او به ما آموخت کار ما کشف کردن معنای زندگی و فعلیتبخشیدن به آن است. رویکرد خیام این است: می نوش ندانی از کجا آمدهای/ خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت. مقصود خیام این است که قدر وقت را بشناس و عمر را بیهوده تلف نکن و خود را گرفتار آلودگیهای کثیف دنیا مساز. او در ورای لذتجوییهای خردمندانهاش، امید به زندگی را از رهگذر تقابل آن با بدبینی و یأس فلسفی در دل ما زنده نگه میدارد. زیرا کمترین ثمر عقلانیتی که او از گذشته به ارث برده و به مخاطبانش انتقال میدهد، امید و شور زنده ماندن و زندگی کردن است. در واقع، این تکرار فراوان درونمایه مرگ به دلیل اسفباری زندگی است و این همه ترغیب برای شادکامی برای آگاهی مردم و شناختن جایگاه خود و گرفتن سهم خود از زندگی است. او میخواهد روشنایی امید را در دلها زنده نگه دارد تا مردم شاهد روزهای بهتری در دوران حیات خود باشند. خیام برای آن، بهرهگیری از نقد و فروگذاشتن نسیه را عامل موثری میداند. این شادکامی مورد تأکید او داروی فراموشی نیست بلکه کیمیایی است که خاطر اندوهگین فرد را رفع و نیروهای روحی را آزاد میکند و زمینه فرارفتن از خود را فراهم میکند. پس مرگ و زندگی، دو عنصر بنیادین جهانبینی خیام است.
در بخش بعدی سوادو لی با نگاهی به شعر پروین گفت: خانم پروین اعتصامی، بزرگترین زن شاعر زبان فارسی در ادبیات ایران زمین است. بیشک تمام مسائل انسانی، اجتماعی، اخلاقی، هنری و سیاسی در زندگی، بازتاب گسترده و جلوهای آموزنده در شعر پروین دارد. عقلگرایی و خردورزی و همدلی و همراهی با ستمدیدگان و دیگر بنیادهای اخلاقی و فرهنگی را میتوان در شعر پروین دید. سرودههای عاشقانه و احساسات زنانه، کمتر در شعر پروین دیده میشود و بیشتر عناصر ارائهشده در شعر پروین، در فرهنگ ملی سروده شده است. از اینرو شعر پروین در هر زمان و مکانی ماندگار است.
او در پایان با خواندن ابیاتی از اشعار پروین با موضوع عقلگرایی و خردورزی، سخنان خود را به پایان برد.
در پایان این برنامه نثار علی صوفی با نگاهی به اشعار دینی و عاشورایی شهریار، عنوان کرد: ما وقتی اشعار شهریار را میخوانیم، ارادت والای او به اهل بیت (ع) را میبینیم. در منطقه ما یعنی شبه قاره هند، بیشتر شعر «علی ای همای رحمت» شهریار شهرت پیدا کرده است. ما باید معانی و بواطن این اشعار را درک کنیم تا بتوانیم زیبایی شعر او را بفهمیم. واقعه عاشورا، یکی از مهمترین وقایعی است که نهتنها ادبیات، بلکه دیگر هنرها و هنرمندان مسلمان و حتی گاهی هنرمندان غیرمسلمان را به خود مشغول داشته است. ما در ادب فارسی میبینیم که محتشم کاشانی با سرایش ترکیببند معروف خود؛ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»، جایگاه ویژهای به خود اختصاص داده است اما بعد از گذر این سالها، میبینیم اشعار محمدحسین شهریار غوغا به پا میکند که نیاز است این اشعار شکوفا، خوانده و در کلاسهای درس تدریس شوند. شهریار در نقطه نقطه اشعار عاشورایی خود، ما را به اصل هدف امام حسین و دلیل خلق حماسهاش، رهنمون میشود. شهریار در شعرهایی چون «کاروان کربلا»، «حماسه حسینی» و «داغ حسین»، ارادت خود را به امام حسین (ع) نشان داده است. او توانست سوز و عاطفه و حریت و ازادگی را در اشعارش جای دهد و آن را به حدی بپروراند که در زیبایی، بینظیر شود.
- به یاد تشنهلبان کنار نهر فرات/ کنار چشم من از گریه، رود کارون شد
او وقتی میخواهد درباره حریت و آزادگی صحبت کند، عزت و آبروی امام حسین (ع) را به تصویر میکشد:
- آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند/ عزت و آزادگی ببین تا کجا دارد حسین
در جای دیگری، شهریار امام حسین را سفینه نجات میداند و شهیدان را زنده میداند چون دین اسلام را زنده نگه داشتهاند. در شعر استاد شهریار، عنصر زمانی هم گذشته است و هم حال و آینده:
- اگر چراغ حسین به خیمهاش شد خاموش/ منور است مساجد به چلچراغ حسین
وی در پایان با بیان اینکه اشعار شهریار برای جهانیان، نهفته است، درباره رسالت خود خاطرنشان کرد: ما به عنوان سفیران زبان و ادبیات فارسی، باید این آثار درخشان را به دنیا برسانیم. ما میتوانیم در دنیای الکترونیکی و مجازی، اشعار شهریار را به مناسبتهای مختلف به مردم برسانیم و بخوانیم تا همانند سعدی و حافظ و مولانا، در دنیا غوغا کند و این بیش از همه بر گرده ماست تا از طریق وبینارها، همایشها و کنفرانسها، این رسالت را انجام دهیم.
گزارش از: فریبا رضایی
اخبار مرتبط:
- توجه به هویت مشترک انسانی، دلیل محبوبیت جهانشمولی شهریار است
- انس با فرهنگ دینی، تنها تکیهگاه سخن شهریار بود
- بدون توجه به ظرفیت ادبیات، امکان تحول در ساختارهای فرهنگی نیست