نشست تخصصی «آسيبشناسی سينمای اقتباسی پيش و پس از انقلاب»برگزار شد
![نشست تخصصی «آسيبشناسی سينمای اقتباسی پيش و پس از انقلاب»برگزار شد](https://www.ricac.ac.ir/uploads/thumbs/news/2016/10/750xauto_061511poorshabanan.jpg)
نشست تخصصی «آسيبشناسی سينمای اقتباسی پيش و پس از انقلاب» با حضور دکتر علیرضا پورشبانان، سوم ابان ۱۳۹۵ در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
دکتر پورشبانان در ابتدای این نشست، ضمن تبیین معنای اقتباس، به همزمانی شكلگيری اقتباس و تولد سينما پرداخت و گفت: سینما از همان ابتدا از ادبیات و داستان برای یافتن سوژه استفاده ویژهای کرد. به عنوان مثال ژرژ مليس از داستانهای ژول ورن و اچ جی ولز به ویژه در فیلم ۱۴ دقیقهای سفر به ماه اقتباس کرد و شهرت فراوانی در جهان و به ويژه آمريكا به دست آورد. در واقع، اقتباس در سینما به معنی شیوهای است كه از طریق آن یك فیلم بر مبنای آثار مكتوب، از جمله رمان و نمایشنامه ساخته میشود و در ذات خود، تبدیل و برگردان دستمایه از یك رسانه به رسانهای دیگر است. وی با تأکید بر اینکه گزینش، لازمهی اقتباس است، افزود: به سبب اختلاف در ساختار متفاوت متن و تصویر، همیشه مشکلاتی در برابر اقتباس از آثار ادبی و چگونگی تبدیل زبان این دو به یکدیگر وجود دارد؛ چرا که ابزار بیان و نوع ارتباطی که این دو مقوله با مخاطبان خود ایجاد می کنند، متفاوت است و در تبدیل شدن به یکدیگر با دشواریهایی رو به رو میشوند.
عضو هیات علمی دانشگاه هنر، به دو مرحله در انجام روند اقتباس اشاره کرد و گفت: در روند اقتباس، فهم متن و ظرايف اثر ادبی و نیز شناخت روشی براي بيان متن با همه ظرايف و ايجاد انفعال در مخاطب حائز اهمیت است. به عبارت دیگر برای تبدیل یک متن به نسخهی نمایشی دو مرحله باید طی شود، تا این روند تبدیل در چارچوبی درست و قاعدهمند صورت بگیرد: نخست آن که، در یک اقتباس کامل، اقتباسکننده، هدف صاحب اثر ادبی را کاملاً درک کند و دقایق و ظرایف آن را به دقت بررسی و واکاوی کند. در مرحلهی دوم، هنرمند فیلمساز باید دست به ابداع زند و زبان و لحن و چارچوبی ویژه ابداع کند تا منظور نویسنده را از طریق آن و با تصاویر نمایش دهد.
مسئول میز سینما در پژوهشکده هنر پژوهشگاه با بیان نمونههای موفق اقتباس در سینمای جهان گفت: اگر موضوع دقت و توجه به تمام ابعاد اقتباس، مورد نظر اقتباس کننده و فیلمساز قرار بگیرد، اثر نمایشی به اندازهی اثر ادبی جذاب و گاهی حتی اثرگذارتر خواهد شد؛ مانند فیلم ربکا (۱۹۴۰) و پرندگان که هر دو از نوشتههای دافنه دوموریه و از ساختههای آلفرد هیچکاک است و از رمان جذاب تر و اثرگذارتر است و یا آثار استنلی كوبريك که همگی اقتباسی است و بسيار موفق.
دکتر پورشبانان در ادامه به انواع اقتباس در سينما پرداخت و گفت: از سه نوع اقتباس میتوان نام برد: ۱. برداشت آزاد؛ ۲. لفظ به لفظ و ۳. وفادار.
وی جذب مخاطب و برگشت سرمايه و نیز معرفی اثر ادبي را از انگيزههای اقتباس بیان کرد و افزود: در سینمای ایران نیز از زمانی که سینما بهتدریج جای خود را در میان عامهی مردم پیدا کرد، اقتباس از آثار ادبی مطرح شد و از سال ۱۳۱۳ به بعد دستمایههای ادبی در برخی فیلمها مورد استفادهی فیلمسازان قرار گرفت. به عنوان مثال، سپنتا در سال ۱۳۱۳ فیلم فردوسی را که اولین کار مستقل او در مقام کارگردان بود، تهیه کرد. این فیلم برداشتی از زندگی شاعر حماسهسرای توس و بازسازی گوشهای از داستان شاهنامه بود. سومین و چهارمین فیلمهای همین فیلمساز، شیرین و فرهاد (۱۳۱۳)، لیلی و مجنون (۱۳۱۵) اقتباسهایی از آثار منظوم و منثور کهن بود که شرح حالات عاطفی و عاشقانه را نشان میدادند.
اما غالب این فیلمنامههای اقتباس شده¬ی آن سالها حتی آنهایی که بر اساس متون ادب فارسی و افسانههای عامیانه و فولکلور ساخته شدهاند، اصول صحیح اقتباس را رعایت نکردهاند، یا تقلید صرف از خارج و یا برداشتهای شخصی هستند. به جز فیلم لیلی و مجنون (علیمحمد نوربخش، ۱۳۳۵)، دو فیلم اقتباسی دیگر، یعنی یعقوب لیث (علی کسمائی) و رستم و سهراب (دکتر شاهرخ رفیع) در سال ۱۳۳۶ و بیژن و منیژه (منوچهر زمانی) در سال ۱۳۳۷ ساخته شدند؛ ولی این فیلمها اغلب تصویری نادرست از اثر حماسی فردوسی، حکیم نظامی و دیگران ارائه دادند و در مقایسه با آثار قبلی، با وجود تکنیک و امکانات پیشرفتهتر با نواقص فنی زیادی ارائه شدند.
بیشتر اقتباسهای سینمایی، از آثار ادبی معطوف به ادبیات واقعگرا و متکی بر ترسیم مناسبات اجتماعی و عینی روزمره بودند و به جز چند مورد خاص که در زمینههای قصههای نمادین و غیر متعارف صورت گرفت، مانند شازده احتجاب و ملکوت که از اقتباسهای فرمانآرا و هژیر داریوش از نوشتههای گلشیری و بهرام صادقی محسوب میشدند، اقتباس ارزشمند و درخور توجهی از ادبیات کلاسیک ایران صورت نگرفت.
در ادامه این نشست، دکتر پورشبانان با طرح این سؤال که چرا تهیهکنندگان سینمای ایران از گنجینه ادبیات کلاسیک ایران یا قصههای عامیانه و یا داستانهای نویسندگان معاصر کمتر استفاده کردهاند، به بررسی این موضوع از دو منظر غير ادبی و غير تخصصي و ادبی و تخصصی پرداخت و گفت: از نگاه غير ادبی و غير تخصصي گروهی بر این عقیدهاندکه ادبیات فارسی با بیان خاص و بعضاً عرفانی خود، غالباً با روشی سمبلیک بیان شده، و حوادث و شخصیتهای موجود در این آثار اغلب غیر قابل باور، غیر قابل همذاتپنداری و عموماً دور از واقعیات روزمرهی جامعهی ایرانی این دوران هستند. داستانهای مثنوی، عطار و حتی داستانهایی با تمهای عامهپسند عاشقانه مانند خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و ... برای سینما جذاب نیستند و اگر قرار باشد دستمایه تولیدات سینمایی قرار گیرند، باید فرد دیگری آنها را دوباره نویسی کرده، تبدیل به فیلمنامه نماید، تا برای سینما جذاب شوند.
اما از نگاه ادبی و تخصصی ادبيات باید گفت بر خلاف گفته این گروه از منتقدان، این ضعف را نه از آثار بینظیر ادبی که باید از هنرمندانی دانست که نتوانستهاند با به روز کردن این آثار و یافتن فرم بیانی مناسب آنها، مثل رجوع به انواع مختلف روشهای اقتباس (آزاد، وفادارانه و لفظ به لفظ) و استفاده از شیوههای جدید بیانی و تمرکز بر استفاده از ابزار تکنیکی جدید در سینما، انگشت اتهام را به سوی ادبیات گرفته¬اند.
عضو هیات علمی دانشگاه هنر به وضعیت اقتباس از آثار ادبی کلاسیک پس از انقلاب اسلامی نیز پرداخت و گفت: به نظر نمی¬رسد روند اقتباس از آثار ادبی کلاسیک تفاوت چندان معناداری را تجربه کرده باشد. صرف نظر از رویکردهای عالمانه و هنرمندانهای که فیلمسازان برجستهای مانند کیومرث پوراحمد (در اقتباس از قصههای مجید نوشتهی هوشنگ مرادی کرمانی) و بسیاری دیگر از فیلمسازان بنام ایرانی در عرصه اقتباسهای ادبی انجام داده¬اند، اما باید گفت که تمرکز این فیلمسازان نیز با این که از نظر ساخت و محتوا، پیشرفت فوقالعادهای را تجربه کرده¬ است، همچنان بر ادبیات و نویسندگان معاصر است و اگر اشارهای نیز به متون کلاسیک در این فیلمها میشود، در حد همان اشاره و دلالت های مختصری است که نویسنده معاصر در کتاب خود به آن توجه کرده است. چنان که اقتباس از داستان پادشاه و کنیزک مثنوی مولوی در فیلم «۴۰ سالگی» ساخته علیرضا رئیسیان، همان اشارتهایی است که ناهید طباطبایی نویسنده این رمان، در اثر خود بدان توجه کرده، که استقلال واقعی و هویت اصیل متن کلاسیک را ندارد.
دکتر پورشبانان در پایان این نشست، درخصوص استفاده از ادبیات کلاسیک ایران در آثار سینمایی پیشنهادهایی را مطرح کرد. معرفی آثار ادبی کلاسیک به زبان امروزی، استفاده از روش های مختلف اقتباسی- مثلاً استفاده از روش برداشت آزاد- برای از بین بردن محدودیت های ساختاری متون کلاسیک در پرداخت سینمایی، استفاده از تجربیات کشورهای صاحب سینمای صنعتی، تشكيل شركت های فيلمسازی بين المللي با رويكردهای هم زبانی و تاكيد بر آموزش و برگزاريی كارگاه های آموزشی با حضور استادان صاحب نام بين المللی از جمله این پیشنهادها بود.