هویتزدایی به مثابه نسلکشی فرهنگی
حسین تدین، عضو پژوهشکده فرهنگ پژوهشگاه![هویتزدایی به مثابه نسلکشی فرهنگی](https://www.ricac.ac.ir/uploads/thumbs/news/2022/06/750xauto_023746naslkoshi-1.jpg)
هويت و چيستي آن با فرهنگ و بنيادها ارتباط وثيقي دارد، هنگامي كه از هويت خويش سخن ميگوييم به ساز و كار فرهنگ، باورها، نمادها، آداب و رسوم، سنن، ارزشها و آرمانهاي موجود در آن، شدت و ضعف استحكام آن، چگونگي دوام و قوام و پويندگي و بالندگي آن توجه داريم. وقتي از هويت سؤال ميكنيم پرسش ما در حقيقت دربارة راز زنده ماندن و حيات فرهنگ خودي در آتيه است. کاستلز (1380) معتقد است، هویت یک فرایند معناسازي بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه به هم پیوستهاي از ویژگیهاي فرهنگی است که بر منابع معنایی دیگر اولویت داده میشود.[1]بنابراین وقتی از هویتزدایی و یا تخریب هویت صحبت میکنیم در واقع از تخریب فرهنگ نیز صحبت به عمل میآید. هویتزدایی به عنوان ابزار سرکوب انسانها و جوامع از سوی ستمگران، استعمار و استکبار جهانی مورد استفاده قرار میگیرد. هویت که جزئی از روح انسان است، آنقدر ضروری است که تمام جنبههای زندگی انسان را توصیف میکند. در متن تاریخ، هویت در نظامهای عمیق ستمگری، دستکاری یا تخریب میشود. نظام استعمار و استکبار کنونی جهان نمونه غمانگیز یک سیستم ستمگری است که هویت ملتهای مظلوم و ستمدیده جهان را به طرز وحشتناکی خشک میکند. در سیستمی به بیرحمی نظام کنونی جهان، هویت ملتهای مظلوم در تبادل دائمی ضربات است. بدون هویت، کشف انگیزه مبارزه برای دستیابی به آرمانی بزرگتر، خیلی سخت است. در واقع هویت پلهای در مبارزه با ظلم است. با از بین بردن توانایی ملتها برای درک اینکه چه کسی هستند، توانایی آنها در تشخیص و مبارزه با سیستمهایی که به آنها ظلم میکنند به حداقل میرسد. انسانها وقتی همه و یا حتی بخشی از هویت خود را از دست بدهند، کنترل آنها آسانتر میشود. چگونه یک ملت و یا گروهی از انسانها میتواند با ظلم مبارزه کنند در صورتی که مفهوم خود و هویت خود را نداشته باشند؟ لذا مشاهده میکنیم که امروزه جوامع بشری در دنیا با تهدیدهای سیستماتیک و گسترده بر علیه حقوق اساسی انسانی خویش که همان فرهنگ بومی و ملی خود باشد مواجه هستند. چنین نقض حقوقی، که به طور فزایندهای در دنیا قابل رصد است به عنوان « نسلکشی فرهنگی» درک و تصور میشود.
نسلکشی فرهنگی
نسلکشی فرهنگی به عنوان «تضعیف هدفمند و تخریب نهایی ارزشها و شیوههای فرهنگی گروههای دیگر » تعریف میشود. [2] اگرچه نسلکشی فرهنگی در حال حاضر در قوانین بینالمللی غایب است، اما آسیبهای مرتبط با تخریب فرهنگی ذاتاً با درک ما از نسلکشی به عنوان یک جنایت و قساوت جمعی ارتباط دارد. جورج ای تینکر(1993) مینویسد: « نسلکشی فرهنگی را میتوان به عنوان تخریب مؤثر یک قوم از طریق تخریب، فرسایش یا تضعیف یکپارچگی فرهنگ و نظام ارزشی که یک مردم را تعریف میکند و به آنها حیات می بخشد، به طور سیستماتیک یا سیستمی (عمدا یا ناخواسته به منظور دستیابی به اهداف دیگر) تعریف کرد.»
[3] این فرمولبندی به ما کمک میکند تا تهدیداتی را که جوامع فرهنگی در سراسر جهان با آن مواجه هستند، در حالی که تلاش میکنند از حقوق انسانی خود برای فرهنگ و تعیین سرنوشت محافظت کنند، درک کنیم. در سطحی اساسیتر، «فرهنگ» خود مفهومی پیچیده و اغلب مورد بحث است. این اصطلاح را نباید صرفاً با «فرهنگ عالی» مانند ادبیات یا هنر یکی دانست و همچنین نباید امکان بقا و سازگاری را رد کرد. برای مثال، ملل مختلف ممکن است فرهنگ خود را با زمانهای در حال تغییر سازگار کنند و همچنان هویتهای فرهنگی و گروهی منحصربهفرد خود را حفظ کنند. لذا در این حوزه، «فرهنگ» به نهادهای گستردهتری اطلاق میشود که در هویت گروهی نقش اساسی دارند. اینها عبارتند از (اما نه محدود به) زبان، اعمال و نمادهای ملی و مذهبی، شیوهها و روشهای سنتی، و اشکال بیان.
[4] برای بسیاری از مردم بومی، نشانگرهای فرهنگ همچنین شامل قلمرو، شیوههای حکمرانی، و روابط با محیط طبیعی، از جمله گیاهان و حیات وحش است.[5]
نسلکشی فرهنگی از زمانی که از کنوانسیون نسلکشی سازمان ملل متحد در سال 1948 کنار گذاشته شد، وضعیت حقوقی مبهمی دارد. در آن زمان، بسیاری از نمایندگان دولتها نسلکشی فرهنگی را چیزی متمایز از نسلکشی فیزیکی دانستند و از آوردن آن در کنوانسیون اعراض کردند. جامعه بینالمللی تعریف قانونی نسلکشی در کنوانسیون 1948 را به اشکال عمدی امحاء فیزیکی محدود کرد. این کنوانسیون نسلکشی را به عنوان هر یک از اعمال زیر تعریف میکند که «به قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی به این ترتیب انجام میشود»:
1. کشتن اعضای گروه.
2. ایجاد آسیب جدی جسمی یا روحی به اعضای گروه.
3. تحمیل عمدی شرایط زندگی گروهی که برای نابودی کامل یا جزئی فیزیکی آن محاسبه شده است.
4. اعمال تدابیر به منظور جلوگیری از تولد در داخل گروه.
5. انتقال اجباری کودکان گروه به گروهی دیگر.[6]
علیرغم تاکید نهایی کنوانسیون بر نسلکشی فیزیکی، پیشنویسهای قبلی کنوانسیون، شامل نسلکشی فرهنگی نیز میشد و آن را به عنوان یک نقض جدی حقوق بشر معرفی میکرد. اولین پیشنویس کنوانسیون که توسط دبیرخانه سازمان ملل در ماه می 1947 تهیه شد، شامل یک بخش کامل در مورد نسلکشی فرهنگی بود. از این منظر، ابعاد فرهنگی نسلکشی به اندازهای جدی بود که جرمی مستقل و قابل مجازات بهعنوان نسلکشی تلقی میشد، مشروط بر اینکه هدف از بین بردن یک گروه (کلاً یا جزئی) جلوگیری از حفظ یا توسعه آن باشد.[7]
رافائل لمکین، وکیل لهستانی که اصطلاح «نسلکشی» را ابداع کرد و نقشی کلیدی در تصویب کنوانسیون 1948 داشت، از مدافعان قوی به رسمیت شناختن قانونی «نسلکشی فرهنگی» بود. او جنایت نسلکشی را شامل نابودی عمدی یک ملت به یکی از دو طریق میدانست: از طریق کشتار جمعی یا از طریق اقدامات هماهنگ با هدف تخریب پایههای اساسی زندگی گروههای ملی.[8] لمکین نسلکشی را بر اساس نقض حق یک ملت برای وجود جمعی یا نابودی یک ملت تعریف میکند و یادداشتهای منتشر نشده او نشان میدهد که او نسلکشی فیزیکی و فرهنگی را بخشی از آن میدانست.[9] او همچنین معتقد بود که فرهنگ برای زندگی گروهی انسان به همان اندازه لازم است که نیازهای اساسی برای رفاه جسمانی فردی لازم است. فرهنگ یک نیاز اساسی برای وجود انسان است و از این رو تخریب نمادهای فرهنگی نوعی نسلکشی است.[10] گروه ملی لمکین چه از نظر سیاسی حاکم باشد یا نه، از حق ذاتی زندگی معادل حق حاکمیت فرد برخوردار است، و چنین گروههایی پایه اساسی فرهنگ بشری را به عنوان یک کل فراهم کردهاند و لذا مفهوم «نسلکشی» به طور خاص برای محافظت از آن زندگی طراحی شده است.[11]
لمکین در نهایت تعهد خود را مبنی بر گنجاندن نسلکشی فرهنگی در کنوانسیون به دلیل عدم حمایت سیاسی کنار گذاشت،[12] اما ابعاد نسلکشی همچنان در رژیم بینالمللی حقوق بشر امروزی مورد بحث است. در بحثهایی درباره چگونگی تعریف نسلکشی، مواضع به یکی از دو دسته تقسیم میشوند: اول، برخی از محققان نسلکشی را بهعنوان اقدامات مورد نظر یک کنش منسجم تصور میکنند، به طوری که اگر عاملان ارادهای برای انجام آن نشان دهند، رویدادها نسلکشی محسوب میشوند که تاکید بر آسیب جسمی است. ثانیاً، تعدادی دیگر، نسلکشی را فرآیندی ساختاری میدانند که به هیچ عاملی نیاز ندارد. آنها با سهولت بیشتری نسلکشی را بهعنوان رویدادهایی میشناسند که یک مجموعه اجتماعی را نابود میکنند، حتی اگر شواهدی دال بر قصد منسجم در دسترس نباشد.[13] لمکین، که به هر دو بعد فیزیکی و فرهنگی نسلکشی تأکید داشت، چیزی شبیه به یک معما برای دانشمندان نسلکشی ایجاد کرد.[14] هر چند تخریب فرهنگی به تدریج جایگاهی را به عنوان نشانهای از قصد ارتکاب نسلکشی به دست آورده است، ولی با این حال، نسلکشی فرهنگی در حال حاضر توسط قوانین بینالمللی به رسمیت شناخته نشده است، و اراده سیاسی برای به رسمیت شناختن این مفهوم کماکان وجود ندارد.[15] البته در پشت این عدم رسمیت یافتن، قطعا کشورهای استعمارگر و مستکبر جهان نقش اصلی را ایفا میکنند ولیکن کشورهای مظلوم و ستمدیده جهان بایستی به این حق قانونی خویش پافشاری کرده و سازمان ملل را مجاب به تصویب آن کنند.
تروریسم فرهنگی و نسلکشی فرهنگی
نسلکشی فرهنگی از طریق رسانههای جریان اصلی آمریکا اعم از رسانههای قدیم و جدید، که از حق تقدم خود در مسلط کردن چشمانداز و مدل آمریکایی در دنیا استفاده میکنند، کاملا مشهود است. این رسانهها در دست گروهی سلطهگرا است که لازم میداند در دنیایی که ماهیت آن متکثر است، هر چیز متفاوت را محکوم کند.[16] نسلکشی فرهنگی رسانههای دنیای استکبار، که با هویتزدایی و تخریب فرهنگی فرهنگهای ملی و بومی ملتهای دیگر ، در حالی انجام میشود که در سال 2001 «بیانیه جهانی تنوع فرهنگی» و در سال 2005 «کنوانسیون حفظ و ترویج تنوع بیانهای فرهنگی» توسط یونسکو برای حفاظت از فرهنگهای ملی و بومی دنیا صادر شده است.گویی این دو سند بینالمللی تنها دستآویزی است برای محکوم کردن کشورهای بیدفاع و مظلوم دنیا و کشورهای قدرتمند و خصوصا آمریکا را که بر علیه فرهنگ و تمدن کشورهای دیگر دست به ترور فرهنگی زده و نسلکشی فرهنگی انجام میدهند، شامل نمیشود. در این نوع از تروریسم به نظر میرسد کانونهای قدرتمند جهانی که دارای رسانههای بینالمللی هستند و از آنها به عنوان قدرتهای سلطهگر نام برده میشود، به همراهی سازمانهای اطلاعاتی غربی برای فروپاشی یک فرهنگ و یا براندازی یک نظام سیاسی و یا تحمیل طرحهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود بر جوامع هدف، عملیات روانی، فرهنگی و تبلیغاتی معیّنی را اجرا میکنند. در این نوع از تروریسم لزوماً جان انسانها در خطر نیست اما فرهنگ، تاریخ و هویت آنها مورد تهاجم و ترور قرار میگیرد.[17]وسعت ابعاد و زمینههاى تروریسم فرهنگی سبب میشود که دایره وسیعى از ابزار مدرن را در زمره ابزارهاى این نوع تروریسم بگنجانیم. به علاوه که خصلت ابتكارى و ابداعى در این نوع از تروریسم سبب میشود این دایره همچنان وسعت بیشترى یابد و ابزارهاى جدید و ابداعى هم به این فهرست افزوده شوند. تروریستهای فرهنگی از ابزارهای نرم و فرهنگساز بهره میگیرند. این ابزارها که همگى ارتباطى تنگاتنگ و پیچیده با هم دارند را در یک تقسیمبندى میتوان در سه عنوانگنجاند:«صنایع فرهنگى» که شامل سینما، انیمشن، ماهواره، اسباببازی، بازیهای رایانهای و موسیقی میشود؛ «رسانهها» که شامل مطبوعات، رادیو، تلویزیون و خبرگزاریها و آژانسهاى خبرى میشود؛ «فناوریهاى نوین ارتباطى و تبلیغاتى» که شامل اینترنت، سایتهاى خبرى و خبرگزاریهاى اینترنتى و رسانههاى اجتماعى میشود.[18] به طور کلی تحقیقات اجتماعی حاکی از آن است که ماهواره و فضای مجازی تاثیر منفی زیادی روی هویت ملی و دینی افراد در ایران داشته است.[19]
فرآیند هویتزدایی که در فضای مجازی و با استفاده از مکانیزمهای خاصی انجام میشود، برای خانواده و به ویژه جوانان خطرناک است و باعث تغییر سرنوشت میشود. اگر ملتی هویت خود را بی ارزش بداند طبعا به سمت جوامع دیگر متمایل خواهد شد. نظام جمهوری اسلامی پس از انقلاب سال 57 به خاطر احیای نظام ارزشی مبتنی بر ویژگیهای دینی و انقلابی توانسته یک هویت جدید در میان مردم به وجود آورد. از این رو دشمن تلاش کرده است در یک جنگ نرم آشکار با استفاده از رسانه، در هویت دینی و ملی ما تردید افکنی کند.[20]
یکی از نکاتی که باید در مواجههی با دنیای غرب کاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنری است که در اختیار غربیهاست. اینها از هنر حداکثر استفاده را کردهاند برای ترویج این فرهنگ غلط و منحط و هویتسوز؛ بخصوص از هنرهای نمایشی، بخصوص از سینما حداکثر استفاده را کردهاند. اینها به صورت پروژهای یک ملت را تحت مطالعه قرار میدهند، نقاط ضعفش را پیدا میکنند، از روانشناس و جامعهشناس و مورخ و هنرمند و اینها استفاده میکنند، راههای تسلط بر این ملت را پیدا میکنند؛ بعد به فیلمساز، به فلان بنگاه هنری در هالیوود سفارش میکنند که بسازد و میسازد. بسیاری از فیلمهائی که برای ماها و برای کشورهائی نظیر ما میسازند، از این قبیل است.[21] هویتزدایی و نسلیکشی فرهنگی سینمای هالیوود و غرب بر علیه کشورمان با ساخت فیلمهای ضد هویت ایرانی – اسلامی «بدون دخترم هرگز»، « سنگسار ثریا»، « خانهای از شن و مه»، «اسکندر»، «300»، «کشتیگیر»، «جاودانهها» و «آرگو» آغاز و ادامه یافته است و در این روزهای اخیر به این لیست بایستی دو فیلم «عنکبوت مقدس» و«تاپ گان 2» را که در جشنواره کن به آنها جوایز دادهاند، اضافه کنیم. هرگونه هویتزدایی و تخریب فرهنگی نسبت به نمادهای مذهبی یک گروه و ملت از مصادیق تلاش و برنامهریزی برای نسلکشی فرهنگی است و این کاری است که فیلم عنکبوت مقدس با شروع تیتراژ خود و با نشان دادن حرم مطهر رضوی انجام داده است و جا دارد که مجامع حقوقی ما از قبیل دفتر حقوق بشر در قوهقضائیه با استناد به عقبه قانونی بینالمللی نسلکشی فرهنگی، خواستار برخورد و پیگرد قانونی عوامل فیلم و همچنین پشتیبانان آن اعم از مسئولان جشنواره کن و حامیان آن جشنواره باشد و البته حرکتهای دانشجویی و روشنفکری مذهبی نیز نبایستی از این امر غفلت کنند.
سخن آخر
تحقیقات مختلف در دنیا حاکی از آن است که کشورها و مجامع زیادی از جمله کشور عزیزمان،ایران، به واسطه هویتزدایی و یا تخریب فرهنگی با تهدیدات نسلکشی فرهنگی و یا به بیانی دیگر با «قتلعام فرهنگی»
[22] روبرو هستند. با نقض شدید حقوق اساسی فرهنگی ملل مظلوم دنیا، هویت گروهی و حق آنها برای وجود به عنوان یک گروه متمایز در خطر است. اگرچه هر جامعه با چالشهای متمایزی مواجه است ولی ویژگیهای مشترک مرتبط با استعمار و استکبار تاریخی و نسلکشی فرهنگی کنونی، این ملتها را به هم پیوند میدهد و نیاز به بحث جدی در مورد همسانسازی اجباری و نقض حقوق فرهنگی را دامن میزند و لذا نیاز به رسمیت شناختن نسلکشی فرهنگی بینالمللی را از سوی مجامع بینالملل، خصوصا سازمان ملل ضروری میسازد. هرچند نسلکشی فرهنگی به عنوان یک جنایت متمایز تحت قوانین بینالمللی به رسمیت شناخته نمیشود، ولی ویژگی اساسنامه دادگاه کیفری بینالمللی رم (ICC) این پتانسیل را برای «تزریق دیدگاه فرهنگی به دادرسی» را تسهیل میکند.
[23] نسلکشی فرهنگی یک «خطای منحصر به فرد» است که نیاز به رسمیت شناختن مستقل آن توسط جامعه بینالملل بایستی تضمین شود و نباید به عنوان نقش فرعی در ذیل بعضی موارد نسلکشی فیزیکی محدود شود. رویه قضایی موجود حقوق بشر فاقد انعطاف کافی برای رسیدگی به نسلکشی فرهنگی است و تعاریف محدود حقوقی نسلکشی نمیتواند به ریشهکنی عمدی و سیستماتیک موجودیت فرهنگی یک گروه بپردازد. دیوید نرسسیان (2005) استدلال میکند: «با محدود کردن نسل کشی به مظاهر فیزیکی و بیولوژیکی آن، یک گروه را میتوان از نظر فیزیکی و بیولوژیکی دست نخورده نگه داشت، حتی اگر هویت جمعی آن به شکلی اساسی و جبران ناپذیر آسیب ببیند». «به عبارت دیگر، درک کنونی از نسلکشی، بدن گروه را حفظ میکند، اما اجازه میدهد روح آن از بین برود». او همچنین ادعا می کند که نسل کشی فرهنگی اغلب «بسیار شومتر» از حملات فیزیکی است ، با این حال قوانین حقوق بشر موجود نمیتواند آسیبهای خاص تخریب فرهنگی و هویتزدایی را شناسایی و توضیح دهد. بنابراین نسلکشی فرهنگی به سطحی رسیده است که مستلزم مسئولیت کیفری فردی و یک معاهده بینالمللی جدید است که به طور خاص با امحاء فرهنگی سروکار داشته باشد.
[24] رویکرد دیگر، اصلاح چارچوبهای موجود، مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، برای گنجاندن مقرراتی برای نسلکشی فرهنگی و حقوق ملل مظلوم خواهد بود. یوهانس مورسینک(1999) استدلال میکند که حذف یک ماده در مورد حقوق اعضای گروههای اقلیت «بزرگترین نقص این سند محوری» است و معتقد است که اصلاحیه با روح جامعه گرایی ذاتی اعلامیه جهانی حقوق بشر مطابقت دارد
[25]. اگرچه به رسمیت شناختن مشخص نسلکشی فرهنگی - چه از طریق یک معاهده بینالمللی جداگانه یا از طریق اصلاح چارچوبهای موجود مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، در حال حاضر از حمایت سیاسی گسترده در جامعه بینالمللی برخوردار نیست، با این وجود باید هدفی باشد که فعالانه توسط مدافعان حقوق بشر و ملتهای مستضعف جهان پیگیری شود تا شاید به صورت تدریجی در مجامع بینالملل به قانون و کنوانسیون رسمی تبدیل شود.
پینوشتها
[1]- کاستلز، امانوئل،( 1380) . عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ؛ قدرت هویت، ج 2، ترجمه حسن چاوشیان، تهران، طرح نو.
[2] - DAVIDSON, Lawrence. (2012) Cultural Genocide (New Brunswick, NJ: Rutgers University Press).
[3] - TINKER, George E. (1993) Missionary Conquest: The Gospel and Native American Cultural Genocide (Minneapolis: Fortress Press).
[4] - NERSESSIAN, David. (2005, Spring) Rethinking Cultural Genocide Under International Law. Carnegie Council for Ethics in International Affairs, Human Rights Dialogue.
[5] - WOOLFORD, Andrew. (2009) Ontological destruction: Genocide and Canadian aboriginal peoples. Genocide Studies and Prevention, 4(1), 81–97.
[6] - UNITED NATIONS GENERAL ASSEMBLY. (1948a) Convention on the Prevention and Punishment of the Crime of Genocide. [Online]. Available: http://www.hrweb.org/legal/genocide.html
[7] - SHORT, Damien. (2010) Cultural genocide and indigenous peoples: A sociological approach. The International Journal of Human Rights, 14(6), 833–848.
[8] - POWELL, Christopher. (2007) What do genocides kill?: A relational conception of genocide. Journal of Genocide Research, 9(4), 527–547.
[9] - SHORT, Damien. (2010) Cultural genocide and indigenous peoples: A sociological approach. The International Journal of Human Rights, 14(6), 833–848.
[10] - MOSES, A. D. (2009) Empire, colony, genocide: Keywords and the philosophy of history. In Empire, Colony, Genocide: Conquest, Occupation, and Subaltern Resistance in World History, A. Dirk Moses (ed.) (New York: Berghahn Books).
[11] - POWELL, Christopher. (2007) What do genocides kill?: A relational conception of genocide. Journal of Genocide Research, 9(4), 527–547.
[12] - SHORT, Damien. (2010) Cultural genocide and indigenous peoples: A sociological approach. The International Journal of Human Rights, 14(6), 833–848.
[13] - MOSES, A. D. (2002) Conceptual blockages and definitional dilemmas in the “racial century”: Genocides of indigenous peoples and the Holocaust. Patterns of Prejudice, 36(4), 7–36.
[14] - POWELL, Christopher. (2007) What do genocides kill?: A relational conception of genocide. Journal of Genocide Research, 9(4), 527–547.
[15] - DAVIDSON, Lawrence. (2012) Cultural Genocide (New Brunswick, NJ: Rutgers University Press).
[16] - Olague , Rubén and Valentin Ekiaka Nzai(2014). Cultural Genocide Through Mainstream Media: A Brief Critical Analysis. Journal of Latinos and Education, 13: 309–316.
[17] - لیتزینگر، آنتونی (1383)، تروریسم پسامدرن، مترجم: حامد شهبازی، انتشارات آگاه.
[18] - بصیری، مسعود و همکاران(1397). تروریسم فرهنگی در مواجهه با ایران؛ راهبردها و رویکردها. پژوهشنامه اندیشه معاصر. سال اول، شماره 1، تابستان 1931 ، صفحات 75-55
[19] - حاجیانی، ابراهیم و حمید رضا محمدزاده(1395). وضعیت هویتهای ملی،دینی و قومی. در مجموعه مقالات گزارش وضعیت اجتماعی کشور، جلد اول، شورای اجتماعی کشور.
[20] - جوانی،محمد. رادیو گفتگو. http://radiogoftogoo.ir/NewsDetails/?m=175156&n=838379
[21] - بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جوانان استان خراسان شمالی، 23/7/91
[22] - این اصطلاح از بیانات مقام معظم رهبری وام گرفته شده است.
[23] - HON, Kristina. (2013) Bringing Cultural Genocide in by the Backdoor: Victim Participation at the ICC. Seton Hall Law Review, 43(1), 359–407. [Online]. Available: http://erepository.law.shu.edu/cgi/viewcontent.cgi?article=1461&context=shlr [25 March 2013].
[24] - NERSESSIAN, David. (2005, Spring) Rethinking Cultural Genocide Under International Law. Carnegie Council for Ethics in International Affairs, Human Rights Dialogue.
[25] - MORSINK, Johannes. (1999) Cultural genocide, the Universal Declaration, and minority rights. Human Rights Quarterly, 21(4), 1009–1060.
![گفتمان هویت فرهنگی در هنر معاصر ایران](https://www.ricac.ac.ir/uploads/thumbs/news/2021/02/80x80_080452persian-art7.jpg)
گفتمان هویت فرهنگی در هنر معاصر ایران
![امنیت فرهنگی ما و همسایگان](https://www.ricac.ac.ir/uploads/thumbs/news/2020/10/80x80_064349unnamed.jpg)
امنیت فرهنگی ما و همسایگان
![ارائه درسگفتارهای صوتی افزایش مهارتهای خودآگاهی](https://www.ricac.ac.ir/uploads/thumbs/news/2020/09/80x80_100118975802_orig.jpg)