بررسی مشروطیت از سه منظر تاریخی، جامعهشناسی و اقتصادی
![بررسی مشروطیت از سه منظر تاریخی، جامعهشناسی و اقتصادی](https://www.ricac.ac.ir/uploads/thumbs/news/2017/08/750xauto_101804photo_2017-07-25_16-52-26.jpg)
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات با همکاری گروه پژوهشی فرهنگ، تاریخ و پژوهشهای میانرشتهای و به مناسبت فرارسیدن سالگشت صدور فرمان مشروطه در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی، نشستی با عنوان «مشروطیت، ما واکنون» را در روز دوشنبه مورخ ۹ مرداد ۱۳۹۶ برگزار کرد.
در این نشست که ساعت ۱۶ تا ۱۸ در محل پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برپا گردید، سه تن از اساتید از زوایای گوناگون موضوع «مشروطیت» را مورد بررسی قراردادند. هاشم آقاجری از منظر تاریخی، ابراهیم توفیق از منظر جامعهشناسی و محمد مالجو از منظر علم اقتصاد به بحث پرداختند و ارتباط ما را با این واقعه مهم تاریخی واکاویدند.
به گزارش گروه میانرشتهای، دکتر هاشم آقاجری، در ابتدای سخنرانی با تبریک سالگرد جنبش مشروطیت بر اینکه این جنبش نقطه عطفی در تاریخ ایران زمین محسوب میشود، تاکید کرد و گفت: بحث امروز، نسبت ما و مشروطیت را خواهد کاوید. میخواهیم تامل کنیم بعد از گذشت ۱۱۱ سال از مشروطیت؛ امروز ما در کجا قرار داریم؟ یعنی در فرآیند تحولاتی که اکنون تجربه میکنیم از حیث زمان تاریخی و نه تقویمی در کجا قرار گرفتهایم؟ نسبت ما با مشروطه براساس اصل وابستگی به مسیر جدا از فراز و فرودهای فراوان ۱۱۱ سال گذشته؛ نیست. جنبش مشروطیت به مثابه یک رویداد مرکب با مشارکت نیروهای اجتماعی مختلف، رویکردها و ایدئولوژیهای گوناگون و افق های انتظار متفاوتی که در جامعه آن روز ایران قرار داشت نهایتاً در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ از سوی پادشاه وقت، مظفرالدینشاه قاجار حداقل برمبنای حقوقی و یک سند پایه تنظیم شد و نام قانون اساسی به خود گرفت و از این زمان تاریخ ایران را وارد قرن بیستم کرد.
این پژوهشگر ادامه داد: ما میدانیم که خواست مشروطهخواهان و گروههای اجتماعی مختلف که در آن جنبش دخالت داشتند از اصناف و پیشهوران تا تجار و بازرگانان و منورالفکران، دیوانیان، روحانیان و عامه مردمی که در تهران یا شهرهای دیگری چون رشت و تبریز و اصفهان و... در آن حضور داشتند الزاما قابل تقلیل به یک خواست و یک انتظار نیست. این شکافها و تضادها که شاید بارزترین آن مشروطیت اولیه را با کودتای سلطنتی و بمباردمان مجلس روبرو کرد نوعی همپیوندی و اتحاد میان سلطنت و روحانیت بود.
آقاجری، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس اظهار کرد: ما میدانیم که در تاریخ ایران پیشامشروطه نوعی همگرایی و همکاری میان روحانیت و سلطنت وجود داشت. به طوریکه روحانیت در دورههای پسامغولی، پیشامغولی یا پساصفوی یا پیشاصفوی اساسا پارادایمی جز سلطنت نمیشناختند و روحانیت سنی و روحانیت شیعی همگی به استثنای موارد بسیار شاذ حفظ بیضه اسلام را جز با پیوند و همگرایی با نهاد سلطنت نمیدیدند. اما تحولاتی که در قرن نوزدهم رخ داد و ایدئولوژیها و گفتمانهای تازهای که مطرح گردید منجر به این شد که بخشی از روحانیت ایران به پارادایم تازهای بیاندیشد. آن پارادایم تازه همانا سلطنت مشروطه بود.
ایشان در پیوند با همین موضوع افزود: اما تعارض گفتمانی میان مشروطهخواهان و از جمله روحانیت مشروطهخواه از جمله آخوندخراسانی و نایینی با دیگران و آن گفتمان سنتیای که ریشه دار بود و یک سنت سخت و نیرومندی داشت نوعی تقابل ایجاد کرد که همین تقابل منجر به کودتای سلطنتی محمدعلیشاه با حمایت روحانیت شد. البته نیروی مشروطهخواه نشان داد که دست بالا را در برابر نیروی سنتی دارد و نهایتا مشروطیت دوم رقم خورد.
این استاد دانشگاه با بررسی اجمالی و ذکر برخی از مشخصهها و ویژگی های دوران مشروطیت دوم اذعان کرد: همچنان در قرن بیستم با این شکافها مثل شکاف بین سلطنت و وزارت زندگی کردیم یعنی نه تنها سلطنت مردم بلکه در خود ساختار حکومت سلطنتی نیز تغییر به وجود نیامد. ما در قرن بیستم در همین شکاف زیستیم.
آقاجری در پایان نتیجه گرفت نسبت امروز ما با مشروطیت یک نسبت پارادوکسیکال است. ما در سطح اجتماعی در دوره پسامشروطیت و از حیث ساختاری در وضعیت پیشامشروطیت قرار داریم. چگونه میشود همچنان پروژه مشروطیت را داشته باشیم در حالیکه اولا تناقضهای صدساله نشان داده و ثانیا در جامعهای که خیزی به سمت جمهوریت در سال ۵۷ برداشته است ولی این خیز گرفتار وضعیتی شد که به نوعی مشروطه دفرمه و به هم ریخته را دوباره تجربه کرد و چگونه میشود بحرانهای این جامعه اعم از اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی در چارچوب آن پارادایم که ۱۱۰ سال تجربه شده بتوان راه برون رفتی را متصور گشت؟ به گمان من هم قلمرو تجربه کنونی و هم افق انتظار تاریخی امروز از نظر اجتماعی مشروطیت را برای تاریخ ایران بلاموضوع میکند حتی مشروطیت نسخه اصل آن در آغاز قرن بیستم.
سخنران بعدی، دکتر ابراهیم توفیق تاکید کردند میخواهیم به این بپردازیم که اکنون ما چه نسبتی با مشروطه داریم؟ در این راستا در پاسخ و تضاد با سخنان آقاجری گفت: من اعتقاد ندارم که در پسامشروطه به سر نمیبریم و همچنان در سایه مشروطه زندگی میکنیم که روابط و فضای جغرافیایی مسایل اجتماعی و سیاسی ما همه در همان دوره شکل گرفته و وابستگی مسیر منظمی ایجاد کرده که همچنان در آن دوره به سر میبریم.
این محقق افزود: امروزه ما به خصوص از نظر دیسکوری خارج از مشروطه قرار نداریم. هر نوع سیاستورزیای عملا ناچار میشود بار دیگر به مشروطه و یا به فرآیندی که مشروطه در آن امکانپذیر شده بازگردد و و از آنجا وضعیت کنونی را تعیین تکلیف کند. به این مناسبت من فکر میکنم در دوران پسامشروطه نیستیم.
وی ادامه داد: آنچه که دکتر آقاجری گفتند نوعی روایت از مشروطه است. میخواهم بگویم این روایت آغاز مشخصی دارد و در آن ظرفیت هایی هست که باید آن را برجسته کرد. من با این روایت موافق نیستم. مشکل این روایت این است که یک ناصرالملک امروزی میتواند بگوید: اشتباه میکنید! مردم در آن سطحی نیستند که شما فکر میکنید. این را همواره میتوان گفت. اگر اینگونه بیاندیشیم همیشه به نتیجه دکتر آقاجری ختم نمیشود. گاه ممکن است به نظریه استبداد تاریخی کاتوزیان برسیم. این نظریه میگوید جامعه رعیتوار و تودهواری داریم که در بهترین حالت علیه مستبد شورش میکند نه علیه استبداد. در نتیجه چنین شورشهایی به تغییر ساختاری استبداد منجر نمیشوند به همین دلیل پس از مدتی، دوباره استبداد روی کار میآید.
ابراهیم توفیق در پایان تاکیدکرد که ما دو دیسکورس داریم یکی در دهه چهل و دیگری بعد از دهه چهل. اما ما هنوز در دیسکورس دهه چهل قرار داریم. اگر نام دوره قبل را دوره گذاراندیشی بنامیم از دهه چهل به بعد وارد دورهای میشویم که گذار تبدیل به ایدلوژی و قدرت میشود، سنت و تجددی میسازد، چنان شکاف عمیقی میانشان ایجاد میکند که هرگونه امکان رفتوآمد میانشان را از بین میبرد. مقولههای مثل اصلاحطلبی و انقلابیگری مابه ازای چنین تفکری هستند. به این ترتیب مفاهیمی مثل استبداد و عقبماندگی را تغییر میدهد و آنها را امری ذاتی تلقی میکند.
محمدمالجو با طرح این پرسش که نقشآفرینی بسیار پررنگ نیروهای سیاسیای که نه بنابر انتخاب بلاواسطه و بلاشرط مردم بر مسند قدرت تکیه زدند چه تاثیراتی بر روند تکوین آن چیزی که نظام سرمایهداری متعارف نامیده میشود بر جای گذاره است، سخنرانی خود را آغاز کرد.
این اقتصاددان در همین راستا و با طرح این پرسش درباره نحوه تاثیرگذاری توزیع الگو سیاستگذاری مخالفت مشروطه در نظام اقتصادی گفت: بنا دارم رابطه دو پدیده را در یک سپهر متمایز اما عمیقا مرتبط بررسی کنم. از یک سو احاله بخش اعظمی از قدرت در عرصه سیاست به نیروهایی که قدرت خود را مستقیم از مردم نمیگیرند به واسطه شکست آرمان مشروطهخواهی و از سوی دیگر نوع نظام اقتصادی در جامعهای که محمل بروز چنین الگوی توزیع قدرت سیاسی است. وی سپس به برخی از مشخصههای اصلی و خاصبودگیهای اقتصاد ایران اشاره کرد و ادامه داد: با اتکا به تجربه ایران در چهار دهه اخیر که مشروطه خواهی را پشت سر گذاشته در اقتصاد ایران سه بحران کلیدی وجود دارد که میتواند با نوع نگاه مشروطهخواهی گره بخورد: تولید ارزش، تحقق ارزش و انباشت مجدد. مالجو سپس هر یکی از این حوزهها را به کوتاهی توضیح داد.
این پژوهشگر اقتصاد گفت: در حوزه تحقق ارزش شاهدیم که الگوی مشروطهستیز در عرصه سیاست به سهم خود در تشدید بحران خاص این حوزه نقشآفرین است. به دلیل غلبه سرمایه تجاری بر تولید داخلی این اتفاق رخ میدهد. سرمایه تجاری چنانچه به نهادهای دولت دسترسی داشته باشد و اگر زیر نگین بحثهای مشروطهستیز باشند از این امکان برخودار است با هزینه، ریسک و طول دوره کمتری برای بازگشت سرمایه دست به واردات بزند. الگوی ضدمشروطه توزیع قدرت سیاسی یکی از عوامل تشدید واردات قاچاق است.
ایشان در پایان سخنان خود با اشاره به انباشت سرمایه و ارتباط آن با نگاه ضدمشروطه و ضدجمهوری افزود: این نوع نگاه و الگوی ضدمشروطه توزیع قدرت سیاسی، به شدت در فرار انباشت سرمایه از ایران نقش اساسی دارد.
در انتهای این نشست، به روال همیشه بخش پرسش و پاسخ میان سخنرانان و حضار برگزار گردید.