درباره فوتبال و کتاب «جامعه شناسی فوتبال در بافتی جهانی»

تحلیل اجتماعی و فرهنگی فوتبال، به تحلیل شبه علمی تبدیل نشود

یادداشتی از اسماعیل غلامی پور (دکتری جامعه‌شناسی)
تحلیل اجتماعی و فرهنگی فوتبال، به تحلیل شبه علمی تبدیل نشود

کتاب «جامعه شناسی فوتبال در بافتی جهانی»  به جهت گستردگی مباحث می تواند به عنوان مقدمه جامعه شناسی فوتبال در نظر گرفته شود. اما به دلیل مباحث گسترده، مباحث عمق زیادی پیدا نکرده اند ولی برای یکی از منابع مقدمه جامعه شناسی فوتبال کافی است. نویسنده در زمینه های مختلف با رویکردی تاریخی بحث کرده است: نهادینه و قاعده مند شدن فوتبال و بروکراتیزه شده آن (از ۱۸۶۳ در انگلستان تا به امروز در همه جهان) در سطح ملی و بین المللی، خشونت و فوتبال، نژادپرستی در فوتبال، جنسیت و فوتبال، اقتصاد سیاسی فوتبال و ارتباط آن با و تلویزیون و کلاً رسانه ها و تبدیل بازیکنان به سلبریتی­هایی جهانی، فرهنگ و اجتماع هواداری، اما در برخی موارد مهم به طور گذرا صحبت شده است و فصلی به آن ها اختصاص نداده است: فوتبال و سرگرمی و فراغت، فوتبال و هویت جمعی، فوتبال و همبستگی اجتماعی (محلی، منطقه ای، ملی و ...)، ناسیونالیسم و فوتبال، قوم گرایی و فوتبال، فوتبال و سیاست؛ این می تواند ضعف کتاب باشد. جامعه شناسی ترین فصل کتاب، فصل هفتم (هواداری در فوتبال) است که به مباحث هواداری، هویت جمعی، اجتماع هواداری می پردازد. به نظرم اگر  از این فصل ها بیشتر می داشت، مقدمه بهتری برای رشته جامعه شناسی فوتبال و ورزش بود.

 نکته دیگر، با وجود اینکه کتاب در مورد ابعاد مختلف فوتبال رویکردی تاریخی دارد، اما «تاریخ اجتماعی فوتبال» نیست و مباحث اندکی در این حوزه دارد. همچنین، در رویکرد تاریخی کتاب، فوتبال برخی کشورها مانند ایران به حساب نیامده است. کتاب در مورد اشاعه فوتبال از انگلستان به دیگر نقاط جهان مانند اروپا،آمریکای جنوب و در آسیا، ژاپن، هند، کره و چین و مباحث مختلف فوتبال در این کشورها بحث می کند اما از اشاعه فوتبال در اوایل قرن بیستم در ایران سخن نگفته است در حالی که ایران از اولین کشورهای صاحب فوتبال در آسیا بوده است و از چندین دهه پیش تا امروز لیگ های حرفه ای داشته و چندین بار قهرمان آسیا شده است و باشگاه های حرفه ای آن همه مدعی قهرمانی در لیگ آسیا بوده اند. البته این نشان از کم کاری ما هم دارد که از تاریخ فوتبال مان پژوهش عمیقی انجام نشده است. البته بی تاریخی فوتبال ما باعث مسائلی هم شده است. مثلاً وقتی کارلوش کی روش پس از باخت ایران مقابل ژاپن می گوید: «در مقابل ژاپن که بدون تردید بهترین تیم آسیاست شکست خوردیم؛ آن ها تجربه بیشتر، بازیکنان پخته‌تر و تاریخچه غنی‌تری داشتند؛ توسعه بیشتری داشتند و در تربیت مربی و جوانان موفق‌تر بودند؛ به همین خاطر فکر نمی‌کنم باخت به ژاپن کسر شان باشد». این در حالی است که تیم ملی ایران همیشه یکی از قطب های فوتبال آسیا بوده و بارها  قهرمان جام ملت های آسیا، بازی های آسیایی و مسابقات غرب آسیا شده است؛ همچنین تیم های باشگاهی ایران همیشه از مدعیان قهرمانی در آسیا بوده اند. این سخن کی روش، محصول نگاه اشتباه بی هویت و بی تاریخ انگاشتن فوتبال ایران است.

نکته دیگر اینکه کتاب از منظر محققان چپ و انتقادی به فوتبال پرداخته نشده است در حالی که آن ها در مورد فوتبال تحلیل های انتقادی مفیدی دارند. اینکه فکرکنیم تحلیل فرهنگی انتقادی و چپ از فوتبال، هنوز هم بر اساس جمله معروف «فوتبال افیون توده هاست» می چرخد، نشان از بی اطلاعی از محتوای جدید تفکر انتقادی درباره فوتبال است.

نکته بعدی این است که کتاب را  مترجم محترم جناب آقای حمید پورنگ برای «پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات» ترجمه کرده است. ممکن است این پرسش به وجود بیاید که چرا پژوهشگاه فرهنگ، باید به فوتبال بپردازد و کتابی در مورد فوتبال منتشر کند؟ کسانی که کتاب را مطالعه کنند، متوجه ارتباط فوتبال با فرهنگ می‌شوند. فوتبال از پدیده­های مهم اجتماعی و فرهنگی است و در ایران علقۀ اجتماعی و فرهنگی مهمی برای مردم است و در فرهنگ عمومی جامعه جا افتاده است. «سایمون کوپر» در کتاب «فوتبال علیه دشمن» نشان می دهد، «فوتبال فقط یک بازی نیست؛ بازتابی از دل‌بستگی‌های مذهبی و منطقه‌ای است. جنگ به‌وجود می‌آورد، انقلاب می‌کند و مورد توجه مافیاها و سیاستمداران است. تأثیر پیچیده‌ای در دگرگونی ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و نقش زیادی در همبستگی و ازهم‌گسستگی ملت‌ها و قومیت‌ها دارد. تأثیرات فوتبال بر سیاست و فرهنگ و جوامع مختلف انکار شدنی نیست. دولت‌ها از قدرت چندجانبه فوتبال برای مقاصد اجتماعی- فرهنگی، سیاسی و اقتصادی استفاده می‌‌کنند.

بنابراین فوتبال،  ابعاد اجتماعی و فرهنگی گسترده ای دارد و می تواند منشأ تحلیل های فرهنگی و اجتماعی قرار بگیرد. اما نکته مهم این است که در این حوزه «تحلیل» و «شبه تحلیل» را از هم تفکیک کرد. به عنوان مثال پدیده خشونت در بازی پرسپولیس و سپاهان، یا در بازی تراکتورسازی و پیکان، می تواند منشأ تحلیل فرهنگی و اجتماعی قرار بگیرد. مثلاً  از منظر هولیگانیسم در فوتبال و  عوامل و زمینه های آن، خرده فرهنگ و اجتماع هواداری و حس تعلق و هویت جمعی «ما» در  برابر «آن ها»، فضا و فرهنگ منحصراً مردانه و مذکر استادیوم، نواقص و نارسایی های  سازمانی، مدیریتی، انتظامی و کنترل پلیسی برگزاری فوتبال، خلاء مقررات و قوانین  سختگیرانه و ...؛  اما این پدیده می‌تواند منشأ  «تحلیل شبه علمی به ویژه در ژانر خلقیات ایرانی» نیز باشد. در مورد خشونت رخ داده  در بازی سپاهان و پرسپولیس یا در بازی تراکتورسازی و پیکان، تحلیل فرهنگی عامه  پسند و شبه علمی خلقیات ایرانی می تواند این باشد: «خشونت در بین هواداران  فوتبال، نشانگر خشونت در جامعه است». در این نوع شبه تحلیل، «فوتبال به مثابه  آیینه جامعه و فرهنگ» عمل می کند و پدیده بدون واکاوی مستقیم، تعمیم داده می شود. چونکه  فوتبال از عمومی‌ترین پدیده­های اجتماعی و عمومی ترین ورزش است، تحلیل فرهنگی آن  این خاصیت را دارد که به تحلیل عامه پسند و شبه علمی تبدیل شود. مانند اتفاقی که  در بازی ایران - ژاپن افتاد و دلیل شکست ایران با اشاره به گل اولی که ایران  دریافت کرد، با شبه تحلیل فرهنگی خلقیات ایرانی تولید و اشاعه شد و تا جایی که این  شبه تحلیل، در سطح دانشگاه و جامعه شناسان معروفی مانند پرویز پیران نیز گسترش  یافت. من این نقد را در مقاله «خلقیات ایرانی یا مدیریت فوتبال» که در «سایت شمس» منتشر  شد آوردم. بنابراین باید حواسمان باشد که تحلیل اجتماعی و فرهنگی فوتبال، به تحلیل  شبه علمی تبدیل نشود. به همین دلیل رشته علمی جامعه شناسی فوتبال و به طور کلی  جامعه شناسی ورزش در ایران ضرورت و اهمیت دارد.

با توجه به اهمیت اجتماعی و فرهنگی فوتبال در ایران، رشته جامعه شناسی ورزش با تأکید بر فوتبال مهم و ضروری است. رشته جامعه شناسی ورزش در مقطع دکتری در ایران تأسیس شده است. اما یک اشکال اساسی دارد. وقتی گفته می شود جامعه شناسی ورزش، ما باید پیش نیازها و مقدمات علم جامعه شناسی (نظریات، مفاهیم، روش پژوهش اجتماعی و ...) را در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس (حداقل مقطع فوق لیسانس) داشته باشیم و سپس وارد دوره دکتری جامعه شناسی یک حوزه خاص بشویم. بنابراین، ورزش، حوزه تخصصی رشته ای (جامعه شناسی) است که مقدمات آن گذرانده شده است و دانشجو وارد دوره تخصصی می شود. بنابراین جامعه شناسی ورزش و فوتبال، در دیسیپلین جامعه شناسی است و باید از قواعد آن پیروی کند. این درست نیست که هر فردی که فوتبالیست است یا به فوتبال اشتغال داشته یا رشته تربیت بندی خوانده است، بدون گذراندن حداقل مقطع فوق لیسانس جامعه شناسی، وارد مقطع دکتری تخصصی جامعه شناسی ورزش شود.


برچسب ها
از طریق فرم زیر نظرات خود را با ما در میان بگذارید